eitaa logo
🖤کانال شهید مصطفی صدرزاده🖤
4.3هزار دنبال‌کننده
21.4هزار عکس
11.9هزار ویدیو
136 فایل
خــودســازی دغــدغــه اصــلی شــمــا بــاشــد و زنــدگــی نـامــه شــهــدا را بــخــوانــیــد.🌹 شهــیـد صــدرزاده لینک اینستاگرام https://instagram.com/shahid__mostafa_sadrzadeh2 خادم کانال @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃 🍃💚🍃💚🍃💚 💚🍃💚🍃 🍃💚 📗رمــان 🖍به قلم•°: آیناز غفاری نژاد 🔗 جانماز و چادر رو جمع کردم و گذاشتم کنار... رفتم سراغ غذاها ، به برنج دست زدم سرد شده بود ... اما برای اینکه بعدا معده درد نگیرم دو ، سه قاشق ازش خوردم ... غذا ها رو هم جمع کردم و تو همون پلاستیک گزاشتم ... خب ... حالا چی کار کنیم ؟! ... مروا مگه خل شدی بهش گفتی میخوام اینجا بمونم؟... اینجا بمونی چی کار کنی ؟... رفتم سراغ کتاب آقای حجتی ... ( سلام بر ابراهیم ) این همون مردی بود که اون روز تو دانشگاه ، عکسشو روی بنر زده بودند... کتاب رو باز میکنم و شروع میکنم به خوندن صفحات اول ... ولی هدفم از خوندن این کتاب چیه؟ باخودم میگم برای سرگرمیه دیگه... آره آره فقط و فقط سرگرمی... خب حالا یه آهنگی بزاریم با اون شروع کنم به کتاب خوندن ... رفتم سراغ وسایل هام ، گوشیمو پیدا کردم ... یکم خونی شده بود ، تمیزش کردم. گوشی رو روشن کردم حدود ۷۶ درصد شارژ داشت ، خوب بود . رفتم سراغ موسیقی هام ... ای خدا ... ایناها چیه من دارم ؟! آخه این آهنگ ها کجا این کتاب کجا...؟؟؟ باید از آهنگ هایی که بچه مذهبی ها میزارن دانلود کنم ... توی نت سرچ کردم ( آهنگ مذهبی ) اع اع ... آهنگ نبود که... اسمش مداحی بود... مروا ببین ... مداحی مداحی مداحی خب خوبه ‌، باید حواسم باشه این دو تا رو باهم اشتباه نگیرم... یه مداحی دانلود میکنم و میزارم بخونه... آه از دوری ... آه از دوری ... هر شب هستم ... حرم تو... ولی میبینم که دوباره خوابم انگار... وای از تکرار ... من میترسم بمیرم ... (آه از دوری _حسین طاهری) ای وای این مداحی چقدر خوبه !!!... چقدر خوب میخونه... در همین حین شروع کردم به خوندن صفحه اول کتاب... سلام حضرت ساقي سلام ابراهيم سلام کرده ز زلفت جواب ميخواهيم سحر رسيد و نسيم آمد و شبم طي شد به شوق بادهي تو ما هنوز در راهيم تبر به دست بيا که، دوباره بت شده ايم طناب و دلو بياور، بيا که در چاهيم هزار مرتبه از خود گذشتي و رفتي هزار مرتبه غرق خوديم و ميکاهيم تو از ميانه ي عرش خدا به ما آگاه و ما که از سر غفلت ز خويش ناگاهيم تو مثل نور نشستي ميان قلب همه دمي نظر به رهت کن که چون پر کاهيم زبان ما که به وصف تو لال ميماند یه جایی گفت ( و ما از سر غفلت ز خویش ناگاهیم) مروا ... خسته نشدی ؟ تا کی میخوای گناه کنی؟! به نظرت به ته خط نرسیدی ؟ هنوزم روحت با گناه آروم میشه ...؟؟؟؟ تا کی میخوای نا آروم و عصبی باشی و با قرص اعصاب بخوابی ‌؟ احساس پوچی و بی فایدگی میکردم من فقط دارم اکسیژن هدر میدم هدف ما از زندگی مگه نفس کشیدنه؟ اگه اینطور باشه که نیست،ادم بمیره بهتره تا این زندگی خفت بار و حیوانی رو تحمل کنه... اه... دارم دیوونه میشم... به نظرت الان به پوچی مطلق نرسیدی؟ چرا رسیدم با خودم گفتم آخرش مرگه دیگه ، میمیری... خب حالا اگر کل جهان بهت بگن خوشگلی ، برات کافیه؟ نه نیست... وجدان= خب چرا نیست؟.!!! من= همگی انسانیم و کمال طلب و دنبال آرامش غیر اینه ؟... وجدان= نه ... خب بیا از یه جایی شروع کن باید سوالامو یه جایی بنویسم تا سر فرصت از مژده بپرسم از کیفم دفترچه و خودکار در آوردم و شروع کردم به نوشتن: ........... &ادامـــه دارد ...... ~ •°🍃🍃✨💚✨💚✨💚✨🍃🍃°•~ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
