فاطمه شیر خشکش تمام شده و در این روزهای سرد مازوت هم نداشتند
به سختی لوکیشنش را پیدا کردیم و از بیمارستان مستقیم رفتیم خانه اش
#سوریه
#هرمل
#سفرنامه_لبنان
#ایران_همدل
🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧
https://eitaa.com/safarnameh_lobnan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ساعت حدود 3بود که رسیدیم خونه حسن
بچه های تاسیسات مشغول بودند و انقدر عجله داشتند که زودتر بخاریها وطاقه رو نصب کنند که همونطور روی زمین مشغول غذا شدند
ناهار اشپزخانه ایران سیبزمینی کوبیده بود😋
#سوریه
#هرمل
#سفرنامه_لبنان
#ایران_همدل
🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧
https://eitaa.com/safarnameh_lobnan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سریع اومدیم خونه و من مشغول روشن کردن بخاریها و آماده کردن خانه شدم وسید هم رفت بیمارستان تا بچه را بیاورد.
این اولین دیدار دو برادر بود
حسین و عباس
#سوریه
#هرمل
#سفرنامه_لبنان
#ایران_همدل
🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧
https://eitaa.com/safarnameh_lobnan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقایون تو اشپزخونه چشم انتظار نی نی بودند
جالبه بچه های سوریه اینقدر بچه دور وبرشون هست اما انگار اولین نوزادی هست که می بینند.
علی دیگه طاقت نیاورد خودش یا الله گفت و رفت بچه رو گرفت آورد تا بقیه ببینند
چشم مادر بچه رو هم دور دیدند وحسابی بوسش کردن ومن 😡😡
#سوریه
#هرمل
#سفرنامه_لبنان
#ایران_همدل
🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧
https://eitaa.com/safarnameh_lobnan
پنج شنبه 11/18
دیشب تا صبح با صدای هر گریه بچه از خواب پریدم
حتی بچه هم گریه نمیکرد همش نگران بودم اتاق سرد نشه و چندبار بلند شدم رفتم بالاسر ام عباس ببینم حالش چطوره
مادر بزرگ که خواب عمیق رفته بود 😂
ام عباس هم حسینش رو گرفته بود بغلش و خوابیده بود
عباس هم لای پتو یه گوشه تخت تنها😢
منم که مضطرب همش میترسیدم پتو بیفته رو صورتش وخدای نکرده خفه بشه
یه بار پتو رو اروم زدم کنار دیدم بیداره بی صدا داشت نگاه می کرد😳
حالا بچه های ما بودن زمین وزمان رو میزاشتن رو سرشون
صبح وقت کردم یکم خیاطی کنم
تا خانمهای سوری بیان کمک مشغول کارای خونه شدم
#سوریه
#هرمل
#سفرنامه_لبنان
#ایران_همدل
🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧
https://eitaa.com/safarnameh_lobnan
تا ام عباس یه سر بره حمام و دوش بگیره مسئولیت نگهداری از حسین به عهده من بود
چون اروم نمیگرفت براش تلوزیون روشن کردم
تلوزیون رو شبکه ای فیلم عربی تنظیم بود و داشت غاندو (گاندو) نشون میداد
مجبور شدم دنبال شبکه کودک بگردم
چون اولین بار بود کانالهای ماهواره رو عوض میکردم استرس داشتم چیز بدی نشون بده ☺️
پس فاطمه زهرا رو فرستادم دنبال نخود سیاه
الحمدلله شبکه کودکشون داشت کیتی نشون میداد وخیلی صحنه نداشت😂😂
حسین مشغول کارتون شد ومنم کم کم اماده شدم برم بیمارستان
#سوریه
#هرمل
#سفرنامه_لبنان
#ایران_همدل
🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧
https://eitaa.com/safarnameh_lobnan
سه نفر بستری بودند، مادر فاطمه که جوانی هجده ساله بود وبچه اولش
خانمی که بچه اش را در 6ماهگی سقط کرده بود و حال روحی خوبی نداشت
ومادری که بچه اش در دستگاه بود وخودش هم حال خوبی نداشت
