هدایت شده از ‹ 759 ›
امشب توی حسینیه معلی یه جانباز اومده بود ،
دستاش از آرنج به پایین قطع شده بودن ..
بعد از کلی روضه و گریه و سینهزنی
مجری اومد گفت : حاجآقا میشه من ازتون یه سوال بپرسم ؟
تا حالا شده رو زمین بیوفتید ؟ 💔
هیچی دیگه ..
ناگهان از صدر زین ، افتاد جسمش بر زمین
دید بسم الله از قرآن جدا افتاده است 💔
امروز عمیقه و سنگین ...
و روی قلب ما یه چیزی سنگینی میکنه ..
که با هیچی خالی و اروم نمیشه
درست مثل فردا ..
التماس دعا ...
لب تشنه ز علقمه گذشتی ، آری
دریا که به رودخانه رو نزند..(:
صد بار اگر علقمه را فتح کند
هر بار دوباره تشنه بر میگردد...
128:)🇵🇸
[ هرچه او بیشتر نَفَس میزَد، بیشتَر میزَدند زینَبرا... یکنفر مانده بود در گودال، صدنَفر میز
باید جون داد با این چند بیت...💔