eitaa logo
کانال اشعار رقیه سعیدی(کیمیا)
2.3هزار دنبال‌کننده
714 عکس
237 ویدیو
20 فایل
به نام او که نامش مایه آرامش روح و روان است. آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا شـــود که روزیِ ما کــربلا کنند کانال #اشعار_آیینی_بروز_و_مناسبتی اشعار #مدحی و #مرثیه و #مولودی و دارای سبک سروده های رقیه سعیدی(کیمیا)
مشاهده در ایتا
دانلود
┄┅✵﷽✵┅┄ : خمیده خمیده رسیدم به تو.... ┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈ تو خواب دیده بودم که امشب میای چه خوب کردی آخر به ما سر زدی تو خوابم تو بودی روی ذوالجـناح ولــی حـــالا روی طبــــق اومدی نخـــور غصـــه بابا برا دختـــرت نبینی که اشک از چشام می بارم میگم فردا به دخــترک های شام منـم مثـــل اون وقتـــا بابا دارم (بابای مظلومم بابایی)۳ میــگه عمـــه ، هستم مث مادرت ببــین رد ســـیلی روی صـــورتم منم دست به دیوار می گیرم بابا می بینی دیگه خــم شده قامتم به من زهـــرای ثانی میــگن بابا آخه مثــل مادر ، کبــــوده تنــم باید من هم امشب وصیت کنم بِدَن غســـلو از زیر پیـــراهنم (بابای مظلومم بابایی)۳ اگه دختـــرت شد خرابه نشیـــن نخــور غصـــه بابا فـــدای ســرت ســـرت رو به دامــن گرفتــم ولی سؤالم اینه پـس کجاس پیکرت؟ چرا ردِ خاکســـتره رو موهات؟ نشسته روی صــورتت رد خون شکستن چــرا دندونت رو بابا؟ نگو خورده روی لبات خیزرون (بابای مظلومم بابایی)۳ الهی بمیــــرم برا عمــــه جـون بهـــش جای مــن ، تازیونه زدن چقد زجرمون داده زجر و سنان زن و بچـــه رو بی بهــونه زدن از این دنیای بی تو سیــرم بابا منو با خودت هر جا رفتی ببر ببر تا کمـــی عمـه راحت بشه اذیت شـده خیلی تو این سفر (خرابه شد خونه م بابایی بی تو نمی مونم بابایی)۳ (بابای مظلومم بابایی)۳ ┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۳/۴/۱۷ لینک کانال اشعار در ایتا↶ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
❁﷽❁ :می گذرد کاروان... ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ عمه شدم بی قرار خسته ام از انتظار جان به لبـــم آمده از تب این اضطرار خواب دیدم مهمانم می رسد آرام ایــن جـــانم می رسد عمــه بگـو یک جواب معنـی و تعبیـر خواب رفتـــه قــــرار از دلـم مُردم از این اضطراب می آید بر گوشـــم زمزمه لالایی می خــواند فاطمه این طبــقِ غـرقِ نور بوی پـــدر مــی دهد این سر خونین بر آن عطر سفـــر می دهد مهمان داریم امشب عمه جان من هـــم بابا دارم شـــامیان ! عمه ببین نیمه شب قــرص قمــــر آمده شـــام سیــــاه مرا نــور سحــــر آمده انتـــظارم دیگر سر رسید آخـــر بابایم با سـر رسید قـــاریِ قـــــرآن من زینـــت دامـــان من خوش آمدی از سفر شـدی تو مهمان من سلامٌ علَی الشَیبِ الخَضیب سلامٌ علَی الخَـــدّ ِ التَّـــریب رقیـــه قـــربـــان آن لبهــای عطشـــان تو چه کرده آن خیزران بــا لب و دنـــدان تو آه از طشت و چوب خیزران آه از گریـــه های عمـــه جان بکـــن نگــاهم بابا ببیـــن تو آهم بابا مرا ببــر با خودت خستـــهٔ راهم بابا بیزار از شام و بازار شدم نالان از بزم اغیـــار شدم بابای مظلومم یاحسین(۲) ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ ✍شعر:رقیه سعیدی (کیمیا) لینک کانال اشعار در ایتا↶ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈
❁﷽❁ ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ با اذن صاحب الزمان / بریم سراغ یک پدر یک پدری که رو دلش / نشسته داغ یک پسر جوونی که به تنهایی / برا خودش یه لشکره خَلقاً وخُلقاً شبیهِ / جدّ خودش پیمبره علیِ اکبر حسین / عشق بنی هاشمیون با قد و بالای رشید /دل برده از پیر و جوون اومد به محضر پدر / تا اذن میدون بگیره تا با رشادت علی / پدر کمی جون بگیره با اولین حرف علی / اجازه داد به اکبرش اما با آه و حسرتی / می چرخید هِی دور و برش عشق تموم پدرا /دیدن بچه هاشونه دیدن قد و بالاشون /تمومی دنیاشونه بغل گرفت علی رو گفت / الهی من فدای تو بیا جلو چشم بابا / یه چن قدم راه برو سخته برای هر پدر / از پسرش دل بکَنه برای قربونی اون / دل و به دریا بزنه فرستادش به خیمه ها / برا وداع آخرش لحظه ای چشم برنمیداشت / از رُخ ماه پسرش گرفته بودن دورشو / تمومی اهل حرم عمه میگفت فدای اون / قامت رعنات پسرم صدای تکبیر و دَمِ /«وَاِن یَکاد» خواهراش پیچیده بود تو خیمه و / دست به دعا بودن براش گریه و بی قراریا / شروع شد از رفتن او حال و هوای یوسفی / گرفته پیراهن او تا که غزال هاشمی /گرفت رضایت ولی پاشو گذاشت تومعرکه / نایب احمد و علی می گفتن انگار دوباره / احمد مختار اومده یا انگاری شیر خدا / حیدر کرّار اومده صدای نعره علی / دشت و به لرزه درآورد صوت رجزخوانی اون / تمامیِ دلا رو برد دلش جلا گرفته بود / با مدد و اِذن علی وقتی که گفت منم علی / اِبنِ حسین بن علی با گفتن نام علی / داغی کشید به سینه ها افتاده بود به یادشون / گذشته ها و کینه ها نبرد جانانه او /دل پدر رو برده بود اکبر شو دست خدا/یِ اکبرش سپرده بود سوزعطش گرفته بود / جون علی رو دم به دم صدا می زد یا ابتا / نذار که تشنه جون بدم پدر میگفت دووم بیار / فدای سوز جگرت کنار کوثر توو بهشت / منتظره پیمبرت زبون به کامت میذارم /تا که ببینی پسرم خشکیده از سوز عطش /من از تو هم تشنه ترم ضربه هایی که خورده بود / گرفته بود تاب وتبش لحظه به لحظه خون می ریخت /به روی چشم مَرکبش همین سبب شد ببره /علی رو سمت دشمن و دورشو گرگا بگیرن / پاره کنن پیرهن و هرکی تودستش هرچی داشت / می زد به پیکر علی پاره شد اعضای تنش / شکافته شد سر علی یه وقت صدا زد ابتا / برس به داد پسرت بیا ببین نقش زمین / شده جوون پرپرت رسید به مقتل علی /با هول و سرعت ، شَه دین خودش رو از رو مرکبش / با زانو انداخت رو زمین فاصله ای نمونده بود / ولی چرا نمی رسید خودش رو با چه زحمتی /رو زانوهاش داشت می کشید رسید به جسمی که دیگه / چیزی ازش نمونده بود با خود می گفت مگه علی /تو رَجَزاش چی خونده بود؟ که کینه و بغشونو / نشون دادن رو این بدن نشون دادن که کوفیان /بی رحمی رو خوب بلدن تموم اعضای تنت / پخشه توو دشت کربلا این تن نامرتب و / چطور جمعش کنم ،خدا غریبونه صورتشو / گذاشت روصورت علی بلند شو از جا پسرم / یاوَلَدی یاوَلَدی جوابمو بده علی /منو "بابا "صدا بزن رحمی به حال من بکن / عزیز پاره پاره تن بس که صدا زد "وَلَدی" / رو پیکر افتاد حسین دُور و برش لشکریان / گفتن که جون داد حسین سخته برا هر پدری/ ببینه داغی این چنین وسخت تر اینکه خودش / جمعش کنه از رو زمین عباشو از رو دوش خود/ با/گریه برداشت حسین پیکر پاره پاره رو / لای عبا گذاشت حسین رو کرد به سمت خیمه ها / بیاین جوانان حرم نمیتونم به تنهایی /علی رو خیمه ببرم لای عبا آوردنش / پیکر پاره پاره رو سپردنش دست حرم / این تن پرستاره رو ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) لینک کانال اشعاردرایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ بسم رب الحسین(۸) :به سمت گودال از خیمه دویدم من... ─‌‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ تا  اِذن بابا رو گــرفت علـــی اکبـــر عــازم میــدان شد ماه مَلـَک منظـر خدا به همراهت، ولی علــی جــانم قــدم بزن پیـش چشمـــای گریــانم علــی علــی جانم (۴) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ چه سختــه دل کنــدن برای یک بابا وقتی نگـا می کـرد به اون قد و بالا شــده قــد و  بالات چقد تماشــایی تو اَشـبـَهُ النّاس به حـضرت طاهایی علــی علــی جانم (۴) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ جلــوهٔ زیـبــای صــــورت پیغــمبــر قـدرتِ بازو رو گرفتـــه از حیـــدر ذکــر رجــــزهای علی فـقط حیــدر شـیــر علی صــولت مقــابلِ لشکـــر علــی علــی جانم (۴) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ نام علی آتیش به جونشون انداخت مثل خودحیدربه قلب دشمن تاخت جنگ دلیـــرانه میـــون اعــــدا کـرد با دَمِ شمـشیرش دوباره غوغـا کـرد علــی علــی جانم (۴) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ تاب و توانش رو عطش گرفت آخر اسیر دشمـــن شــد جـسم علی اکبر بارش شمشیــر و بارونِ سـر نیــزه می باره بی رحمــی از سـرِ هر نیزه امــان از این غربت (۴) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ روی تنـــش گل کــرد زخمـــای آلاله زمین پر از غـــم شد زمان پر از ناله امان از ایـــن غـربـت یک پدری تنها علــی در آغوشــش میـــونِ نامــردا امــان از این غربت (۴) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ "یاولدی" پــــر کـرد تموم صـحرا رو گرفتـــن از بابا جــــوان رعنــــا رو لای عبـــا پیچـیــــد لالـهٔ پر پر رو تا ببــره خیـمــــه ، پیکـــر اکبــر رو چـــون اِرباً اِربا بود امــانت لیــلا رسـید بنــی هاشـــــم به یاریِ مولا یا وَلـَـدی اکـبــــــر(۴) ─‌‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ رقیه سعیدی (کیمیا) لینک کانال اشعار در ایتا↶ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌
❁﷽❁ ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ اگه دلت پر از غمه / دلت گرفته از همه اگه گره به کارته / بیا به اذن فاطمه با یه دل شکسته ای/رو کن به سمت علقمه حرف بزن با کسی که / گره گشای عالَمه بریم سراغ آقایی/ که میر بحر کَرَمه پناه لشکر حسین /صاحب مَشک و عَلَمه باب الحوائجی که شد/ پشت و پناه عالمین قوت قلب زینب و / میر و علمدار حسین تا اینکه راه آب رو/ بستن رو لشکر حسین سخت شد آوردن آب / برا برادر حسین روز دهم آبی نبود / توی تموم خیمه ها واعطشا واعطشا / افتاد میوون بچه ها مشک و رو دوش خود گذاشت/ ساقی طفلان حسین اومد به محضر داداش /بگیره فرمان حسین راهی دریا شده بود / میر وعلمدار جوان حسین و زینب ،روی تَلّ / ایستاده بودن نگران تا اینکه عباس رسید / نشست بر لب فرات دست به زیر آب برد / شروع شد تب فرات مشکشو پر کرد وسپس /دستشو زیر آب برد دستشو پر کرد ولی /قطره ای ازآب نخورد یادش اومد تشنگی و/گریه کودک رباب آب کف دستشو ریخت/ با خجالت به روی آب نهیب زد به آب که / وقتی که تشنه ان همه میخوای که آبروی من/ بره به نزد فاطمه شیر وفا شیر ادب /گرفته از اُمّ بنین تا که بشه فداییِ /حسین زهرا، شَه دین دور شد ازآب فرات /تا بره سمت خیمه ها یه وقتی از پشت کمین /اومد هجوم نیزه ها به تنهایی افتاده بود /میوون چند صد نفر بین اونا کسی نبود /حریف این قرص قمر دیدن توو جنگ تن به تن /حریف عباس نمیشن کمین گرفتن بتونن /دستاشو ازتن بگیرن باضرب شمشیر عدو /دست یَلِ شیر خدا جدا شد ازپیکر او / افتاد رو دشت نینوا مشک و به دندونش گرفت/ زیر بغل زد علمو اما نذاشتن که بره / سقای اهل حرمو تا تیرهای بی امان /به مشک عباس رسید آب زمین ریخت وشد /امید سقا نا امید حال دیگه