🌹این متن رو از دست ندید🌹
حاج اسماعیل دولابی (ره):
جوانی که از کودکی، پدرش را بسیار اذیت کرده بود بعد از اینکه بزرگ شد و ازدواج کرد به یاد اذیتهایی که به پدرش کرده بود و خوبیهایی که پدر به او کرده بود افتاد. نزد پدر رفت و به او گفت: من شما را خیلی اذیت کردهام و شما محبتهای زیادی در حق من کردهاید، مرا حلال کنید. پدر هم به او گفت: حلالت کردم.
مدتی بعد جوان به یاد سیلیای افتاد که روزی پدرش به او زده بود و او بخاطر کودکی، از پدر رنجیده شده و کینهی او را به دل گرفته بود، اما امروز میفهمید که آن سیلی، او را از چه انحراف وو خطر بزرگی حفظ کرد. لذا نزد پدر رفت و به او گفت: پدر جان، همهی خوبیهایی که تا به حال به من کردهای یک طرف و آن سیلی که آن روز به من زدی یک طرف. امروز میفهمم که آن سیلی از همهی محبتهای دیگری که به من کردهای بالاتر است و بخاطر آن از شما سپاسگزارم.
روزی که فهم انسان باز شود خواهد دید که ابتلائات و گرفتاریهایی که خدا برای او پیش آورده است چه خیرهایی برای او داشته و خداوند از رهگذر آنها محبتی به او کرده که در خوشیها و نعمتها چنان محبتی به او نکرده است. به همین خاطر است که وقتی خدا پرده را بر میدارد انسان غصه میخورد که چرا برای ابتلائات و محرومیتهای دنیا غصه خورده است و آن روز بیش از آنچه برای نعمتها و گشایشها شاکر است بخاطر محرومیتها و ابتلائات شاکر خواهد بود.
* بوسه و دشنام را تک تک بده
تا ببینم زین دو شیرینتر کدام؟!
#مصباح_الهدی
#جملات_ناب
@rahrovan_fatemeh