زندگی نامه شهید عبدالحسین برونسی نه تنها من، همه ي کادر تیپ را وادار به این کار می کرد.یکی سخنرانی، اجباري بود؛ یکی هم غذا خوردن تو چادر بسیجی ها. وقت صبحانه که می شد، می گفت: «وحیدي و اخوان و مسؤول عملیات، برن تو اون گردان.» خودش و یکی، دو نفر دیگر تو گردان بعدي، و بقیه ي کادر را هم تقسیم می کرد تو گردانهاي دیگر.صبحانه را مهمان بسیجی ها می شدیم.کار خودش از همه مشکل تر بود:یکی، دو لقمه تو این چادر می خورد؛ یکی، دو لقمه تو چادر بعدي و...، این جوري به همه ي چادرها سر می زد. ناهار و شام هم همین برنامه ردیف بود.هر وقت کسی دلیل سخنرانی و آن وضع غذا خوردن را می پرسید، می گفت:«بسیجی ها شما رو باید با صدا بشناسن، نه با چهره.» می گفت: «شب عملیات، بچه ها تو تاریکی، صورت اخوان رو نمی بینن، صداي اخوان رو می شنون، تا می گه، برین جلو، می گن: این اخوانه. تا من می گم:برین چپ، می گن:این برونسیه.» هر کس این دلیلها را می شنید، جاي هیچ چیزي در دلش نمی ماند جز این که او را تحسین کند.تازه این یکی از عواید سخنرانی و هم غذا شدن با بسیجی ها بود.محسنات دیگر، جاي خودش را داشت. زن من و صد حوریه مجید اخوان حاجی تو بیمارستان هفده شهریور بستري بود.یک روز پدرم رفت ملاقاتش.وقتی برگشت، گفت:«بابا این فرمانده ات عجب مردي است!» گفتم: «چطور؟» گفت: «اصلاً اهل این دنیا نیست، این جا موقتی مونده، مطمئنم که جاش، جاي دیگه اي هست.» ظاهراً خیلی خوشش آمده بود از حرفهاي حاجی.ادامه داد: «همین جور که صحبت می کردیم، حرف شد از حوریه. تو گوشش گفتم: «خلاصه حاج آقا رفتی او دنیا، یکی ام براي ما بگیر.» اونم خندید و گفت:«چشم.» بعدش، حرفی زد که خیلی معنی داشت.به ام گفت:«ما صد تا حوریه ي اون دنیا رو به همین زن خودمون نمی دیم.» گفتم: حاجی همسرش رو خوب شناخته، قدر همچین زن فداکار و صبوري رو، کسی مثل خود حاجی باید بدونه.» خاطره ي تپه ي 124 سید کاظم حسینی قبل از عملیات والفجر مقدماتی بود.گردانها را می بردیم رزم شبانه و عملیات مشابه.عقبه ي والفجر مقدماتی، منطقه اي بود که تو «فتح المبین» آزاد شد. یک روز عبدالحسین با مورتور آمد دنبالم.گفت: «بیا بریم یک شناسایی بکنیم و برگردیم.» منطقه ي فکه، رمل شدیدي داشت.نیرو باید حداقل سی، چهل کیلومتر پیاده روي می کرد تا بعد بتواند توي رمل، هفت، هشت کیلومتر با تجهیزات برود. اینها را انگار ندیده گرفتم.گفتم:«خب ما که هر شب داریم کار می کنیم.» گفت: «نه، باید یک برنامه ریزي دقیق بکنیم که آمادگی بچه ها بیشتر بشه.» لبخند زد.ادامه داد: «ضمناً خاطرات فتح المبین هم دوباره برامون زنده می شه.» نشستم ترك موتور.گازش را گرفت و راه افتاد. ادامه دارد...
🖤کانال شهید مصطفی صدرزاده🖤
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃 🍃 #رمان_عارفانه 💫شهید احمدعلی نیری💫 #قسمت_پنج
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹 🍃🌹 🌹 💫شهید احمدعلی نیری💫 ❤️ ✨در نامه ای که از جبهه برای یکی از دوستانش نوشته بودآورده: ✨امام صادق(ع)فرمودند:در توصیه های شیطان به یارانش آمده است که سه خصلت در بنی آدم بگذارید تا من خیالم راحت شود. ✨کارهای پر معصیت را نزد آن ها کوچک جلوه دهید. ✨کارهای پسندیده و خوب را نزد آن ها سخت (و بزرگ)جلوه دهید (تا انجام ندهند) ✨تکبر و خود پسندی را نزد آن ها به وجود آورید. برادران محترم نکند خدای نکرده در این سه دام شیطان که در آن غوطه ور هستیم بیشتر آلوده شویم. مومن واقعی اگر یک معصیتی انجام دهد،سنگینی آن را مانند کوه احد بر روی شانه اش حس میکند.اما منافق اگر معصیتی انجام دهد ،مانند کسی است که مگسی را از روی صورتش بلند کند . 🌹هدیه به روح پاکش صلوات🌹 🔶ادامـــــه دارد...↩️ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 ┏━━━🍃🌹🌹🌹🌹🍂━━━┓ @sadrzadeh1 ┗━━━🍂🌹🌹🌹🌹🍃━━━┛