نه مشکی و/ نه دستی مونده به بدن آب وبه خیمه ببره /تا همه سیراب بشن دیگه علمدار حسین /تنها و بی پناه بود دور و برش یه لشکر از /گرگای روسیاه بود می بارید از دور وبرش /بارون تیر و نیزه ها می زدن ازهر جهتی /برتن او تیر جفا امان از اون لحظه ای که /حرمله زانو زد زمین سه شعبه شد رها وخورد /به چشم ماه بی قرین هرچی تکون داد سرشو /تیر ولی جدانشد بدون دست ،حریف اون / ضربه ی بی هوا نشد توو اوج غربتش زدن /عمود آهنین به سر به یاد غربت حسین /کشید آه پر شرر باصورت افتاد رو زمین /ماه منیر علقمه رسیده بود بالا سرش/ پهلو شکسته فاطمه زدشت پاک علقمه /عطر گل یاس رسید مادر قدخمیده ای /به داد عباس رسید گفت به سقا، پسرم /منتظره برادرت صدا بزن تا برسه /برادرت بالا سرت پیچید صدای یا اَخا /به گوش زینب وحسین رسوند به نهر علقمه /خودش رو شاه عالمین پیکر عباسشو دید /گم شده زیر نیزه ها دو دستای برادرش /شده ز پیکرش جدا یکی یکی روی زمین /دستای عباسشو دید اون دستای بریده رو /به روی صورتش کشید بوسه میزد به دستایی /که می گرفتن علمو چطور به خیمه ببره /این آقای با کَرَمو سر برادر و گذاشت /غریبونه رو زانوها صدای غربت حسین/ پیچید توو دشت کربلا چشماتو واکن اومدم /بالا سرت ،پناه من ای تکیه گاه بچه هام /دلخوشی سپاه من هنوز دارم می سوزم از/ داغ علی اکبرم برادرم ،با رفتنت /شکسته شد این کمرم پاشو نذار خنده کنن /به غربت برادرت الهی من فدای این / زخمای روی پیکرت پاشو دیگه آب نمیخوان /همه میگن عمو بیاد دیگه صدای ناله ی / اصغرم هم در نمیاد چاره کار من تویی /نمونده چاره ای برام الهی طاقتم بده /رفتن همه برادرام با هر اذیتی که بود/ یه حرفی رو زد به حسین برای اولین دفعه / باحیا رو زد به حسین تو رو به جان مادرت / منو نبر سمت حرم که خیلی شرمنده ام از/ لبای خشک اصغر ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ ✍رقیه سعیدی (کیمیا) لینک کانال اشعار در ایتا↶ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌
بسم رب الحسین(۹) :به سمت گودال از خیمه دویدم من... ─‌‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ مــاه بنـــی هـاشـــم دوباره سقـــا شد مشک و علم بر دوش ، راهیِ دریا شد مسیـــر سقـــا بود از دلِ نخلستـــان پیش فرات آمد ساقی لب عطشــان وای از دل سقــا (۴) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ تا چشمــای عبــاس به روی آب افتاد فـــراتِ بیچــــاره در تب و تاب افتاد مشک و پر از آب کرد شیرِ علی صولت موجِ خروشان شد فرات از این هیبت وای از دل سقــا (۴) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ به لب نزد حتی قطــره ای از اون آب به یــاد طفــلان و تشنــگــــیِ  ارباب آب و به دریا ریخت ، تشنه ترین دریا غرق خجـــالت شد فراتِ این صحـــرا وای از دل سقــا (۴) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ تو راه برگشتــن ، علقمــه غوغـا شد ســــاقیِ آب آور ، اسیـــرِ اعـــدا شد کمین گشود از کین ، دشمن سنگین دل به دست سقــا زد ضــربت نا غــافل امان از این غـــربت (۴) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ فدا شد از غیرت ، کوه وفا ، عباس شــد اِربـاً اِربــا در راه خدا ، عباس سه شعبه شد سهم چشم ابو فاضل ضربهٔ سر خورد از  عمود نا غافل ساقـــیِ دریای کـــرم زمیــن افتاد میـــر و علمـــدارِ حرم زمیـن افتاد امان از این غـــربت (۴) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ برای احوالـــش علقمـــه شد فریاد مقطـــع الاعضــا نالهٔ غــم سر داد عطر گل یاس از علقمــه پیدا شد صدای