آسمان تاریڪ و بیرمق شب ۱۹رمضان
ستارههایِ بےقرار و ماه
که با تمام وجود برای دیدنِ
رویِ علیبنابےطالب لحظه شماری میکند..
هنوز از ماجرای در سوخته
و پهلوهایِ شکسته مادر نگذشته
که نوبت پدر شده است..
از خانه بیرون میآید
کیسههایِ نان را روی شانههایش میاندازد
و بهطرف خانه یتیمان راه میافتد
تا مرهمی باشد بر قلبهایِ آشفته و
اشڪهایِ دائمشان..:)
نزدیک صبح شده است
بار دیگر برای اقامه نماز از خانه بیرون میآید
و به سمت مسجد راه میافتد..
تمام زمین و زمان دستشان را به هم دادهاند
تا علی(ع) به مسجد نرود
مرغابیها دورش میچرخند
ستارهها خاموش میشوند تا رفتن پدر را نبینند
و ماه بےقرارتر..
علی(ع) به نماز میایستد
دیدهای دریا به رکوع رود و انگشتر بخشد
و به سجده رود و فرقش را..؟!
آری علی جانِ پیغمبر
نفسهایِ زهرا و پناه بےنوایان
در محراب غرقه به خون شده بود..
بهطرف خانه روانه شد
خونهای سرش دݪ زمین را به درد میآورد
بچهها به طرفش دویدند
بابا بابا چه شده است..؟!
و شب و ستاره و ماه
سوگند به بغض هنگامی که فریاد میشود
فزت و رب الکعبه..
#جانعالمبهفدایتوعلی..
@safiran_shohadaa