در باغ دلم، بهار را باز آور
گلنغمه ی آبشار را باز آور
با آمدنت، نسیم را دعوت کن
از پنجره ، انتظار را باز آور
صائم کاشانی
لینک کانال دلسروده های صائم کاشانی:
https://eitaa.com/saemkashani
☘🍀☘🍀☘🍀☘🍀
لینک گروه یاران سخن:
https://eitaa.com/joinchat/2314535277Cf073001908
saemkashani:
"شعر انتظار"
پشتِ سکوتِ ابرها، پنهان دلِ رسوا بیا
تنهاتر از تنها منم، تنهاتر از تنها بیا
تا پلکِ چشمِ آسمان، باز است و بر هم می خورد
همدوشِ خیلِ اختران، ای ماهِ بی همتا بیا
در قابِ زرّینِ افق، گل می کند خورشیدِ عشق
ای نوبهارِ آرزو، در رویشِ گل ها بیا
در خانه ی چشمانِ من، مانده ست جای پای تو
امشب در این خلوت سرا، ای خوش تر از رؤیا بیا
مهتاب و خیلِ اختران، پیمانه گردانِ تواَنْد
مستانه ای نازآفرین! در این شبِ یلدا بیا
حالا که فانوسِ سحر، از حسّ و حال افتاده است
ای تک چراغِ آرزو، حالا بیا حالا بیا
شب ها که بر رودِ فلک، بندند پل از اختران
ای کوکبِ تنهاییم، چشمک زنان اینجا بیا
صائم به قندیلِ فلک، آویخت شعرِ انتظار
نازآفرین خورشیدِ من، امروز یا فردا بیا
صائم کاشانی
اردیبهشت 1384
خدای مهربان بزرگ ترین شاعراست زیرا ترانه آفرینش را سروده است "ویکتور هوگو"
*اوج مهربانی ها*
چشم های مهربانش، شعرِ باران را سرود
چارفصلِ عاشقی، مفهوم ِ عرفان را سرود
گاه، یک مصراعِ ابرویش، غزل ها آفرید
گاه، با چشمانِ آهویش، بهاران را سرود
فصلِ تابستان تراوید از نگاهِ مستِ او
نرگسش پاییزِ زیبا و زمستان را سرود
گاه در اوجِ لطافت، زندگی بخشید و عشق
گاه در اوجِ طراوت، نور و ایمان را سرود
گاه با یک غمزه، رنگین ساخت چهرِ ارغوان
گاه، با یک عشوه، صدها باغ و بستان را سرود
ریخت در مینای هستی، شبنم ِمستی مدام
مریمستانِ نگاهش، باغِ باران را سرود
شاعران را باده ی احساس، در پیمانه ریخت
از همان جام ِنخستین، شرط ِپیمان را سرود
داد بر فردوسی و صائب، نشانِ افتخار
سرزمینِ عشق، تبریز و خراسان را سرود
ریخت در جام ِکمال و ریخت در جان ِجمال
ذوقِ بی اندازه و مُلکِ صفاهان را سرود
حافظ و سعدی و خواجو را خداوندانِ ذوق
آفرید و خطّه ی شیراز و کرمان را سرود
محتشم را با کلام ِنور، برتر از کلیم
افضل و فیض و صبا، سهراب و کاشان را سرود
بیدگل را داد با شعرِ صباحی، بید و گل
با شهاب و پرتوش، ایران و آران را سرود
برتری بخشید بر شعرِ بهار و شهریار
شاه بانوی سخن، پروین ِ رخشان را سرود
نام ِ"صائم" را بر اوجِ مهربانی ها نگاشت
شهر کاشان، افتخارِ مُلک ِ ایران را سرود
صائم کاشانی
❇️ کانال اشعار صائم کاشانی👇🏻
@saemkashani
❇️ سایت صائم کاشانی👇🏻
www.saemkashani.ir
" زلال عاشقی "
صبح است، زلال ِ عاشقی نوش کنیم
هر چیز، به جز عشق فراموش کنیم
در میکده ی ترانه آغوشِ « سخن »
با جامِ غزل، دست در آغوش کنیم
صائم کاشانی
✳کانال اشعار صائم کاشانی👇🏻
@saemkashani
"آهنگ هستی"
به نامِ نقش بندِ آشنایی
چراغ افروزِ بزمِِ دلربایی
به نامِ او، که سنبل آفریده ست
به مینای طرب، مُل آفریده ست
به نامِ خالقِ بالا بلندان
غزالانِ غزل، گیسو کمندان
به نامِ نغمه سازِ چنگِ هستی
نوا آموز، برآهنگِ هستی
به نامِ او، که بر زلف بهاران
بیاویزد زُلالِ آبشاران
به نامِ او، که با رقصِ سمن ها
صفا بخشد، به دامانِ چمن ها
ز گِل آرد برون، گل های زیبا
دل انگیز و دل آویز و دل آرا
ز صُنعش آسمان، کاخِ بلندی
به لوحِ آفرینش، نقش بندی
ز نور اختران، ریزد سحر ها
به زلفِ شب، چراغی از گُهر ها
***
خداوندا به نای بی نوایی
به شامِ وصل و صبحِ آشنایی
