eitaa logo
❤️کانال شهید مصطفی صدرزاده❤️
4.3هزار دنبال‌کننده
18.7هزار عکس
9.6هزار ویدیو
93 فایل
خــودســازی دغــدغــه اصــلی شــمــا بــاشــد و زنــدگــی نـامــه شــهــدا را بــخــوانــیــد.🌹 شهــیـد صــدرزاده لینک اینستاگرام https://instagram.com/shahid__mostafa_sadrzadeh2 خادم کانال @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️😔 ڪسی به غیر تُ حال مرا نمیفھمد خوشا بِحالِ دلِ مَن کہ در کنار منے 🦋 ♥️ کانال رسمی شهید مصطفی صدرزاده @sadrzadeh1 https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•{﷽}• رفاقت با شما را با دنیایے عوض نمےکنم👊 رفیقتان مےشوم تا شبیہ تان شوم شبیہ تان ڪہ شدم "شهیــد" مے شوم🪖 🌹 🌟 کانال رسمی شهید مصطفی صدرزاده @sadrzadeh1 https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
🌼🌿 جز یاد تو اے حسرت شیرینِ قدیمے(: باور بكنے یا نکنے از همه سیرم ♥️ کانال رسمی شهید مصطفی صدرزاده @sadrzadeh1 https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
❤️🎤 جمعه ۱۴ اردیبهشت فردای عقد صبح زود پیام داد میای بریم نماز جمعه؟ گفتم : چشم،آقا مصطفی اومد دنبالم؛ فکر میکردم با ماشین برادرش اومده. وقتی دیدم پیاده ست!گفتم با تاکسی میریم؟گفت :نه،هوای بهاری ،پیاده میریم.با تعجب نگاهش می کردم. گفت: اذیت میشی ؟گفتم: یکم طولانیه گفت :خوبه دیگه کلی با هم حرف میزنیم.از خونه ما تا محل برگزاری نماز جمعه حدودا ۴ کیلومتر بود.حرکت کردیم از مسیر خیابون درختی رفتیم دوطرف خیابون درخت بودشاخه های درختان در هم تنیده بودو حالت طاق مانند درست شده بود و جوی آبی که در دوطرف پای درخت ها جاری بود . درختهایی با برگهای سبز روشن و صدای پرنده ها این مسیر رو فوق تصور زیبا کرده بود. من هم برای اولین بار در کنار آقا مصطفی قدم میزدم و خیلی هم خجالت می کشیدم.آقا مصطفی دید که من حرفی نمیزنم شروع کرد،دیشب خوب بود مراسم نه؟مهمان ها خیلی زحمت کشیده بودن از شمال این همه راه اومده بودن.بعد گفت:شما حرفی نمیزنی؟ مونده بودم چی بگم!از سوالهای معمولی شروع کردم.چه رنگی دوست داری ؟ چه غذایی دوست داری؟ گفت:شاید آدم از رنگی بیشتر خوشش بیاد اما اینها ارزش دوست داشتن نداره. آدمها هستن که دوستشون داریم .دوست داریم کنارشون باشیم باهاشون راه بریم. در حال صحبت بودیم ، آشناها و همسایه هایی که با ماشین میرفتن سمت نماز جمعه اگر ماشین جا داشت توقف میکردن که سوار شید با هم میریم ،چرا پیاده ،مسیر طولانیه؟ اگر هم که جا نداشتن بوق میزدن. کانال رسمی شهید مصطفی صدرزاده @sadrzadeh1 https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
🌿🌸 مَن تو را ديدم و آرام به خاك افتادم ... ♥️ کانال رسمی شهید مصطفی صدرزاده @sadrzadeh1 https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
🌱🌸 رازی نهفته در پس حرفی نگفته است مگذار درد دل كنم و دردسر شود... ❤️ کانال رسمی شهید مصطفی صدرزاده @sadrzadeh1 https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
❤️کانال شهید مصطفی صدرزاده❤️
#دلتنگی_شهدایی 🌱🌸 رازی نهفته در پس حرفی نگفته است مگذار درد دل كنم و دردسر شود... #شهید_مصطفی_صدرز
🎤 با هم رفتیم زیارت... حرم خیلی خلوت بود. کنار ضریح که رسیدیم، سید نشست پایین پا، دست ها را برد توی شبکه ها، سرش را چسباند به مشبک های ضریح، چند دقیقه‌ای خلوت کرد و اشک ریخت. آن روز حرم خیلی فاز داد. سید خیلی گریه می کرد. من طبق عادت گوشی رو درآوردم و از حالات مختلف اش عکس گرفتم. بعد که زیارتش تموم شد، آمد بلند شود، گفتم: «سید! سید!» تا نگاه کرد، دوباره از او عکس گرفتم. به سید گفتم: «ما با هم توی حرم حضرت زینب عکس نداریم. بیا یه عکس با هم بگیریم.» بردن گوشی داخل حرم قدغن بود و من قاچاقی آورده بودم😏. یواشکی گوشی را دادم به یکی از زائرهای عرب زبان که چند تا عکس از ما بگیرد. به او فهماندیم: «ما که از طرف ضریح داریم میایم، تو عکس بگیر که هم ضریح بیفته، هم ما بیفتیم.» گفت: «باشه.» گوشی را گرفت و آماده عکس گرفتن شد. من و سید هم ژست گرفتیم. این قدر تابلو گوشی رو گرفت دستش که یکی از مأمورها ما را دید. من دیدم دارد به طرف ما می آید که گوشی را بگیرد. صورتمان رو به دوربین، به طرف مأمور بود. هر دو هم زمان دست ها را بالا بردیم و با اشاره به مأمور گفتیم: «یه دونه، فقط یه دونه عکس😅!» مأمور رسید و گوشی را گرفت. از او خواستیم عکس ها را پاک نکند. قبول کرد و گوشی را برگرداند. در عکسی که گرفته شد و یادگاری ماند، هر دو دست هایمان بالاست.😂 ❤️ 💚 کانال رسمی شهید مصطفی صدرزاده @sadrzadeh1 https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
33.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مـــــــرا وقتـــی گـــــرفـــتار خودم بــودم؛ صـــــدا کــردی...🌷🍃 🌹 کانال رسمی شهید مصطفی صدرزاده @sadrzadeh1 https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
10.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 ما برای شهادت نمیریم جلو ... _ برای چی میری جبهہ؟! ما برای خدا میریم جبهہ ! 🌿 حالا شهادت رو داد ... داد نداد هم کہ دیگہ ... نداد افوض امری الی الله {آیہ‌۴۴ سوره غافر} هر چی خدا بخواد (: آدم آرزوی شهادت می کنہ باید بہ خدا بگہ قربونت بشم ، دوست دارم ، عاشقتم ✨ ❤️ کانال رسمی شهید مصطفی صدرزاده @sadrzadeh1 https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092