eitaa logo
سبک و شعر سائل
648 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
1.5هزار ویدیو
42 فایل
سلام در این کانال به مدد حضرت مادر سلام الله علیها اشعار و سبک‌های کربلایی حسن رضا محمودی بار گذاری خواهد شد نیت برپایی مجالس با شما روضه خوانی مجلس با ما جهت ثبت درخواست روضه تلفنی به آی دی زیر پیام ارسال بفرمایید 👇👇 @hasanreza التماس دعا
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿یاد تو همچون نفســــی ، می دهـدم دوبـاره جـان عشـق تو سبـز می کند لحظه بـه لحظه ی خـزان... 🌿تــاب نیـاورد دگـر در تـب و هجــر و بـی کسـی این دل من که مانده در صحن و صفای جمکران... 🤲🌹 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌ https://eitaa.com/joinchat/2871001114C314b32ded3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سالروز تولد شهید علیرضا جیلان.. ✨شهیدی که عاشق خانوم فاطمه زهرا سلام الله علیها بودند و مثل مادر هم با پهلوی زخمی و صورت کبود پر کشیدند.. 🌷شهیدی ک انقد فعالیتشون بالا بود وقتی حاج قاسم سلیمانی فهمیدند مشتاق دیدار این فرمانده بزرگ شدن و انگشتر خودشونو بهشون بخشیدن... 🌱یادش با ذکر https://eitaa.com/joinchat/2871001114C314b32ded3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•°💛 ±امام‌صادقﷺمےفرماید: آن گاه ڪه قیامت بر پا شود، منادے الهے فریاد زند:«أینَ الرَجَبیّون؟» ڪجایند آنانڪه "ماه رجب" را گرامے داشتند و از آن، بهره‌ها بردند؟📿🍃 📚°| اقبال‌اعمال‌ص۶۳۰ 🔖 https://eitaa.com/joinchat/2871001114C314b32ded3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 «صبحم» شروع می شود آقا به نامتان «روزی من» همه جـا «ذکـر نـامتـان» صبح علی الطلوع «سَلامٌ عَلی یابن الحسن» مـن دلخـوشـم بـه «جـواب سلامتـان» ...!!❤️ السلام علیــڪ یا اباصالحَ المهــدی https://eitaa.com/joinchat/2871001114C314b32ded3
استغفار_2.mp3
7.38M
عدم نشاط و آرامش، عدم لذّت بردن از عبادت، بی رغبتی نسبت به نماز، کلافگی، اضطراب و ترس، مالِ کثیف شدنِ روح، و عدم استحمام روح ماست. ماه رجب اومده ... تا مایی که حمامِ روحمون رو فراموش کردیم، یه ذره بیشتر به خودمون برسیم. 👌👌👌 https://eitaa.com/joinchat/2871001114C314b32ded3
سبک و شعر سائل
لقمه حلال #قسمت_سیزدهم بابا نشست روصندلی پشت میز کامپیوترم ومنم نشستم روی تختم. بابا:خوب عزیزم ا
لقمه حلال الان از مدرسه برگشتم,ازبس خسته ام حال,هیچی جز,خوابیدن را ندارم. نهار را که با مامان وبابا خوردیم,همون سر میز گفتم:خوب ,پس به سلامتی ما رفتینی شدیم ,اره؟؟ مامان:خدانکنه,مگه چته که بمیری... من:عه مامان,مجارستان رامیگم خوب. بابا دوباره سرش راگرفت بالا وتوچشای مامان نگاه کرد مامان:نه گلم,فکر مجارستان را ازسرت بیرون کن,ان شاالله بماند برای همایشهای دیگه,این یکی را نمیشه.... خیلی ناراحت شدم ,محکم قاشق را کوبوندم روی میز وگفتم:چرراا؟؟مگه من بچه ام؟؟چرانمیتونم خودم برای خودم تصمیم بگیرم؟الان جلو دانی وبقیه سنگ رویخ میشم,کم میارم خوووب. بابا:عزیزدلم,صلاح نیست دیگه,بعدشم مگه دانی اینا کین که اینقد رودربایسی داری...بی خیال باش ,هیچ اتفاقی نمیافته.... باعصبانیت نگاهی به بابا ومامان کردم وازسرغذام بلندشدم وبه سرعت خودم رابه اتاقم رساندم. اره درسته ,احتمال زیاد بابا مخالفت کرده,اخه اخلاقای مامان تودستمه,محاله ازادی عملم را ازم بگیره,احتمالا بابا بهش گفته ,اره.... یکدفعه یه فکر مثل جرقه از ذهنم گذشت,من تمام تلاشم رامیکنم که این همایش دوو رابرم ,باید بابا را تومنگنه قرار بدم اره,اما چطوری؟؟ یه کم فکر کردم....درسته ...خودشه...اینکه بابا هرشب ازخونه میزنه بیرون حتما یه ریگی به کفشش هست باید سراز کارش دربیارم وتعقیبش کنم,اونموقع میتونم به عنوان حق السکوت ,جواز رفتن به مجارستان رابگیرم... اما نمیدانستم که چه بچگانه فکر میکنم ولی به جاهای خوبی میرسم. خوابیدم اما ساعتم را کوک کردم تا یه ساعت قبل از غروب بلند بشم واماده بشم برای تعقیب. ادامه دارد....
