eitaa logo
سفیران رمضان
1.9هزار دنبال‌کننده
12هزار عکس
2.5هزار ویدیو
83 فایل
حجاب و عفاف گلچین اشعار نوحه و روضه احادیث روشنگری سواد رسانه ای نهج البلاغه قران اخبار مهم و روز تبلیغات پربازده سفیــــر 313 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/573243688C45fe529fd3
مشاهده در ایتا
دانلود
❣ 💎ياصاحب الزمان: ایستاده ای و را روشن کرده ای پاهایم را یکی پس از دیگری میکنی كه نروم چه خوب راهنمایی هستي ❣"يَا بْنَ السُّبُلِ الْواضِحَةِ" ✨سلام تنها پادشاه زمین 🌸🍃
۵۹ ها در قرآن 🌷به نام خدای مهربان مهربان بحث اولویت ها یکی از بحث هایی هست که باید بهش بپردازیم👌 و بدونیم چرا که اگه ما اولویت ها رو ندونیم در هر کاری البته بعدا خودمون پشیمون میشیم چندتا مثال میزنم شما خودتون قضاوت کنید مثلا دولت و مجلس ما بجای اینکه به فرهنگ و اقتصاد بپردازن😖 بیان و کارهای دیگه رو درست کنن خب مردم از فشار اقتصادی و فرهنگی تلف خواهند شد❌ یا اینکه اگه کسی کار فرهنگی تربیتی میکنه بجای پرداختن به اولویت ها بره و حرف هایی بزنه که اصلا به درد نمی خوره چه اتفاقی میفته؟؟؟ معلومه اون جامعه رشد نمیکنه❌ یا اگه عروس و دامادهایی که تازه عروس و داماد شدن بگن که ما نمی خواهیم بچه دار بشیم☹️ و اولویت را در اول زندگی تفریح و .... بزارن بعدا خودشون ضرر می کنن😒 چرا؟ چون اختلاف سنی خودشون با فرزندانشون بیشتر میشه و هم اینکه امکان داره بچه دار نشن بعدا چه فایده که خیلی از این چیزها رو به ما نمیگن چرا؟؟ چون می خوان کاری کنن که سبک زندگی عوض بشه😏 چون اولویت ها رو تو جامعه دارن تغییر میدن و ما هم کلا اهمیت نمیدیم💢 نقل شده تو خاطرات یکی از علماء اومده که زحمت کشیده بود و یه کتابی نوشته بود 📖 با این موضوع که ریش تراشیدن حرامه یا نه؟؟ بعد بهش گفتن حاج آقا بنظرتون این کتاب الان اولویت داره تو جامعه؟؟؟ یعنی الان همه چیز مردم درست هست و فقط موندن بدونن که ریش تراشیدن حرامه یا حلال؟؟؟ اون عالم یکم فکر کرد دید حرفش منطقی است👌 بعد میگه من این کتاب را چاپ نمی کنم ببینید پرداختن به اولویت ها خیلی مهم هست✔️ حالا بریم ببینیم آیا قرآن هم به این موضوع پرداخته یا نه؟ با چه تعابیری بهش اشاره کرده؟؟ سه تا تعبیر در قرآن کریم هست شاید هم بیشتر باشه✅ ولی خب این سه تا مهم هست ۱. حکمت 👈یعلمهم الکتاب و الحکمه ای پیغمبر!!! به این ها حکمت یاد بده؛ سوال مگه حکمت چکار می کنه؟؟ حکمت به آدم میگه که الان کدوم کار مهمه👌 کدوم کار الان اولویت داره صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام اللهم صل علی محمد و آل محمدوعجل فرجهم التماس دعای فرج و شهادت👌🌷✋ ان شاءالله
😔تکرار جفای کوفیانیم همه 😔مامدعیان اهل زبانیم همه 😔مهدی به چکارمان میایدوقتی 😔غفلت زده درخواب گرانیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🌷🌷🌷🌷 👈شما ای کسانی که خود را وارث شهیدان می دانید و در پستهای مملکتی و شهری جایگزین شده اید بخاطر داشته باشید که آرمانتان همان آرمان شهیدان باشد و به غیر از خواست خدا و انان قدمی بر ندارید، همان رفتاری که انان داشتند شما هم داشته باشید و این را بدانید که بلندی مقام مسئولیت بیشتری برایتان  دارد و این حرمت و ایثار شهیدان است که شما را به اینجا رسانده،زمان را برای ظهور حضرت مهدی(عج) آماده و مهیا سازید و دست از یاری امام بر ندارید* و بدانید که زمان زمان امتحان و آزمایش الهی است.همیشه سعی کنید که نفس خود را تحت فشار قرار دهید و با سختیهای جامعه خود را وفق بدهید و بیاد افراد سطح پایین باشید و اسلحه بر زمین افتاده شهیدان را بر دارید و نگذارید سلاح انان در جبهه بی کس بماند . *تو ای خواهرم با حفظ حجاب خود زینب وار مقاومت کن👌 هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات 🌷 🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#امام_زمانی 🌼💛 تاج ولایت بر سرش دارد نگارم💕 1⃣صلوات کوچولوبراآقا امام زمانت بفرست☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سفیران رمضان
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 #داستان_واقعی #دختر_شینا #قسمت_۳۱ *═✧❁﷽❁✧═* پدرم اخم😞 کرد و گفت: «آقا چرا این طوری ع
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 ۳۲ *═✧❁﷽❁✧═* ظهر بود و موقع ناهار. به قهوه☕️ خانه ای رفتیم و پدر صمد سفارش دیزی🍲 داد. من و پدرم کنار هم نشستیم. صمد طوری که کسی متوجه نشود، اشاره کرد بروم پیش او بنشینم. خودم را به آن راه زدم که یعنی نفهمیدم🙊 صمد روی پایش بند نبود💗 مدام از این طرف به آن طرف می رفت و می آمد کنار میز می ایستاد و می گفت: «چیزی کم و کسر ندارید.»😑 عاقبت پدرش از دستش عصبانی😡 شد و گفت: «چرا. بیا بنشین. تو را کم داریم.»😏 دیزی ها را که آوردند، مانده بودم چطور پیش صمد و پدرش غذا بخورم🙈از طرفی هم، خیلی گرسنه بودم. چاره ای نداشتم. وقتی همه مشغول غذا خوردن😋 شدند، چادرم را روی صورتم کشیدم و بدون اینکه سرم را بالا بگیرم، غذا را تا آخر خوردم آبگوشت خوشمزه ای😋 بود. بعد از ناهار سوار مینی بوس🚎 شدیم تا به روستا برگردیم. صمد به من اشاره کرد بروم کنارش بنشینم. آهسته به پدرم گفتم: «حاج آقا من می خواهم پیش شما بنشینم.»☹️ ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 🔜👉 🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