eitaa logo
کانال اشعار رقیه سعیدی(کیمیا)
2.1هزار دنبال‌کننده
562 عکس
177 ویدیو
18 فایل
به نام او که نامش مایه آرامش روح و روان است. آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا شـــود که روزیِ ما کــربلا کنند کانال #اشعار_آیینی_بروز_و_مناسبتی اشعار #مدحی و #مرثیه و #مولودی و دارای سبک سروده های رقیه سعیدی(کیمیا)
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃نزدیک‌تر به من ز من! در اوصاف متقین خواندم نزدیک شدنشان به دیگران، با نرم‌خویی و از روی مهربانی است. آقا! تو که معنا و ریشه و پایۀ تقوایی، خانۀ تقوا با ولایت تو آباد است و درخت تقوا با محبت تو ثمر می‌دهد، مگر می‌شود دلت به ما نسوزد و نزدیکمان نشوی؟! تو از ما دور نیستی، ما در حوالی خودمان باید به دنبال تو بگردیم؛ زیرا ما همگی قابل ترحّمیم و از تو مهربان‌تر هم کسی را سراغ نداریم. اصلا تو از خودمان به ما نزدیک‌تری. کاش یک بار تو را می‌دیدیم تا یک عمر از قوّتی که از نگاه به تو می‌گرفتیم، مسیر بندگی را تا خود خدا طی می‌کردیم. شبت بخیر نزدیک‌تر به من ز من! @saeidikimya
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─‌‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ السلام علیک یا ابا عبدالله❤️ رحمت بر آن مادر که یادم داده با عشق راه نجـــاتم بی گمـان نام حســین است ۱۴۰۲/۹/۱۳ @saeidikimya
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─‌‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ السلام علیک یا صاحب الزمان❤️ ای نـور چشــم عالمیــان ، صاحب الزمان! ای منجی زمیــن و زمـان، صاحب الزمان! ماییم و دلخوشی به سلامی که می دهیم هر روز صبح از دل و جان،صاحب الزمان! @saeidikimya
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(بسم رب المهدی) (آقای قلی زاده) 🍃مهمان خدا این روزها که سیرۀ جدت را مرور می‌کنم، دلم هوایی می‌شود و دم به دم به یادت می‌افتم. شنیده‌ام که جدت دعوت کسی را برای مهمانی رد نمی‌کرد؛ حتی اگر به خوردن چند دانه خرما بود. آقا! دوست دارم وقتی بیایی دعوتت کنم به مهمانی! در خیالم مهمانم را که تو باشی تصور می‌کنم. از سر کوچه تا دم در خانه‌ام گل‌های رنگارنگ را پرپر می‌کنم و با گلبرگ‌ها زیر پایت گلفرش پهن می‌کنم. وقتی پایت را به خانه‌ام می‌گذاری، دستت را می‌بوسم و به پایت می‌افتم و می‌دانم همان جا از هوش می‌روم؛ چه از هوش رفتن زیبایی! چون می‌دانم خودت می‌نشینی و به هوشم می‌آوری، از کجا معلوم شاید با بوسه‌ای! تا همین جا بماند،‌ بیشترش را بگویم، همین حالا از هوش می‌روم. شبت بخیر مهمان خدا! 🤲 @saeidikimya
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا