eitaa logo
سائل الحسین
138 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
550 ویدیو
89 فایل
کانال #مداحی‌و‌سخنرانی سائل الحسین(علیه السلام) ‌‌ هیأت‌ مجازی طریق‌ الحسین(علیه السلام) ‌ ادمین کانال : @Sael_Hosein_2 ‌ آدرس اینستاگرام: http://Instagram.com/sael.hosein ‌ آدرس ما در تمام شبکه های مجازی: @Sael_Hosein
مشاهده در ایتا
دانلود
•💜🌸• [منشا همه ی آفت ها عشق به دنیاست.. ] 🌸 ʝơıŋ➘ |❥ @reihan_bahari
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
• . دِل‌اَگریارنَبیند جِگرش‌میسوزد! جِگرم‌سوخت زِ‌بس‌خواب‌حرم‌را‌دیدم💔":) ʝơıŋ➘ |❥ @reihan_bahari
•❉•|⛓ 😇|•❉• ࿄🔊👥࿄ 💢همیشه اینو بدون ڪه؛ ڪار هر چی ارزشمند تر باشه به بیشتری هم نیاز داره هدف هر چی بزرگتر باشه به تلاش و رنج بیشتری نیاز داره... اینڪه بخوای بدون زحمت لقمه رو بذاری دهنت ، یه خیال خامہ... シ پس از رنج فرار نڪن✓ ʝơıŋ➘ |❥ @reihan_bahari
🌸🍃🌸🍃 یکی از سلاطین به نام «اساطرون» در شهری کنار فرات سلطنت می کرد. شاپور در فکر تسخیر شهر اساطرون افتاد، سپاهی مجهز حرکت داد و گرداگرد شهر را گرفت، ولی بواسطه استحکام حصار، شاپور از فتح آن مایوس گردید و پیوسته در قسمت خارجی شهر راه می رفت تا شاید چاره ای برای اینکار پیدا کند. روزی دختر اساطرون بالای حصار شهر آمده لشکر دشمن را تماشا می کرد ناگاه چشمش بقامت مردانه شاپور افتاد، با همین یک نگاه فریفته او شد، نهانی نامه ای نوشت اگر مرا به ازدواج خود در آوری وسیله تسخیر شهر را فراهم می کند. شاپور نیز تقاضا دختر را پذیرفت دختر با تدبر شبانه وسائل ورود لشگریان را فراهم نمود، شاپور با سپاه خویش وارد شهر شد آنجا را فتح کرد و اساطرون را کشت، دستور داد سرش را بر نیزه ای نهاد به مردم جهت عبرت نشان دهند. مردم وقتی که چنین صحنه را مشاهده کردن از شاپور اطاعت کردند، شهریار ایران به پیمان خود وفا نمود، با دختر ازدواج کرد مدتی با هم زندگی کردند، شب چشم شاپور بر پشت دختر افتاد که بر اثر خراشیدگی خون آلود شده بود، پرسید این زخم از چیست؟ گفت شب گذشته در محل استراحت من(برگ مرده ای) بوده که بر اثر تماس بدنم به آن برگ خراش برداشته است. شاپور گفت پدرت تو را چه اندازه به ناز و نعمت پرورده که پوستی با این لطیفی پیدا کردی؟ او در جواب گفت پدرم با بهترین وسائل استراحت پرورش می داد، غذایم را مغز سر گوسفند زرده تخم مرغ و عسل قرار داده بود! شاپور از شنیدن این حرف متعجب شد سر به زیر انداخت و مدتی در تفکر و اندیشه بود، پس از مدتی سربرداشت و گفت تو با پدری چنین مهربان این طور بی وفائی کردی آیا با من پایداری خواهی کرد؟ امر کرد گیسوان او را بر دم اسبی بسته در میان خارستانی کشیدند تا هلاک شد پیر پیمان کش ما که روانش خوش باد گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان. ʝơıŋ➘ |❥ @reihan_bahari
🖤🥀 گاه‌علے،فاطمہ‌را اینگونہ‌خطاب‌میکرد؛ "ای‌همہ‌آرزوۍ‌مـن" 🥀💔 ʝơıŋ➘ |❥ @reihan_bahari