eitaa logo
📚به وقت کتاب📚
212 دنبال‌کننده
180 عکس
22 ویدیو
3 فایل
⚠️«هشدار» مطالعه کردن باعث آسیب جدی به «حماقت» می شود! سفیران کتاب🌱📖🕊 بسیج دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی قم🌹 https://eitaa.com/bsj_muq ارسال محتوا و ارتباط باما از طریق آیدی ادمین⬇️ @safiran_book_admin کانال ما درتلگرام⬇️ https://t.me/safiran_book
مشاهده در ایتا
دانلود
📨 نظر یکی از به وقت کتابیون عزیز درباره پادکست 😇😍 ان شاالله امشب قسمت دومش گذاشته میشه⏰ نظرات شما خیلی به ما انرژی میده🤩 پس نظرات و پیشنهاداتتون رو از ما دریغ نکنید☺️🌻 اینجا منتظرتونیم👇🏻 🆔 @safiran_book_admin [📱| @safiran_book ]
📚به وقت کتاب📚
#راضی‌به‌رضای‌تو 😇 #قسمت‌اول 🎬 شیرین ترین زیبا ترین و شادی بخش ترین نوعِ ارتباط ما با خدا... چیست؟
📨 نظر شما درباره دوره : 《پادکست راضیم به رضای تو خیلی حق بود🥺🌱 یه موقعایی سخت ترین کار ممکن راضی بودنه اما ...💔 دوسش داشتم مرررسی🥰😍❤️ 💯کسایی میتونن از بهشت لذت ببرن که بتونن با مظاهر بهشت در دنیا سرمست شوند ♡ این منو میگه که با رنگ گلای پردیس دیوااانه میشم😁🤩》
📚به وقت کتاب📚
📌#معرفی_کتاب📚 🌴#نخل‌و‌نارنج🍊 🖋️ نوشته وحید یامین‌پور، پژوهشگر و نویسنده معاصر ایرانی درباره زندگی
📨 ☕️ 🍑🌴 《روز های منتهی به سفر، روز های بریدن از عادت های روزمره، روزهای در آستانه ی هجرت. مرتضی با خود اندیشید که چه شگفت انگیز است عمر آدمی همه در آستانه ی هجرت باشد. در آستانه ی هجرت بودن شاید نزدیکترین احوال به خود حقیقی خویش و شاید کامل ترین درک از حقیقت هستی است. هیچ پرده ای جز غفلت های روزمره مانع مشاهده و معاینه ی حق نیست. مرتضی به یاد جملات آتشین ابراهیم افتاد که او را به افتادن در چرخ گیج کننده ی هستی هشدار داده بود. او برای هجرت بار می بست ولی در حقیقت بار می انداخت که هجرت بار انداز زندگی و رها شدن از مرگ واره های تکرار است...》 _ارسالی💌:مریم سادات میرعبداللهی شمس [📱| @safiran_book ]
📚به وقت کتاب📚
📌#معرفی_کتاب📚 از به 🧐 📚کتاب از به ✍نوشته رضا امیرخانی 🔍 به اعتقاد بسیاری از منتقدین، یکی از متفا
📨 🔍 💌 از به کتابِ دفاع مقدسیِ متفاوتیه که حتما ارزش یه بار خوندن و داره. شخصیت پردازی خیلی خوبی داره و توصیفات کتاب مختصر و “ مفیده” :) فقط چند تا نکته داره: یکی اینکه “از به” اصطلاح های تخصصی زیادی داره . به‌نظر من افراط در استفاده از این اصطلاح‌ها باعث شده نویسنده دم‌به‌دم ارجاع از پسِ ارجاع بده و حتی چه‌بسا ارجاع‌هایی که به ارجاعی دیگر ارجاعشان داده! این کار باعث شده خواننده، روون با کتاب پیش نره و مدام به دست‌اندازهایی برخورد کنه که مجبورش میکنه سطربه‌سطر و بندبه‌بند نیش‌ترمزهایی روی متن بزنه و نیم‌نگاهی به آینه‌بغلِ پانوشت‌ها بندازه و هنوز صفرش به صد نرسیده، دوباره همون آش و همون کاسه. دوم اینکه از نظر فکری هم امیرخانی جانبدارانه عمل کرده و تفکر احساسی را در تقابل ‌با تفکر منطقی برتری داده. طرح روی جلدش هم چندان مناسب نیست و بیشتر مفهومی مثل جن‌زدگی را القا می‌کند تا مفهومی مانند محتوای این کتاب رو. مسئله دیگه اینه که به خاطر مدل جدیدی که نویسنده داره ارائه میده، شاید حتی تا یک سوم کتاب هم خواننده گیج باشه و درست نفهمه داره چه اتفاقی میفته. چون داره نامه هایی از یه سری افراد به یه سری افراد دیگه رو ارائه میده که خواننده هیچ آشناییتی با اون افراد نداره و این روند خوندن کتاب و سخت تر میکنه. با وجود همهٔ ضعف‌ها، هنرمندانه به شخصیت‌پروری سه خلبان هم‌پرواز و دخترک یتیم پرداخته و نثری گیرا و دلچسب را بر بستر آمیزه‌ای از حماسه و کمدی نشونده. همچنین عنوان کتاب اگرچه مأنوس نیست، تازگی دارد و به‌سبب سازگاری با ساختار داستان، کاملاً بامسمّا هست. [📱| @safiran_book ]
📚به وقت کتاب📚
#معرفی‌کتاب📚 📔کتاب «خاطرات سفیر» ✍به روایت خانم نیلوفر شادمهری 📝با نگارشی صمیمی و ساده، 📌در این