خداوندا به نازِ ناز داران
به چشمِ آتش افروزِ خُماران
به آتشگاهِ آه و اشکِ شبنم
به یاس و نسترن، مینا و مریم
به چشمانِ غزالانِ غزل نوش
خُمارین نرگسانِ عشوه آغوش
به آهِ عشق بازانِ جگر سوز
به جشنِ مهرگان، یلدا و نوروز
به آن عاشق که فریادش نهانی ست
و می داند، نشان در بی نشانی ست
به ساقِ ساقی ساغر به دستان
به سُکرِ ساغرِ مینا پرستان
به نازِ نو عروسانِ بهاری
به داغِ سینه سُرخانِ صحاری
به چشمانِ سحاب و اشکِ
باران
به گلرقصِ نسیمِ نوبهاران
به نرگس ها که صد ها ناز دارند
و چشمانی خُمار آواز دارند
به کوهِ بیستون و طاقِ بستان
به شیرین و به فرهادو به مستان
به کاشان و سیلک و هگمتانه
به آوای نی و چنگ و چُغانه
به سازِ بو الحسن خان و نوایش
به آوای بنان و گوشه هایش
به رستم، پهلوانِ باستانی
به کاوه، وان درفشِ کاویانی
به تیرِ آرش و خونِ سیاووش
که در رگ های ایران می زند جوش
به آن شاعر، که خلّاق المعانی ست
و در شعرش رموز آسمانی ست
به فردوسی، به کاخِ نظمِ آن پاک
که شعرش می زند پهلو به افلاک
به سعدی، شاعر بی مثل و مانند
که در مُلکِ سخن، باشد خداوند
به خاقانی، به قاآنی، به خواجو
به ناصر خسرو، آن مردِ خدا جو
به رازِ خمسه ی نابِ نظامی
به گُلخندِ بهارستانِ جامی
به شعرِ حافظ و عرفانِ عطّار
به شورِ مولوی، آن مستِ هشیار
به سوزِ محتشم، حسّانِ ثانی
به باباافضل و فیضِ جهانی
به شوقِ شهریار و ذوقِ پروین
به آثارِ بهارِ نیک آیین
به شعرِ "صائم کاشان" و سهراب
به هر شاعر که باشد شعرِ او ناب
مرا در عاشقی پیروز گردان
زمستانِ دلم نوروز گردان
صائم کاشانی
بهار 1382
✳کانال اشعار صائم کاشانی👇🏻
@saemkashani
از راست: صائم کاشانی، مهندس محمد رضا قرائتی، استاد مهرداد اوستا، دکتر موسوی گرمارودی، اسدی شبدیز و مرادی تهرانی در دفتر کارِ صائم کاشانی، قبل از آغاز کنگره ی سراسری جشن میلاد حضرت ختمی مرتبت"ص"و ولادت امام راستان حضرت امام جعفر صادق"ع" از سوی انجمن ادبی سخن کاشان، آبان ماه 1366 در باشگاه اجتماعات مخمل کاشان
به پیشگاه مولای صابران، حضرت امام موسی کاظم علیه السلام
یار هفتم
تا چلچراغِ چشمِ تو ، آیینه پرور است
در معبدِ نگاهِ تو، دل ها منور است
ساغر سرایِ مهرِ تو ، پیوسته زرفشان
پیمانه نوشِ چشمِ تو، خورشیدِ خاور است
در شعله زارِ عشقِ تو، پروانه ی خیال
در بارگاهِ مهرِ تو، ذوقم کبوتر است
ساقی! بریز تا خطِ هفتم پیاله را
اکنون که یارِ هفتمِ من در برابر است
این سان که ماهِ عاطفه در جلوه آمده است
بر لب مرا ترانه ی الله اکبر است
باب الحوائج است که در آسمانِ مهر
خورشیدِ عشق و مظهرِ الطافِ داور است
طُوفِ حریمِ حرمتِ او ، آرزوی دل
آن بارگاهِ خاطره ، فردوسِ دیگر است
خرم کسی که از سرِ اخلاص ، معتکف
در آستانِ حضرتِ موسی بن جعفر است
شب بوی عشق ، لطفِ نفس های ناب اوست
عطرِ دعا ز سنبلِ آن ماه منظر است
از تُندبادِ حادثه صائم چه غم که دوست
آیینه دارِ عاطفه ، در باغِ باور است
زمستان ۱۳۷۵
صائم کاشانی
خوبان که ز خُلقِ نیک ، کاظم هستند
شک نیست که در طریقِ کاظم هستند
در پرتوِ صبر، مِهرِ عالم تابند
با شاهدِ آرزو ، ملازم هستند
صائم کاشانی
سال ۱۳۹۰
*شعر نیمایی*
"نمی دانم چه می خواهم"
و من بر قابِ غمناکی
به سانِ ابر ِنمناکی
پریشانم
و از تکرارِ این تصویر
تا مرز ِتصوّر ها
گریزانم
چراغِ لحظه هایم، کور سویی می زند امشب
به خود چون ابر می پیچم
ز جان چون شمع می کاهم
و رازِ چهره ای غم بار
همچون سایه ی دیوار
افتد بر سرِ راهم
نمی دانم چه می بینم
نمی دانم چه می خواهم
صائم کاشانی
مهر ماه 1355