🕚امام مهدی منتظر ماست🕚
⁉️بهراستي منتظر واقعي كيست؟...
✍منتظر واقعي، كسي است كه به امامش معرفت داشته باشد؛
👈 يعني اعتقاد به ولايت و معرفت به شخصيت او.
⭕️اعتقاد به ولايت، تعهد و پيماني است كه جز با اطاعت كامل نميشود.
🔰 كسي منتظر واقعي است كه علاوه بر خودسازي به ديگرسازي نيز بپردازد، تا از اين طريق، زمينههاي ظهور آن حضرت را فراهم سازد.
⭕️پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) پيش از اينكه ستاره پرفروغ امامت امامان (عليهم السلام) طلوع كند، برترين جهاد امتش را انتظار فرج دانسته است؛
✅زيرا انتظار فرج، انتظار جهاد و انقلابي عظيم بر ضد تمام ظلمها و جنايتها و اجراي عدالت به تمام معنا در سراسر جهان است.
⭕️حضرت علي (عليه السلام) در حديثي فرموده است:
🍃كسي كه در انتظار اقامه نماز به سر برد، در طي زمان انتظارش، در حال نماز به شمار ميرود.
🌷🌷🌷🌷🌷
خانومم ...
👈 تو برنده ای تو بردی این قلب من گرفتار تو شده تا ابد ولی وظیفه مسلمونیمون چی میشه... ها؟
تو هم شریک جهادی و اجر صبرتو کمتر از جهادی که من می کنم نیست...!👌
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#روزتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹چرا باید به فرج قریبالوقوع امیدوار باشیم؟
🌟جمله عجیبی که استاد پناهیان از سردار سلیمانی درباره قیام مردم یمن شنید!
#ظهور #امام_زمان
🎤استاد پناهیان
سفیران فاطمیه
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 #داستان_واقعی #دختر_شینا #قسمت_۳۰ *═✧❁﷽❁✧═* ما به این شوخی خندیدیم😁 اما وقتی متوجه شد
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
#داستان_واقعی
#دختر_شینا
#قسمت_۳۱
*═✧❁﷽❁✧═*
پدرم اخم😞 کرد و گفت: «آقا چرا این طوری عکس گرفتی. دختر من که این شکلی نیست.»😟
عکاس چیزی نگفت. او داشت پولش💶 را می شمرد؛ اما پدر صمد گفت: «خیلی هم قشنگ و خوب است 😍عروس من، هیچ عیبی ندارد.»
عکس ها را توی کیفم👜 گذاشتم و راه افتادیم طرف خانه 🏡دوست پدر صمد. شب را آنجا خوابیدیم😴
صبح زود پدرم رفت🚶♂ و شناسنامه ام را عکس دار کرد و آمد دنبال ما تا برویم محضر👌
عاقد شناسنامه هایمان را گرفت و مبلغ مهریه را از پدرم پرسید و بعد گفت: «خانم قدم خیر محمدی کنعان, وکیلم شما را با یک جلد کلام الله مجید و مبلغ ده هزار تومان پول💵 به عقد💞 آقای...» بقیه جمله عاقد را نشنیدم. دلم شور💔 می زد. به پدرم نگاه کردم👀 لبخندی 😊روی لب هایش نشسته بود. سرش را چند بار به علامت تأیید تکان داد.گفتم: «با اجازه پدرم، بله.»✅
محضردار دفتر بزرگی را جلوی من و صمد گذاشت تا امضا کنیم. من که مدرسه🏦 نرفته بودم و سواد نداشتم، به جای امضا جاهایی را که محضردار نشانم می داد، انگشت می زدم. اما صمد امضا می کرد👌
از محضر که بیرون آمدیم، حال دیگری داشتم. حس می کردم چیزی و کسی دارد من را از پدرم جدا💔 می کند. به همین خاطر تمام مدت بغض😢 کرده بودم و کنار پدرم ایستاده بودم و یک لحظه از او جدا نمی شدم❌
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 👉
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
🌱🌸🌱🌸
#سوره مبارکه ی مائده آیه ۲
💐بسم الله الرحمن الرحیم💐
👈يَآ أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحِلُّوا شَعَآئِرَ اللَّهِ
وَلَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلَا الْهَدْي .....
وَتَعَاوَنُوا
عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَىٰ وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ
وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ
الْعِقَابِ.
👈ای كسانی كه ایمان آوردهاید، حرمت
نشانههای .....و در هر كار خیر و تقوا
یكدیگر را یاری دهید و بر گناه و تجاوز
همكاری نكنید، و از خدا پروا نمایید، كه
همانا خداوند سختكیفر است.