📨 ☕️ ✍ 《ژولی اومد تو اتاقم. از ماداگاسکار گفت. از این که یه بار ازدواج کرده و همسر بدی داشته، ازش جدا شده و چون توی مادا طلاق خیلی بده مادرش ازش خواسته بیاد به فرانسه تا دیگران به زندگیش کاری نداشته باشن و بتونه راحت تر زندگی کنه. از علاقه مندیش به محمد گفت و این که از بودن در کنار اون خیلی راضیه. من هم براش از ایران گفتم و... . سی چهل دقیقه ای گذشت که محمد زد به در و گفت: «ژولی نمیای بریم؟» وقتی می خواست با محمد از خوابگاه بره برای بدرقه اش رفتم جلوی در. «نائل»، «ویدد» و چندتا از بچه های خوابگاه هم بودن. محمد با تک تک اونا دست داد و روبوسی کرد. تا رسید به من، دستش رو گذاشت روی سینه اش و سرش رو خم کرد و گفت: «به امید دیدار.» سرم رو تکون دادم و چون حریمم رو رعایت کرده بود با لحنی مهربون تر جواب دادم: «به امید دیدار.» ژولی بعد از محمد با همه خداحافظی کرد. وقتی رسید به من محکم بغلم کرد و کنار گوشم گفت: «ممنونم ازت که با محمد دست ندادی و روبوسی نکردی!» درست متوجه موضعش نشدم. گفتم: «دین من چنین اجازه ای به من نمی ده؛ وگرنه تو که می دونی نامزد تو برای من هم محترمه.» همون طور که چشماش برق می زد، گفت: «می دونم. می دونم. ممنونم.» شاید گنگ بودن نگاهم رو فهمید که ادامه داد: «می دونی، تو اولین کسی بودی که محمد باهاش صحبت کرد و من احساس ناامنی نکردم...» ارسالی📬:فریبا فرج الله،دندون ۱۴۰۲ 💠اگه این کتاب رو خوندی حتما به ایدی زیر نظرت یا جرعه هایی از این کتاب رو برامون بفرست😍(مخصوصا بچه های جدیدالورود که از این کتاب مسابقه دارند🏆🤩) 🆔 @safiran_book_admin 🖇یکشنبه ها و سه شنبه ها با هشتگ همراهمون باشید. [📱| @safiran_book ]
📨 نظر لطف یکی از به وقت کتابیون عزیز نسبت به کانال☺️✨ نظر شما درباره روند کانال چیه؟! چه ژانر کتاب هایی مورد علاقه تونه و دوست دارید کتاب هایی با اون موضوع تو کانال معرفی بشه؟! چه کتاب های صوتی ای دوست دارید تو کانال گذاشته بشه؟! 💌خوشحال میشیم نظرات و پیشنهادات شما رو برای بهتر شدن روند کانال بشنویم☺️📩 🆔 @safiran_book_admin
📨 نظر شما درباره کتاب 🕯🥀 ✳️راستی اون چندتا جلد کتاب کشتی پهلو گرفته هم که در قفسه کتاب موجود بود به همراهای کتابخوانمون که در خواست داده بودن امانت داده شد📚🛵 💌خوشحالیم که همچین اعضای کتابخوانی داریم😇 [📱| @safiran_book ]
📚به وقت کتاب📚
#معرفی‌کتاب📚 📔کتاب «خاطرات سفیر» ✍به روایت خانم نیلوفر شادمهری 📝با نگارشی صمیمی و ساده، 📌در این
۱🔍📚 📨 🍷 《خانم شادمهری خیلی عالی در بحث های دینی صحبت می کردند. هروقت حرف هایشان را می خواندم؛ در ذهنم می گفتم:« چقدر ایشان به زبان فرانسوی تسلط دارند.» کتاب «خاطرات سفیر» دریچه ای جدید از دین را برایم باز کرد. زیرا با ادیان دیگر آشنایی ملموسی نداشتم. قسمت مورد علاقه کتاب برای من، قسمتی بود که برای مادرشان عطر یاس کریستین دیور را می خریدند. شرایط خوابگاه و زندگی ایشان در فرانسه برایم تازه و عجیب بود. واقعا «خاطرات سفیر» بود. ای کاش کتاب ادامه داشت و خانم شادمهری بیشتر از روزمره و اتفاقات می گفتند. دوست داشتم بیشتر درباره رفتار مردم فرانسه در محیط غیر دانشگاهی با ایشان می خواندم.》 _ارسالی خانم فاطمه خسروی رشته فوریت📬 [📱| @safiran_book ]
📚به وقت کتاب📚
#معرفی‌کتاب📚 📔کتاب «خاطرات سفیر» ✍به روایت خانم نیلوفر شادمهری 📝با نگارشی صمیمی و ساده، 📌در این
۲🔍📚 📨 🍷 《لحن داستان،دوستانه و خودمونیه بخاطر همین مخاطب به راحتی با اون ارتباط برقرار می کنه و از اونجایی که به صورت خاطره نوشته شده کشش خاصی داره. با اینکه نویسنده سعی می کنه دیدگاه مردم تمدن های مختلف با گرایش های مختلف دینی رو به ایران و اسلام بررسی کنه اما زبان طنز و خودمونی نویسنده باعث می شه این کتاب در شاخه کتاب های مذهبی با لحن سنگین طبقه بندی نشه. علاوه بر اینها، ما رو با فرهنگ ها و باور های مردم فرانسه آشنا می کنه و گاهی اون ها رو نقد و گاهی تحسین میکنه که این خودش یکی از جذابیت های داستانه.》 _ارسالی خانم خدیجه علیپور رشته پزشکی📬 [📱| @safiran_book ]