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲 الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهیدِ✨ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ https://eitaa.com/joinchat/2871001114C314b32ded3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺شور ولادت امام جواد (ع)و حضرت علی اصغر(ع) و یه بند در مدح مولا امیرالمومنین (ع)🌺 بند اول راهیم امشب راهیه خراسان بهر گدایی بر درگه سلطان دست رد نمیزنه شهنشه ایران به سینه ی کسیکه امشب بشه مهمان داده امشب به آقایی رئوفان ماه هی را ماه تر از ماه تابان رب العالمین هستی حضرت سبحان باب المراده عالم رو داده به سلطان جواد الائمه مددی مولا 2 مست و مدهوشم خیلی خرابم ساقیا امشب تو بده جوابم چه در پیمانه کردی بیدارم یا خوابم می نخورده مست مست از بوی شرابم سائلم سائل کوی جوادم عاشقم عاشق روی جوادم عمریه دخیل بسته بر باب المرادم بنده ام من بنده امام جوادم جوادالائمه مددی مولا2 مداح اهل بیت حسن رضامحمودے https://eitaa.com/joinchat/2871001114C314b32ded3
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅شب لیلة الرغائب لطفا همه گوش کنن https://eitaa.com/joinchat/2871001114C314b32ded3
🌹 عزیزانی که می خواهند اعمال شب لیله الرغائب را انجام دهند روزه گرفتن فردا پنجشنبه نیز جزو اعمال هست. https://eitaa.com/joinchat/2871001114C314b32ded3
♥️ وصفت چه نويسم كه ملامت نكند عشق!؟ حُسن تو خيالى است.. كه تصوير ندارد..! 🌙 https://eitaa.com/joinchat/2871001114C314b32ded3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام آقای جهان، مهدی جان سلام بر مهربانیِ بی نهایتت سلام بر لبخند زیبایت سلام بر صبر بزرگت سلام بر قلب رئوفت سلام بر دعای شبانگاهت سلام بر انتظار دیر پایت سلام بر تو و بر همه‌ی فضائلت اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْــ https://eitaa.com/joinchat/2871001114C314b32ded3
سبک و شعر سائل
لقمه حلال #قسمت_چهاردهم الان از مدرسه برگشتم,ازبس خسته ام حال,هیچی جز,خوابیدن را ندارم. نهار را ک
لقمه حلال درست به موقع بیدارشدم ابی به سروصورتم زدم ویه مانتو شلوار مشکی پوشیدم,باید یه جوری استتار کنم که اگه بابا ماشین هم دید اصلا,شک نکنه که دویست وشش جیگری من هست,یه مقنعه هم پوشیدم وتا صدای در را که حاکی از رفتن بابا بود شنیدم ,بدو رفتم پایین,مریم خانم,که توخونه ی ما اشپزی ورفت وروب را برعهده داشت وازبچگی من رابزرگ کرده بود پایین بود,یه نگاه به سروشکل من کرداز طرز پوششم معلوم بودکه تعجب کرده،همونطورکه کفشهام رامیپوشیدم گفت:ژینوس جان کجا میری مادر؟مامانت یک ساعت پیش رفت بیرون گفته تا نه شب برمیگرده,شما چی؟ من:مریم خانومی,میرم پیش یکی از دوستام,زود برمیگردم,خودم زنگ میزنم به مامان.. ... بدو رفتم.... ماشین بابا رفته بود اما خوب میدونستم الان جلوی مسجد محله است. درست حدس زدم,ماشین رانگه داشتم,تا بابا نماز جماعتش تمام بشه ,وقت داشتم استتارم راکامل کنم. رفتم توجوی لب خیابان ومقداری گل مالیدم روشماره ماشین که معلوم نباشه,سریع دویدم تومسجد ودستام رااب زدم وامدم بیرون ومنتظر نشستم. نماز تمام شد,سه چهارتا مرد و زن امدند بیرون ,بلللله بابا هم اومد ,سوار بنزش شد وحرکت کرد. منم استارت زدم وسایه به سایه اش رفتم.... عه هرچی که جلوتر میرفتیم بیشتر مطمین میشدم که راه کارخانه باباست. بالاخره ماشین بابا رفت داخل کارخانه....یعنی بابا هرشب میاد اینجا؟؟ پنجره اتاق مدیر از بیرون کارخانه دید داشت,برقش روشن بود. پیش خودم خیلی شرمنده شدم که گمان بد به,بابا بردم,اومدم استارت بزنم که دیدم برق اتاقش خاموش شد. چنددقیقه بعد هم بابا را دیدم ,عه این چرا اینجوری شده؟؟عه چرا سوار این ماشین شد؟!! بادستم روفرمان ضرب گرفتم وبه خودم گفتم:اشتباه نکردی ژینوس خانم.....زدی تو هدف... ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا