eitaa logo
سفیران ایثار
1.6هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
2.3هزار ویدیو
25 فایل
«﷽» بـاور کنید ؛ هرکس‌ بہ جـایی‌ رسید ، از مـُبارزھ با نفس‌ رسید امدنت اینجا اتفاقی نیست ای‌کاش‌!شھادت‌قسمت‌ما‌میشد @mahdi1105 👈 خــادم الــشـهـیـد کپی از مطالب؟! کاملا آزاد🤍
مشاهده در ایتا
دانلود
🎞 عابدے بیان ڪرد: رفتن بابڪ به صورت یڪدفعه اے بود، یڪ شب من و شهاب ڪشیڪ درمانگاه بودیم ڪہ تلفنۍ بہ ما اطلاع داد ڪہ قرار است امشب اعزام بشوم ڪہ من و شهاب فورا ماشین را روشن ڪردیم و برای  خداحافظۍ با او رفتیم سمت سپاه، آنجا تا قبل از اعزام با او صحبت و شوخی ڪردیم و گفتیم:داداش هنوز دیر نشده و می تونی تا هنوز سوار ماشین نشدی از تصمیمت برگردی و...ولۍ واقعا از راهۍ ڪہ انتخاب ڪرده بود مطمئن بودیم و همانجا تقریبا تا۳۰_۲۰ دقیقه قبل از اعزام و خداحافظۍ با او عڪس یادگارے گرفتیم. رسول هادی دلها 💔 @shmostafa_rasol_hadi -------»»♡🌷🌷🌷♡««-------
با اینکه جانشین فرماندهی تیپ شده بود و کل نیرو ها زیر نظرش بود ، همیشه گوشه نمازخانه می خوابید... یک شب برای آب خوردن به سمت نمازخانه رفتم دیدم دارد نماز شب میخواند... 📿 آنقدر محو مناجات با ♥️ بود که متوجه حضورم نشد... نماز شبش که تمام شد کنارش نشستم و گفتم : خب آقاجان ، ما بعد از ظهر کلی کار کردیم. توی کوه و جنگل بالا و پایین کردیم و خسته شدیم...! کمی هم استراحت کن شما فرمانده مایی ، باید آماده باشی!✨ لبخندی زد و گفت : خدا به ما به جون بخشیده ، باید جونمون رو فداش کنیم...♥️ جز این باشه رسم آزادگی نیست! :)🌿 ⁩⁩⃟🇮🇷 رسول هادی دلها 💔 @shmostafa_rasol_hadi -------»»♡🌷🌷🌷♡««-------
🎤♥️ زمانی که محمدعلی به دنیا آمد، بعد از چند روز مشکل پیدا کرد... بیمارستان بستری شد. بیمارستان رفتم! مصطفے در بخش نوزادان پشت در اتاق نشسته بود ، ازش پرسیدم: مصطفے محمدعلی بهتره؟! گفت: مامان الحمدلله خیلی بهتر شده✨ ولی من نگران بودم... 💔 مصطفے متوجه نگرانی من شد. گفت : مامان اینقدر که نگران سلامتی جسمش هستی ، کمی هم برای عاقبت بخیر شدنش دعا کن🍃 بهش گفتم: نگران نباش! قبل از اینکه شما به دنیا بیایی از خداوند خواستم که اگر قرار است نسلی از من به وجود آید ، که در غیر راهت باشد اصلا به وجود نیاید! این دعای همیشگی ام بوده ...♥️🖇 بعد از چنددقیقه گفت: مامان چه دعای اساسی ای کردی ، این دعا ریشه ای است ،خیلی حال کردم!😍  راوی مادرشهید @shmostafa_rasol_hadi ب کانال مصطفی رسول هادی دلها بپیوندید👆 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
سفیران ایثار
◾️#دلتنگے_شهدایے ✨ دلتنگم و با هیچ کسم میل سخن نیست... #شهید_مصطفے_صدرزاده @shmostafa_rasol_hadi
