eitaa logo
کشتی نجات
72 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.1هزار ویدیو
30 فایل
ان الحسين مصباح الهدى وسفينة النجاة
مشاهده در ایتا
دانلود
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین و علی الارواح التی حلت بفنائک دل مردان خدا راست ز تو نور حیات یا قتیل العبرات شده محکم ز مناجات تو ارکان صلات یا قتیل العبرات بابی انت و امی گل گلزار رسول راحت جان بتول مرتضی سیرت و صورت حسن و حمزه صفات یا قتیل العبرات ما ز نور تو رسیدیم به سر منزل عشق ای قرار دل عشق چون تو مصباح هدی هستی و کشتی نجات یا قتیل العبرات 📌 📎 📎 📎 علیه السلام
⚔مصاف نهایی آخرالزمان مصاف فاسقان و شیاطین جن و انس با عاشقان اباعبدلله الحسین (علیه السلام) است! حسینی در راه است و باید خود را برای رژه‌ی قدرت اسلام و زمینه سازی ظهور آماده کنیم!
5.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اَیُّهَا الصّٰائم لاتِنسي الحُسین«ع» 😭 ای روزه دارحسین«ع»فراموش نکن 🌴
16.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 در حالیکه مردم تبریز قمه میزدنددرعزاداری امام حسین ، روسها چندین نفر از مجتهدین ،رزمندگان و مجاهدان را درمیدان وسط شهربه دار کشیدندوکشتند. ماجرای تلخ هیاتهای سکولار، بفرستید برا اونا که میگن رو سیاسی نکنید استاد رحیم‌ پور ازغدی
6.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 حاج قاسم سلیمانی: کشوری که در قلب خود، اسم حسین را دارد باید در زیست و فرهنگ الگوی جهانی باشد.
شهید حاج قاسم سلیمانی: محرم و شستشوی جسم و جان
درست کردن غذا و شله زرد با همراه حک کردن اسماء متبرک - بهم زدن اسماء متبرک روی غذا و نذری با دست بدون وضو👆👆 📎 📎 نذر 🖤 🖤 🖤 احکام احکام شیرین
✍ كشاورزی هر سال که گندم می‌کاشت ، ضرر می‌کرد. تا اینكہ یك سال تصمیم گرفت، با خدا شریك شود و زراعتش را شریكی بكارد. اول زمستان موقع بذرپاشی نذر كرد كه هنگام برداشت محصول، نصف آن را در راہ خدا، بین فقرا و مستمندان تقسیم كند. اتفاقاً آن سال، سال خوبی شد و محصول زیادی گیرش آمد. هنگام درو از همسایه‌هایش كمك گرفت و گندم‌ها را درو كرد و خرمن زد. اما طمع بر او غالب شد و تمام گندم‌ها را بار خر كرد و به خانه‌اش برد و گفت : «خدایا، امسال تمام زراعت مال من، سال بعد همه‌اش مال تو!» از قضا سال بعد هم سال خیلی خوبی شد، اما باز طمع نگذاشت كه مرد كشاورز نذرش را ادا كند. باز رو كرد به خدا و گفت: «ای خدا، امسال هم اگر اجازہ دهی، تمام گندم‌ها را من می‌برم و در عوض دو سال پشت سر هم، برای تو كشت می‌کنم!» سال سوم از دو سال قبل هم بهتر بود و مرد كشاورز مجبور شد، از همسایگانش چند تا خر و جوال بگیرد، تا بتواند محصول را به خانه برساند. وقتی روانه شهر شد، در راہ با خدا راز و نیاز می‌کرد كه: «خدایا، قول می‌دهم سه سال آیندہ همه گندم‌ها را در راہ تو بدهم!!» همینطور كه داشت این حرفها را میزد، به رودخانه‌ای رسید. خرها را راند، تا از رودخانه عبور كنند كه ناگهان باران شدیدی بارید و سیلابی راہ افتاد و تمام گندم‌ها و خرها را یكجا برد. مردك دستپاچه شد و به كوہ بلندی پناہ برد و با ناراحتی داد زد: «های های خدا! گندم‌ها مال خودت، خر و جوال مردم را كجا می‌بری؟» هرکه را باشد طمع اَلکَن شود با طمع کی چشم و دل روشن شود 📚 🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