زیبــای فاطمــه پیـــدا شد دست علم گیرش به روی صحرا بود سرش به دامان حضرت زهرا بود غریب مـــادر وای (۴) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ به اذن مادر گفت اَدرِک اخا ، عباس علقمــــه را پر کرد نوای  یا عبــاس "اِنکَسَـــرَ ظَهـــری" بر لب ثاراللــه امـان ز غمهــــــای زینبِ ثار اللـــه امان از این غـــربت (۴) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۱/۵/۱۵ لینک کانال اشعار در ایتا↶ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌
به نام خدا ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎‌‌‌─‌ سلام ما به ساکنِ /بهشتِ دشتِ کربلا سلام ما به غربتِ /امیر و شاه نینوا به سوز دشت نینوا /به آه و گریه هاسلام به ناله ی بُنَیَّ و / به اشک روضه هاسلام سلام ما به خواهری /که یاور برادره به دختر سه ساله ای /که خیلی مثل مادره به کودکان زینب و /به حُرّ و مسلم غریب سلام بر رشادتِ/ زهیر و عابس و حبیب سلام ما به غربتِ /دو یادگار مجتبی به حنجر بریده ی/ رضیع دشت کربلا سلام ما به غربتِ /جوان شِبه مصطفا به پاره پاره پیکری /که خفته لای یک عبا به دستای بریده ی/ امیر لشکر حسین سقای دشت کربلا / پناه و یاور حسین رسیده روضه های ما /به سمت گودال بلا کسی نمونده برسه /به دادِ ناموس خدا پیچید صدای غربتِ /حسین توو دشت نینوا «کیست مرا یاری کند»/کسی نمونده اِی خدا اومد به سمت خیمه ها /برا وداع آخرش چه سخته دل بریدنِ /یه خواهر از برادرش هیچ خواهر و برادری /حسین و زینب نمیشن حتی یه روز نبوده که /از همدیگه جدا باشن جمع شدن اهل حرم /برا وداع ، دور و برش با دل خون ، زینب اومد / بوسه ای زد به حنجرش فغان و آه و گریه ها /بلند شد تو خیمه ها عزیز فاطمه می رفت /بشه اسیر نیزه ها امیر بی سپاه رفت /به جنگ سی هزار تن نبود اگر سوز عطش /حریف مولا نبودن می بارید از هرطرفی /بارون تیر و نیزه ها غریب گیر افتاده بود/ میوون قوم اشقیا تااینکه روی مَرکبش /زدن یه تیر بی هوا از روی مرکبش حسین /افتاد رو دشت نینوا هرکی با هر چیزی که داشت /میزد به پیکر حسین تشنه بودن قوم عدو /همه برا سرِ حسین میزدنش با نیزه و /باشمشیر و تیر جفا حتی پیرمرداشونم /زدن با چوب و با عصا کاش به همین راضی بودن /رها میکردن بدنو حرامیا اسباشونو / نعلای تازه زدنو... کاش یکی بود توو این بلا /به داد زینب می رسید وقتی که از سوز جگر/ فریاد و ناله میکشید تا آسمونها می رسید /فریاد "وامحمدا" گاهی می رفت به خیمه ها /گاهی به گودال بلا یه وقتی دید شمر لعین /به سمت گودال اومده نشسته روی سینه ای /که بوسه گاه احمده وای غریب مادرم / وای حسین برادرم غریب گیر آوردنت /وای شهید بی سرم صدا زد ای خواهر من /برو به سمت خیمه ها همیشه یاور حسین /برس به داد بچه ها صدای یابُنَیَّ باز /پیچید تو دشت کربلا سر عزیز فاطمه /به ضرب دشنه شد جدا میگفت حسین من چرا /با لب تشنه کشتنت؟ به زیر سنگ و نیزه ها /با ضرب دشنه کشتنت آخرِ روضه مون باشه /زینب و گودال بلا میگشت به دنبال حسین /زیر شکسته نیزه ها صدا میزد حسین من /کجایی ای برادرم جواب اومد کنار بزن /این نیزه ها رو خواهرم به زیر سنگها چرا / افتاده پیکرت حسین الهی من فدای این / پیکر بی سرت حسین خم شد و لبها رو گذاشت /روی رگای حنجرش با آه و گریه بوسه زد/ خانم به جای مادرش سلام آخرم باشه /به ماه روی نیزه ها سلام ما به خواهرِ/ شهید دشت کربلا ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎‌‌‌─‌ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) لینک کانال اشعاردرایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047