◾️ ♥️🎙 مصطفے خیلی مبادی آداب بود ... نسبت به بزرگترها مخصوصا پدربزرگ و مادربزرگ ها🍃✌️🏻 اگر در روز ده بار می رفت خدمت پدربزرگ یا مادربزرگ ،مقید بود دستشون ببوسه و قربون صدقشون بشه♥️ و همیشه می گفت خداوند سایه این بزرگان از ما نگیره که مایه ی خیر و برکت هستند✨ مصطفی از کودکی با پدربزرگش صمیمی بود... هروقت کوچکترین فرصتی پیش میومد، خدمت بی بی و بابا می رسید🖐🏻🌸 و بهفاطمه ، از کودکی یاد داده بود مثل خودش احترام بذاره به بزرگترها.  راوی مادرشهید @shmostafa_rasol_hadi ب کانال مصطفی رسول هادی دلها بپیوندید👆
◾️♥️🎙 مصطفے روزی برای عمه اش خوابی تعریف می‌کند که گویا خواب دیده بوده مسجد ساخته شده...🍃 آن هم با چه عظمتی و آنجا شهید آوردند تابوت را وسط مسجد گذاشتند و از این تابوت نور در آسمان می‌رود.✨ جالب اینجاست که اولین شهیدی که در این مسجد تشییع شد خود مصطفے بود بعد از او هم سجاد عفتے :) @shmostafa_rasol_hadi ࿐჻❥⸙💚💚💚⸙❥჻࿐
💚🦋 __________ هر کاری می‏‌کرد خدا را در نظر می‏‌گرفت😇 اصلا همه جوره با خدا معامله کرده بود و در اکثر کارهایی که قصد انجام داشت استخاره می‏زد📖 حتی کاری که در ظاهر به نفعش هم بود اگر استخاره بد می‏ آمد انجام نمی‏‌داد.🙂🖇 🦋🦋🦋🦋 ★᭄ꦿ @shmostafa_rasol_hadi •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
سفیران ایثار
◾️#دلتنگے_شهدایے✨ عطرِ تو که اینجا باشد خوش است حالِ دلم ...♥️🖇 #شهید_مصطفے_صدرزاده 🦋@shmostafa_
◾️🎙✨ بعد از شهادت داداش مصطفے از مادرشهید پرسیدن: "حالا كه ‌بچه ات‌ شهید شده میخواے چیكار کنے؟" ایشونم دست گذاشتن روے شونه ی نوه شون و گفتن: "یہ‌مصطفےدیگہ‌تربیت‌مےڪنم🖐🏻♥️🖇" 🦋@shmostafa_rasol_hadi ࿐ྀུ✿❥━━━━━━━━━━━🦋
سفیران ایثار
•⊰﷽⊱• میگویند که ابتدای صبح رزق بندگانت را تقسیم میکنی✨ میشود رزق من امروز رفاقتی باشد از جنس شــــ
◾️ ♥️🎤 مصطفے براے خودش اصطلاح خاصی داشت: "ویژه خوری نکنیم"🖐🏻💯 غذا یا هر چیزی که براے ما میفرستادند ، باید اول به نیرو ها می دادند... بعد به مسئول لجستیک و در نهایت به فرمانده🍃✨  راوی ♡ ◾️ 📝 .══❈═₪❅💕❅₪═❈══ @shmostafa_rasol_hadi ══❈═₪❅💕❅₪═❈══
◾️ 🎙🕊 وقت هایے که گیر مالے برای کار های فرهنگی و پایگاه پیدا می کرد میگفت : "خدا میرسونه!🍃" خانمش میگفت: "خب خدا از کجا میرسونه؟" مصطفے هم میگفت : "اگه بپرسی از کجا ، دیگه اسمش توکل نمیشه!💯 کار خدا اما و اگه نداره♥️✨" مارو به دوستانتون معرفی کنید 👇 .══❈═₪❅💕❅₪═❈══ @shmostafa_rasol_hadi ══❈═₪❅💕❅₪═❈══
سفیران ایثار
◾️#دلتنگے_شهدایے 🕊🌿 گاهے تمام جمعیت شـهر... همان یڪ نفرے هست که نیست!💔(: #شهید_مصطفے_صدرزاده #شهی