👌تعاونوا علی البر و التقوی
🌸🌱🌸🌱
❣ #سلام_امام_زمانم❣
💎ياصاحب الزمان:
ایستاده ای و #صراط_مستقیم را
روشن کرده ای
پاهایم را یکی پس از دیگری
#صاف میکنی كه #کج نروم
چه خوب راهنمایی هستي #مولاجان
❣"يَا بْنَ السُّبُلِ الْواضِحَةِ"
✨سلام تنها پادشاه زمین
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج 🌸🍃
#نهضت_انتظار ۵۹
#اولویت ها در قرآن
🌷به نام خدای مهربان مهربان
بحث اولویت ها یکی از بحث هایی هست که
باید بهش بپردازیم👌
و بدونیم
چرا که اگه ما اولویت ها رو ندونیم
در هر کاری البته
بعدا خودمون پشیمون میشیم
چندتا مثال میزنم شما خودتون قضاوت کنید
مثلا دولت و مجلس ما بجای اینکه
به فرهنگ و اقتصاد بپردازن😖
بیان و کارهای دیگه رو درست کنن
خب مردم از فشار اقتصادی و فرهنگی
تلف خواهند شد❌
یا اینکه اگه کسی کار فرهنگی تربیتی میکنه
بجای پرداختن به اولویت ها
بره و حرف هایی بزنه که اصلا به درد نمی خوره
چه اتفاقی میفته؟؟؟
معلومه اون جامعه رشد نمیکنه❌
یا اگه عروس و دامادهایی که تازه عروس و داماد شدن
بگن که ما نمی خواهیم بچه دار بشیم☹️
و اولویت را در اول زندگی تفریح و .... بزارن
بعدا خودشون ضرر می کنن😒
چرا؟
چون اختلاف سنی خودشون با فرزندانشون بیشتر میشه
و هم اینکه امکان داره بچه دار نشن بعدا
چه فایده که خیلی از این چیزها رو به ما نمیگن
چرا؟؟
چون می خوان کاری کنن که سبک زندگی عوض بشه😏
چون اولویت ها رو تو جامعه دارن تغییر میدن
و ما هم کلا اهمیت نمیدیم💢
نقل شده تو خاطرات یکی از علماء اومده که
زحمت کشیده بود و یه کتابی نوشته بود 📖
با این موضوع که
ریش تراشیدن حرامه یا نه؟؟
بعد بهش گفتن حاج آقا بنظرتون این کتاب
الان اولویت داره تو جامعه؟؟؟
یعنی الان همه چیز مردم درست هست
و فقط موندن بدونن که ریش تراشیدن حرامه یا حلال؟؟؟
اون عالم یکم فکر کرد دید حرفش منطقی است👌
بعد میگه من این کتاب را چاپ نمی کنم
ببینید پرداختن به اولویت ها خیلی مهم هست✔️
حالا بریم ببینیم آیا قرآن هم به این موضوع پرداخته یا نه؟
با چه تعابیری بهش اشاره کرده؟؟
سه تا تعبیر در قرآن کریم هست
شاید هم بیشتر باشه✅
ولی خب این سه تا مهم هست
۱. حکمت
👈یعلمهم الکتاب و الحکمه
ای پیغمبر!!!
به این ها حکمت یاد بده؛
سوال
مگه حکمت چکار می کنه؟؟
حکمت به آدم میگه که الان کدوم کار مهمه👌
کدوم کار الان اولویت داره
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام
اللهم صل علی محمد و آل محمدوعجل فرجهم
التماس دعای فرج و شهادت👌🌷✋
ان شاءالله
🌷🌷🌷🌷🌷
👈شما ای کسانی که خود را وارث شهیدان می دانید و در پستهای مملکتی و شهری جایگزین شده اید بخاطر داشته باشید که آرمانتان همان آرمان شهیدان باشد و به غیر از خواست خدا و انان قدمی بر ندارید،
همان رفتاری که انان داشتند شما هم داشته باشید و این را بدانید که بلندی مقام مسئولیت بیشتری برایتان دارد و این حرمت و ایثار شهیدان است که شما را به اینجا رسانده،زمان را برای ظهور حضرت مهدی(عج) آماده و مهیا سازید و دست از یاری امام بر ندارید*
و بدانید که زمان زمان امتحان و آزمایش الهی است.همیشه سعی کنید که نفس خود را تحت فشار قرار دهید و با سختیهای جامعه خود را وفق بدهید و بیاد افراد سطح پایین باشید و اسلحه بر زمین افتاده شهیدان را بر دارید و نگذارید سلاح انان در جبهه بی کس بماند . *تو ای خواهرم با حفظ حجاب خود زینب وار مقاومت کن👌
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#روزتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
سفیران فاطمیه
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 #داستان_واقعی #دختر_شینا #قسمت_۳۱ *═✧❁﷽❁✧═* پدرم اخم😞 کرد و گفت: «آقا چرا این طوری ع
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
#داستان_واقعی
#دختر_شینا
#قسمت_۳۲
*═✧❁﷽❁✧═*
ظهر بود و موقع ناهار. به قهوه☕️ خانه ای رفتیم و پدر صمد سفارش دیزی🍲 داد. من و پدرم کنار هم نشستیم. صمد طوری که کسی متوجه نشود، اشاره کرد بروم پیش او بنشینم. خودم را به آن راه زدم که یعنی نفهمیدم🙊
صمد روی پایش بند نبود💗 مدام از این طرف به آن طرف می رفت و می آمد کنار میز می ایستاد و می گفت: «چیزی کم و کسر ندارید.»😑
عاقبت پدرش از دستش عصبانی😡 شد و گفت: «چرا. بیا بنشین. تو را کم داریم.»😏
دیزی ها را که آوردند، مانده بودم چطور پیش صمد و پدرش غذا بخورم🙈از طرفی هم، خیلی گرسنه بودم. چاره ای نداشتم. وقتی همه مشغول غذا خوردن😋 شدند، چادرم را روی صورتم کشیدم و بدون اینکه سرم را بالا بگیرم، غذا را تا آخر خوردم آبگوشت خوشمزه ای😋 بود.
بعد از ناهار سوار مینی بوس🚎 شدیم تا به روستا برگردیم. صمد به من اشاره کرد بروم کنارش بنشینم. آهسته به پدرم گفتم: «حاج آقا من می خواهم پیش شما بنشینم.»☹️
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