به قولِ #نادرابراهیمی:
امید را برای روزهایِ بَد ساختهاند و چراغ را برای تاریکی :)!✨
4_5841224800382486952.mp3
10.94M
#حضرتصدوبیستوهشت❤️
دنیا رو بی تو اصلا نمیخوام
شبایی که بی قرارم
جانمازم رو میارم
سرم رو دوباره یارم
رو تربتات میزارم
ای حرم تو یا حسین
قبله ای عاشقا حسین
زمزمه خدا حسین:)
یا باب النجاتحسین🖤
هدایت شده از عطࢪیاس
با یه گروه از دخترها به یه منطقه ی جدید تو سوریه رفتیم. تازه تصرفش کرده بودن. به همین خاطر قرار شد مراسم عروسی دوتا از سربازا رو همون جا برگزار کنن. مراسم شروع شد. رقص و پایکوبی و انواع غذاها. عروس و داماد، روی یه مبل دونفره، درست روی خرابه های چراغونی شده ی یه خونه نشستن. عاقد خطبه رو خوند. اما عروس برای گفتن بله، یه شرط داشت و اون بریدن سر یه شیعه بود. خیلی ترسیدم. این زن، عروسِ مرگ بود. یه جوون بیست و یکی دو ساله رو آوردن. جلوی پای عروس به زانو درآوردنش و خواستن که به علی توهین کنه. اما خیلی کله شق و مغرور بود. با صدای بلند داد زد :«لبیک یا علی». خون همه به جوش اومد. اما من فقط لرزیدم. داماد بلند شد و چاقو رو گذاشت رو گردنش و سرشو برید. همه کف زدن، کل کشیدن و عروس با وقاحت، پا روی خونش گذاشت و بله رو گفت . .
- کتاب چایت را من شیرین میکنم -
@attre_yaas
128:)🇵🇸
با یه گروه از دخترها به یه منطقه ی جدید تو سوریه رفتیم. تازه تصرفش کرده بودن. به همین خاطر قرار شد م
ولی واقعا این کتاب خیلی خوبه !
بخونیدش حتما .