فاطمه
دختری که دیشب متولد شده و قرار شد مهمون دوم حسینیه علی اصغر باشه
#سوریه
#هرمل
#سفرنامه_لبنان
#ایران_همدل
🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧
https://eitaa.com/safarnameh_lobnan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وارد راهرو بیمارستان که شدم، مادر بزرگ ان بچه که در دستگاه بود دنبالم آمد وچادرم را گرفت وشروع کرد با گریه قسم دادن که شما را به جاه علی ابن موسی الرضا کمک کنید
متوجه نمیشدم دقیقا چه می گوید وچرا انقدر مضطرب است 😔
مترجم آمد
گفت این خانواده از لبنانیون ساکن در سوریه اند که الان نازح شدند
حال بچه شان خوب نیست دکترها گفته اند ممکن است زنده نماند😢
وارد بخش نوزادان شدیم
دکتر متخصص اطفال و پرستار هم مضطرب بودند
اب پاکی را ریختند روی دستمان
باید تا نیم ساعت دیگر به بعلبک منتقل شود و هزینه اش 400دلار است
اگر واریز میکنید به امبولانس اطلاع دهیم
وگرنه اینجا دیگر کاری نمیشود کرد😭
نه ماه با رنج بارداری روز وشب بگذرانی
سه ماه در اوارگی و شرایط سخت، صبر کنی تا چشمت روشن شود به حضور نوزادت
والان نوزادت مثل پروانه ای که روی گل نشسته، هر لحظه آماده پر زدن باشد😭😭
سید خیلی سریع گفت دکتر فکر نکن
بسم الله
زنگ بزن امبولانس و من هم میروم صندوق تا مبلغ را واریز کنم
بعد همینجور که داشت می رفت طرف صندوق گفت من یقین دارم خیّر پیدا میشه ولی تهش قرض میگیریم از کسی ...
تو دلم گفتم مگه ما مولا نداریم؟ اصلا فاکتورش رو میدیم دست خود آقا
پول غذا و لباس و...این چند هزار نفر رو کی میده؟
مگه خیّر بالاتر از امام زمان داریم؟ خیر دنیا و آخرت همه دست خود اقاست
بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الارض و السماء
تو دلم داشتم با اقا مناجات میکردم و می رفتم که نوزاد رو ببینم
#سوریه
#هرمل
#سفرنامه_لبنان
#ایران_همدل
🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧
https://eitaa.com/safarnameh_lobnan
39.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وارد اتاق نوزادان شدیم
دیدن نوزادی که به زور نفس می کشید و صدای التماس های مادر بزرگ که میخواست بچه را ببیند خیلی دلم را اشوب کرد.
به حیاط بیمارستان آمدم
سوز برف مثل سیلی روی صورتم نشست
هوا گرفته بود
مثل دل من😭😭
احساس میکردم رمقی در پایم نمانده
گوشه حیاط نشستم
میخواستم در سفرنامه ام بنویسم اما دستانم توان نداشت
ویس خانم رضایی را باز کردم
میان این همه غم بعضی حرفها، بعضی صداها بارقه امیدی است که دل را ارام میکند.
آشپزخانه مقاومت در جوار سیدالکریم عبدالعظیم حسنی، هر روز خانمها غذا می پزنند وسود فروشش تقدیم جبهه مقاومت میشود.
اگرچه این روزها برما شیعیان سخت میگذرد و بر امام زمانمان سخت تر
اما چه عاشقانه هایی که ما در عالم به تصویر نکشیدیم
کاش با دیدن این صحنه ها غبار غم از دل اقایمان پاک شود
مگر حضرت نفرمودند
فإنّا نُحیطُ عِلْماً بِانْبائِکُمْ، وَ لا یَعْزُبُ عَنّا شَیْیءٌ مِنْ اخْبارِکُمْ.
ما بر تمامی احوال و اخبار شما آگاه و آشنائیم و چیزی از شما نزد ما پنهان نیست.
آقا جان، مهدی جان ببین محبین پدرت علی، زن ومرد از کنج آشپزخانه های ایران تا لابه لای کوه های سرد هرمل برای تو حماسه عشق می آفرینند.
#سوریه
#هرمل
#سفرنامه_لبنان
#ایران_همدل
🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧
https://eitaa.com/safarnameh_lobnan