دوباره قلقله در عرش کبریا افتاد
عزیز فاطمه ابن الرضا ز پا افتاد
اگر غلط نکنم این حسینِ دیگر بود
ولی نگفت کسی، زیر دست و پا افتاد
ز صدرِ زین نه، ولی بر زمین بصورت خورد
بروی چهره ی او مثل پنجه، جا افتاد
همینکه زهر اثر کرد زانویش خم شد
میان حجره ی دربسته بی صدا افتاد
ز سوز تشنگی آهسته گفت یاجدّاه
بیا که بر جگرم آتشِ جفا افتاد
نه گیرِ شمرِ لعین، گیرِ اُمِ فضل اینبار
به شعله های عطش، حجت خدا افتاد
میان هلهله ها، ناله های او گم شد
و ظرف آب ز دست کنیزها افتاد
بروی بام، تنش را کشان کشان بردند
و بارها سرش از پِلّه، بی هوا افتاد
کبوترانِ حرم، خوب سایه گستردند
ولی حسین به گودالِ پر بلا افتاد
کفن به پیکر بابای خویش، چون پوشاند
نگاهِ هادیِ دین سوی کربلا افتاد
نداشت خواهری از غصه اش بمیرد باز
هزار شعله ز داغش بجان ما افتاد
🔸شاعر:
#محمود_ژولیده
__________________
@saeed814