eitaa logo
🌺سفیران شهدا(موزه شهدای شهرستان ابهر)🌺
441 دنبال‌کننده
10.3هزار عکس
2.6هزار ویدیو
23 فایل
کانال موزهٔ شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس شهرستان ابهر(شهرداری ابهر) پل ارتباطی @Khademe_shohadai
مشاهده در ایتا
دانلود
نگـاه مےبُرم از #گنـاه فقط به عشــق نیم نگـاهے از جانبـــ تو آقاے من #یا_بن_الحســـن ... نگاه مهدی فاطمه به زندگیتون دوستان @safiran_shohadaa
🌸کیک تولد سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، در روز اول فروردین. @safiran_shohadaa
#دعوتنامه‌شهید مصاحبه با همسر گرامی شهید مدافع حرم #علی‌زاده‌اکبر #ساعت۹صبح #کاری‌ازتیم‌سفیران‌شهدا @safiran_shohadaa
مهدی باکری به ساعتش نگاه کرد. سه ساعت از قرارش با حمید (برادرش) می‏گذشت؛ اما هنوز او نیامده بود. دلش شور می‏زد. دعا می‏کرد که حمید گیر مأموران مرزی نیفتاده باشد. آخرین نامه‏ای را که حمید از طریق یکی از دوستانش فرستاده بود، در آورد و دوباره خواند: مهدی جان، سلام. حالت چطوره؟ از آخرین دیدارمان یک ماه می‏گذرد. حال من خوبه و شرمنده تو هستم. تو با آنکه خدمت نظام وظیفه ‏ات را انجام می‏دهی، اما خرج تحصیل مرا می‏دهی، آن هم در یک کشور خارجی! من در شهر «آخن» آلمان تحصیل می‏کنم. مهدی جان! حالا که شعله‏ های انقلاب آتش به خرمن رژیم پوک شاهنشاهی زده، دیگر طاقت ماندن در اینجا را ندارم. این بار که به سوریه می‏آیم و با توشه‏ای مهم قاچاقی به ایران باز می‏گردم. موعد دیدار ما، صبح روز هیجدهم آذر ماه در همان جایی که می‏دانی! قربانت برادرت حمید باکری! مهدی سیاهی کسی را دید که از دور می‏آمد. از تپه سرازیر شد. دوید. حمید، عرق‏ ریزان با دو کوله بزرگ بر دوش می‏آمد. به هم رسیدند. حمید، کوله‏ ها را بر زمین گذاشت و همان‌جا از خستگی بر زمین نشست. مهدی بغلش کرد، شانه ‏هایش را مالید و پرسید: چی شده حمید؟ حمید که نفس‌نفس می‏زد به خنده افتاد و گفت: شانس آوردم، کم مانده بود گیر ساواکی‏ها بیفتم. ـ چی، ساواکی‏ها؟ آره. بیا تا در راه برایت تعریف کنم. حمید بلند شد. مهدی یکی از کوله‏ ها را برداشت. از سنگینی کوله، بدنش تاب برداشت. به طرف قاطر کرایه‏ای که مهدی آورده بود رفتند و کوله‏ ها را روی قاطر سوار کردند. بعد حمید گفت: از سوریه که سوار اتوبوس شدم، چشمم به یک مرد جوان لاغر و چشم درشت افتاد که بهم خیره شده بود. یکریز مرا می‏پایید. اول توجهی بهش نکردم؛ اما نزدیکی مرز ایران دیدم این‌طور نمی‏شود. راستش کمی ترسیدم. فکری شدم که نکند ساواکی باشد. نزدیک مرز اتوبوس جلوی یک رستوران ترمز کرد. منم آهسته بار و بندیلم را برداشتم و دور از چشم دیگران زدم به چاک و تا اینجا یک نفس آمدم.’ ـ حالا ببینم بارت چی هست که اینقدر سنگینه؟ ـ سلاح و مهمات! خیلی خوب شد. با اینها می‏توانیم حسابی جلوی ساواکی‏ها در بیاییم. حمید روی قاطر پرید. مهدی افسار قاطر را کشید و به سمت روستا راهی شدند. حمید گفت: آخر من بروم جلسه چه بگویم ؟ مهدی خندید و گفت: باز شروع شد. گفتم که قراره فرماندهان لشکرهای سپاه و ارتش دور هم جمع بشوند و برای عملیات آینده برنامه‏ریزی کنند. ناسلامتی تو معاون من هستی. باید جور مرا بکشی. نگران نباش. رییس جلسه برادر همّت، فرمانده لشکر محمّدرسول اللّه(ص) است. با او هم آشنا می‏شوی. حمید لبخندزنان گفت: باشد. بزرگ‌تری گفته ‏اند و کوچک‌تری! مهدی، حمید را هل داد بیرون. حمید سوار موتور تریل شد و به سوی قرارگاه رفت. حمید بیشتر فرماندهان را می ‏شناخت. در گوشه‏ای پیش حسین خرازی نشست و گفت: حاج حسین! پس این حاج همّت کجاست؟ هر جا باشد الان سر و کلّه‏اش پیدا می‏شود. در اتاق به صدا در آمد و همت وارد اتاق جلسه شد. همه بلند شدند. حاج همت با فرماندهان دست داد و احوالپرسی کرد. چشمان حمید با دیدن او از تعجب گرد شد. همت به حمید رسید. چشمش به حمید که افتاد، اول کمی نگاهش کرد، بعد او هم مات و مبهوت بر جا ماند. هر دو چند لحظه‏ای به هم خیره ماندند؛ بعد لبانشان کش آمد و همدیگر را بغل کردند. خرازی پرسید: چی شد آقا حمید، تو که حاج همت را نمی‏شناختی؟ حمید خندید و جواب نداد. آخر جلسه بود که مهدی رسید سلام کرد و کنار حمید نشست. اما دید که حمید و همت هر چند لحظه به هم نگاه می‏کنند و زیر بُلکی می‏خندند. تعجب کرد. نمی‏دانست آن دو به چه می‏خندند. جلسه تمام شد. همت به سوی حمید و مهدی آمد. مهدی پرسید: شما دو نفر به چی می‏ خندید؟ حمید خنده‏کنان گفت: آقامهدی، ماجرای آمدنم از ترکیه به ایران یادت هست؟ همان موقع را که گفتم یک ساواکی تعقیب‏ ام می‏کرد؟ مهدی چینی به پیشانی انداخت و بعد از لحظه‏ ای گفت: آهان، یادم آمد...خُب منظور؟ @safiran_shohadaa حمید دست بر شانه همت گذاشت و گفت: آن ساواکی، ایشان بودند! @safiran_shohadaa مهدی جا خورد. همت خندید و گفت: اتفاقاً من هم خیال می‏کردم شما ساواکی هستید و دارید مرا تعقیب می‏کنید. به خاطر همین، از رستوران نزدیک مرز، پیاده به طرف مرز ایران فرار کردم! مهدی خندید و گفت: بنده‏های خدا، الکی الکی کلّی پیاده راه رفتید. اما خودمانیم. قیافه هر دویتان به ساواکی‏ها می‏خورد! خنده آنها فضای قرارگاه کربلا را پر کرد . @safiran_shohadaa
فردا ساعت 11:30 صبح از شبکه خبر #نشرحداکثری @safiran_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بخشی از سخنرانی منتشرنشده سپهبد شهید حاج‌ #قاسم_سلیمانی ؛ ویژه سالگرد عملیات "فتح ‌المبین" |.🌷.|@safiran_shohadaa
🔹از یکی از محافظان سید حسن نصرالله سوال شد: چقدر سیدحسن را دوست داری؟ وی پاسخ می دهد: آنقدر که امر کند الان بمیر؛ می میرم. ▫️در ادامه خبرنگار از او می پرسد: چقدر امام خامنه‌ای را دوست داری؟ محافظ دبیرکل حزب الله لبنان پاسخ میدهد: آنقدر که اگر امر کند سر سید حسن را بیاور؛ می بَرم. @safiran_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آخرین پیام اینستاگرامی دکتر مهدی وریجی فرزند شهید وریجی که بر اثر ابتلا به #کرونا در گذشت آخرین صحبت او این بود : مراقب خودتان باشید دوستتان دارم 😔❤️
تصویری ازپدر شهید دکتر وریجی
☑️ انا لله و انا الیه راجعون سرباز ولایت و جبهه مقاومت سردار بسیجی حاج حسين اسدالهي به رفقای شهیدش پیوست. وی که فرمانده سابق لشکر 27 محمد و رسول الله(ص) تهران بزرگ، فرمانده نیروها و بسیجیان مدافع حرم تهران در سوریه، فرمانده قرارگاه های بازسازی حاج احمد متوسلیان در شهرستان زلزله زده سرپل ذهاب و شهرستان های سیل زده استان خوزستان بسيجي مخلص و سرباز بود، پس از عمري مجاهدت و ايثار در صحنه های مختلف نبرد در دوران دفاع مقدس و مبارزه با داعش و تکفیری ها و خدمت به مردم شهرستان ها و مناطق زلزله زده و سیل زده کشور، غروب روز دوم فروردين سال ۱۳۹۹ همزمان در اثر شدت عوارض شیمیایی به ياران شهيدش پيوست. روحش شاد و یادش گرامی باد. @safiran_shohadaa
😢😢سردار خدا قوت سردار خسته نباشی آسوده بخواب 😭😭 به خانواده های معزز شهدا تسلیت عرض میکنم به مدافعان حرم عرض میکنم 😭😭
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرا؛ قطعا " يُسْر "، در انتظار #مردم_ایران است... ۱۳۹۹/۱/۱ #‌حضرت_آقا @safiran_shohadaa
#اطلاع_رسانی_همگانی #اجرتان_با_یوسف_زهراسلام الله علیها @safiran_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5994402751704990368.mp3
1.78M
💜💚💛❤️💙 💜🍃دعای عهد با امام زمان عج ❤️🍃التماس دعا 💜💚💛❤️💜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 بیانات عزیز رهبرمون در پیام نوروزی خطاب به امام زمان )عج( @safiran_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴سخنرانی منتشرنشده حاج قاسم سلیمانی به مناسبت سالگرد عملیات فتح المبین 🔹 اگر میخواستیم فتح‌المبین را مثل سال۵۹ مدیریت کنیم، ممکن نبود بتوانیم آنرا آزاد کنیم. @safiran_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به نام آنکه حسین را برای ما آفرید... ضمن عرض سلام و ادب و تبریک سال نو و عید مبعث خدمت همسر گرامی شهید از ایشون درخواست داریم ضمن معرفی خود بیوگرافی همسرشون رو بیان کنند و مختصری از شرح زندگی شهید بفرمایید؟
سلام وعرض ادب خدمت تمام همراهان کانال سفیران شهدا
عید بزرگ مبعث اغاز راه رستگاری وطلوع تابنده مهر هدایت وعدالت برشما مبارک باد
نرگس بهادری هستم همسرشهید مدافع حرم علی زاده اکبر
مختصری از شرح زندگی شهید بفرمایید؟