.
کتابپسرکفلافلفروش༆📕✦.
شهیدمحمدهادیذوالفقاری༆🌹✦.
#قسمت_نودوپنجم🌸/#تشییعوتدفین⚰
این قبر متعلق به یکی از دوستان هادی بود که او هم قبر را برای مادرش در نظر داشت، اما هادی قبل از اعزام با او صحبت کرد. او هم مادرش را راضی نمود تا مزار را برای هادی قرار دهد. یکی از دوستانش می گفت: هادی در این روزهای آخر بیشتر شبها و سحرها بر سر مزاری که برای خودش در نظر گرفته بود حاضر می شد و دعا و نماز می خواند. دست آخر درست در شب جمعه و شب اول فاطمیه در همان مزار کمی جلوتر از قبر علامه سید علی قاضی) به خاک سپرده شد. شهید ذوالفقاری وصیت های عجیبی برای تدفین داشت که عمل کردنش مشکل بود اما به خواست خدا همه اش تحقق یافت. او وصیت کرده بود قبر مرا سیاهی بزنید و بعد مرا در آن دفن کنید! اما امکانش نبود قبرهای نجف به شکلی است که ماسه های سنتی دارد. ممکن است خیلی ساده فرو بریزد. هادی در معرکه شهید شد و غسل نداشت. خودش قبلا پرچم سیاهی تهیه کرده بود که خیلی ناگهانی پیکرش را در میان آن پرچم پیچیدند و در قبر قرار دادند ناخواسته کل قبرش سیاه و وصیت شهید عملی شد. به گفته ی دوستانش یک شال یا فاطمة الزهرا ، هم بود که آن را روی صورتش گذاشتند و به خواست خودش بالای سنگ لحد شهید نوشتند: یا زهرا اما همه ی دوستان و آشنایان بر این باورند که شاید علت این مفقودیت ارادت ویژه ی شهید به حضرت زهرا بالا بوده چون وقتی پیکر او با این تأخیر چندروزه پیدا شد آغاز ایام فاطمیه بود. شبی که او به خاک سپرده شد. شب اول فاطمیه بود. دوستانش می گویند بعد از شهادت هادی وقتی به خانه اش رفتیم دیدیم حتی سجاده اش پهن بوده است. انگار که او بعد از نماز برای رفتن و جنگیدن به قدر سجاده جمع کردنی هم درنگ نکرده است.
#پارت_آخر🦋