eitaa logo
❤️کانال شهید مصطفی صدرزاده❤️
4.3هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
9.7هزار ویدیو
93 فایل
خــودســازی دغــدغــه اصــلی شــمــا بــاشــد و زنــدگــی نـامــه شــهــدا را بــخــوانــیــد.🌹 شهــیـد صــدرزاده لینک اینستاگرام https://instagram.com/shahid__mostafa_sadrzadeh2 خادم کانال @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
✅آمدم چادر فرماندهی گروهان، تورجی نشسته بود.طبق معمول به احترام بلند شد. 🔺گفتم: شرمنده محمد آقا! من با یکی از دوستام قرار دارم. باید برم و تا عصر برمی‌گردم. بی مقدمه گفت: نه! نمیشه! 🔺گفتم: رفیقم منتظر منه. دوباره با جدیت گفت: همین که شنیدی. با تمام احترامی که برای داشت اما در فرماندهی خیلی جدی بود. 🔺عصبانی شدم. وقتی داشتم از چادر بیرون می آمدم، با ناراحتی گفتم: 👈"شکایت شما رو به مادرم می‌کنم" هنوز چند قدمی از چادر دور نشده بودم، با پای برهنه دوید دنبال من. دستم را گرفت و گفت: "این چی بود گفتی؟" 🔺به صورتش نگاه کردم. خیس اشک بود. بعد ادامه داد: این برگه مرخصی! ، سفید امضا کردم. هر چقدر دوست داری بنویس اما حرفت رو پس بگیر. 🔺گفتم: به خدا شوخی کردم، اصلا منظوری نداشتم. با دیدن حال و گریه ‌ی او، خودم هم بغضم گرفت. 🔰راوی : سید احمد نواب 🌷 🕊شهادت : ۶۶/۵/۲ - ارتفاعات بانه 📚کتاب اثر گروه فرهنگی 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ ❤️❤️❤️❤️ @rafiq_shahidam96 🌹🌹🌹 @rafiq_shahidam ❤️❤️❤️❤️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c