eitaa logo
سفیران فاطمیه
1.7هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
2.2هزار ویدیو
81 فایل
حجاب و عفاف گلچین اشعار نوحه و روضه احادیث روشنگری سواد رسانه ای نهج البلاغه قران اخبار مهم و روز تبلیغات پربازده سفیــــر 313 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/573243688C45fe529fd3
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♨️ بزرگ ترین خطر ❗️ 🛑 در شطرنج ، شاه سفید یا سیاه را نمی‌کشند ؛ ماتش می‌کنند که نتواند حرکت کند . وقتی حرکت نکرد ، باخته است . اجانب دنبال این نیستند که رهبر ما را ترور کنند ، دنبال این هستند که ماتش کنند ؛ انفعال در او ایجاد کنند ؛ درصدد این هستند که حرفش اثر نکند .فرمانش اثر نکند . یعنی راه‌های حرکت او را ببندند . جلوی تحرکش را ببندند . از هر راهی برود ، کیش بشود ، از هر نقطه‌ای بخواهد حرکت کند ، راه‌ها را بر او ببندند . آن‌ها دنبال این هستند که مطلبی از ایشان صادر بشود ، اما واقع نشود ! 🛑مثلا بگوید «اقتصاد مقاومتی» ، اما هیچ تغییری نکند . بگوید «همدلی و همزبانی» ، اما همان طور که افراد بودند ، باشند . اگر این طور شد ، این بزرگ‌ ترین ضرر است . بزرگ‌ ترین خطر در جمهوری اسلامی این است که رهبر در یک موردی حرفی بزند و یک‌ چیز دیگر از آب در بیاید . 🛑 این «کیش» شدن است ؛ اگر تکرار شد ، «مات» شدن است و ما نباید بگذاریم ، کار به اینجا بکشد . «مرحوم آیت الله حائری شیرازی»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💥وَأَمْسِکْ مِنَ الْمَالِ بِقَدْرِ ضَرُورَتِکَ وَ قَدِّمِ الْفَضْلَ لِيَوْمِ حَاجَتِکَ 🌍و از اموال دنيا به مقدار ضرورت براى خود نگاه دار و اضافه بر آن را براى روز نيازت از پيش بفرست. 📘 @safiranzenabiyoon
🌷🌷🌷🌷🌷 برای * متولد: ۱۳۶۱ * شهادت: ۲۰ دی ۱۳۹۳ * محل دفن: مزار شهدا کرمانشاه *علت شهادت: اصابت تیر * محل شهادت: سامرا آقا مهدی نسبت به اطرافش بی تفاوت نبود، مثلا اگر همسایه مشکلی داشت، مشکلش را رفع می کرد حتی در خیابان اگر برای کسی مشکلی پیش می آمد بی تفاوت رد نمی شد. در روز خرید عروسی صحنه ای که خودم بودم و دیدم؛ برای خرید رفته بودیم و قصد برگشتن داشتیم که یک موتور که دو نفر خانم و آقا سوارش بودند و معلوم بود که رابطه شرعی با یکدیگر ندارند، تصادف کرد و آقای موتور سوار از ترس اینکه بلایی سر خانم آمده باشد فرار کرد. آقا مهدی با دیدن این صحنه به من گفت: که در خودرو بنشین و درها را قفل کن و خودش را به سرعت به موتور سوار رساند و با منحرف کردن موتور سوییچ را در آورد و مانع فرار او شد تا پلیس بیاید و رسیدگی کند. ┄┄┅┅┅🌺┅┅┅┄┄ 🌷اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ 🌷 وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ 🌷 وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ 🌷وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ‌‌ شادی روح مطهر امام راحل وشهدا 🌷 صلوات 🕊🌷🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷 🌷 ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مرور دیدار | در ارزش‌گذاری انسانی و اسلامی هیچ تفاوتی بین زن ومرد نیست 🔸 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: اسلام در ارزش‌گذاری انسانی و اسلامی، «انسان» را مورد نظر دارد تساوی زن و مرد در زمینه‌ی ارزشهای انسانی و اسلامی جزو مسلّمات اسلام است؛ در این هیچ تردیدی نیست. ‌ درقرآن این‌جوری میفرماید: اِنَّ المُسلِمینَ وَ المُسلِماتِ وَ المُؤمِنینَ وَ المُؤمِناتِ وَ القانِتینَ وَ القانِتاتِ وَ الصّادِقینَ وَ الصّادِقاتِ‌ وَ الصّابِرِینَ وَ الصّابِراتِ وَ الخاشِعینَ وَ الخاشِعاتِ وَ المُتَصَدِّقینَ وَ المُتَصَدِّقاتِ وَ الصّائِمِینَ وَ الصّائِماتِ وَ الحافِظینَ فُروجَهُم وَ الحافِظاتِ وَ الذّاکِرینَ اللهَ کَثیراً وَ الذّاکِرات؛ده خصوصیّت عمده‌ را ذکر میکند برای مرد و زن، که همه [در اجر] یکسانند. از لحاظ ارزش‌گذاری انسانی و اسلامی، هیچ تفاوتی بین زن و مرد نیست. نگاهِ اسلام به زن و مرد، نگاه به انسان است؛ [هیچ کدام] خصوصیّتی ندارند. 📌 دیدار اقشار مختلف بانوان با رهبر انقلاب‌ 🗓 ۱۴۰۱/۱۰/۱۴ @safiranzenabiyoon
📸 کرامت زن یا تحقیر زن؟ در مسئله‌ی زن، موضع ما در قبال مدّعیان ریاکار غربی، موضع مطالبه است، موضع دفاع نیست. @safiranzenabiyoon
♦️ از شخصـے پرسیدند : تا بهشت چقدر راه است ؟ گفت : یڪ قدم گفتند : چطور ؟! گفت : مثل یڪ پایتان را ