eitaa logo
128:)🇵🇸
481 دنبال‌کننده
530 عکس
59 ویدیو
4 فایل
آشفته‌نویسی:)... *و خدا از ما نگیرد نعمت آشفته حالی را [ https://daigo.ir/secret/4633835173 ]
مشاهده در ایتا
دانلود
128:)🇵🇸
+در خیابان های دمشق پِی شهادت بود.. غافل از آنکه آغوشِ مولایش در خیابان های تهران برایش باز بود..💔
می‌دونی یاد چی افتادم؟ جملهٔ معروف "حاج‌احمدکاظمی" که تو وصیتنامه‌ش نوشته: « خداوندا روزی شهادت می‌خواهم که از همه چیز خبری هست الّا شهادت . . . (:! »
لطف میکنین دعا کنین؟ خیلی لطفا:)..
هدایت شده از -فقدان‌ِڪربلا :)
میشه دوعا کنین ؟ :)
شعر بخونیم ...
عقل بیهوده سر طرح معما دارد بازی عشق مگر شاید و اما دارد؟
با نسیم سحری دشت پر از لاله شکفت سر سربسته چرا این همه رسوا دارد
در خیال آمدی و آینه‌ی قلب شکست آینه تازه از امروز تماشا دارد ..
بس که دلتنگم و اگر گریه کنم می‌گویند: قطره ای قصد نشان دادن دریا دارد..
تلخی عمر به شیرینی عشق آکنده‌ست چه سرانجام خوشی گردش دنیا دارد.(:
عشق رازی‌ست که تنها با خدا باید گفت چه سخن ها که خدا با من تنها دارد...
-فاضل نظری‌،کتاب اقلیت
هدایت شده از 'خَــرابــٰات'
به عشق اونایی که با این شعر زندگی میکنن ...
هدایت شده از بهشت‌خاکی..¹²⁸🥀!
نفری‌ ی ِ الهی ب‌ رقیه میگید برام💔🚶🏾‍♂؟
جز یاد تو ، در دلم قراری نبود ای دوست! بجز تو غمگساری‌ نبود دیوانه شدم، ز عقل بیزار شدم خواهان تو را به عقل کاری نبود ... -دیوان‌‌امام
دوباره شب شد .. دوباره ما دلتنگت شدیم .. دوباره کسی نیست از غم و درد شب باهاش حرف بزنیم مزاحم تو میشیم ببخشید .. ماها از وقتی گفتی ' فمن یمت یرنی ' عاشق مرگـ شدیم . گفتی وقتی بمیرید منو می‌بینید ؛ ما واسه همینه انقدر از مرگـ می‌گیم ك لااقل اگه این دنیا نشد ، اون زیر ببینیمت حرف زیاده .. از حرف زدن با تو خسته نمی‌شیم یه وقت نگی خیلی حرف می‌زنی..سرمونو درد آوردی.. ما سر تو پُر حرف می‌شیم دور سرت بگردم خاستم بگم من شبا وقتی همه می‌خوابند یواشکی گوشه اتاق واسه تو گریه می‌کنم وقتی آدما از عشقای دنیاییشون می‌گند من از تو می‌نویسم رفیقامو گذاشتم برن تا با تو رفیق باشم .. اینارو میگم ك اربعین رامون بدی در خونت .. و اینکه ما دوستت داریم ♥️. همین .
[ خدا ازما نگیرد نعمت آشفته‌حالی را . . . ]
عقل با دل روبه رو شد صبح دلتنگی بخیر:)..
شعر بخونیم...
جان پس از عمری دویدن لحظه ای آسوده بود عقل سرپیچیده بود از آنچه دل فرموده بود...
عقل با دل روبرو شد صبح دلتنگی بخیر عقل بر میگشت راهی را که دل پیموده بود:)
عقل کامل بود، فاخر بود، حرف تازه داشت دل پریشان بود، دل خون بود، دل فرسوده بود...
عقل منطق داشت حرفش را به کرسی می نشاند دل سراسر دست و پا میزد ولی بیهوده بود..!
[ حرف منت نیست، اما صد برابر پس گرفت گردش دنیا اگر چیزی به ما افزوده بود.. ]
من کیم؟ باغی که چون با عطر عشق آمیختم هر اناری را که پروردم به خون آلوده بود...
ای دل ناباور من دیر فهمیدی که عشق از همان روز ازل هم جرم نابخشوده بود:)..
-فاضل نظری