◾️ ♥️🎙 مصطفے چه آن زمانی که در بسیج مسجد بود و چه زمانی که به سوریه رفت، وقتے میخواست با بچه‌های گروه خودش کاری انجام دهد، از لفظ‌هایی استفاده می‌کرد که بچه‌ها بخندند و انرژی بگیرند.✨ هیچ وقت لفظ‌های کتابی و فرماندهی به کار نمی‌برد🖐🏻 لفظی را که در جریان عملیات گفته بخاطر ندارم اما با ادا و اصول خاصی به بچه‌ها فرمان حمله داده است... آن زمانی که پشت بی سیم صحبت می‌کرده نمی‌دانسته که پشت بی سیم حاج قاسم هم نشسته است! مصطفے برایم تعریف کرد: "وقتے از عملیات برگشتیم من خسته بودم. بچه ها صدایم کردند که حاجی با شما کار دارد. با همان سرو وضع نامرتب وارد اتاق شدم و دیدم که حاج قاسم نشسته است... بچه ها معرفے ‌ام کردند و گفتند که سید ابراهیم آمده است.🍃 وقتی حاجے متوجه شد که من سید ابراهیم هستم، از جایش بلند شد و همدیگر را بغل کردیم.♥️ بعد گفتند که اصلا فکر نمی‌کردند که جثه و قیافه‌ام اینطور باشد! حاج قاسم گفت : "وقتے صدایم را پشت بی سیم شنیده فکر کرده که از آن هیکلی‌ها هستم😅"  راوی همسرشهید ..══❈═₪❅💕❅₪═❈══ @shmostafa_rasol_hadi ══❈═₪❅💕❅₪═❈══
سفیران ایثار
«﷽» در گام اول، باید درون خود شهیدی پروراند که بعد در میدان‌جنگ، بتوان شهید شد! آری؛ غرق دنیا شد
◾️ 🎙🕊 همیشه عادت داشت زیارت عاشورا را آرام بخواند، اما روز های آخر زیارت عاشورا را با صدای بلند می خواند... انگار که میدانستند روز های آخرش است :) دو روز قبل از شهادتش با هم داخل ماشین نشسته بودیم. محرم بود و یک مداحی از جواد مقدم گذاشته بود...🎧🏴 روضه رسید به اینجا که ان شاءالله تاسوعا پیش عباسم💔 سیدابراهیم هم سرش را تکان داد و با لبخند ، نرم روی سینه اش زد و گفت: "ان شاءالله تاسوعا پیش عباسم :)♥️"  راوی همرزم شهید .══❈═₪❅💕❅₪═❈══ @shmostafa_rasol_hadi ══❈═₪❅💕❅₪═❈══
سفیران ایثار
◾️#دلتنگے_شهدایے ✨ • . قیمتِ‌عبدبھ‌اُفتادن‌درسجادھ‌است سنگ‌فرش‌حرم‌ِدوست‌ زرش‌بیشتراست!.. #شهید_م
◾️ 🎤♥️ یک روز ماست خریدم و نوشابه ، ناهار قیمه داشتیم سر سفره ماست را رو کردم اما نوشابه را پشت سرم قایم کرده بودم... مصطفے چشمش که به نوشابه ی مشکی کوکاکولا افتاد ناراحت شد.🥤 با دلخوری گفت : "چرا پول تو جیب صهیونیست ها میریزی؟!" با تعجب پرسیدم : "چی میگی صهیونیست کجا بود؟😕" به نوشابه اشاره کرد و گفت : " پس این کوکاکولا خریدن چه معنی ای میده؟؟ جز اینه که جیب صهیونیست ها رو پر میکنے؟! من تو خونه توی بطری کوکاکولا و پپسی آبم نمیریزم!" زدم به شوخی که شاکی تر شد یکی دیگر از بچه ها که ها هم از مصطفے دفاع کرد.🍃 طلبه ی سال اول بودم و در حال و هوای جوانی... یک بار که کفش زارا پوشیده بودم گفت : "بابا چرا پول مملکت امام زمان عج رو میریزی توی جیب دشمن؟! این کفش ها و مارکا در شان تو نیست!!" حواسش حتی به مارک شلوار ها هم بود... میگفت : "اگه حواسمون رو ندیم به اسم مارک و نوشته هاش یه وقت میبینی با اونا به مقدساتمون توهین میکنند🖐🏻💯"  راوی دوست شهید 📝 『𔘓@shmostafa_rasol_hadi𔘓』
❤️⃟⃟🌿 ... مصطفے‌ صدرزادھ: کانــال مصطفـــی‌رسول هــــــادی دلھا💓 @shmostafa_rasol_hadi ╰═━⊰💞🦋🦋🦋💞━═╯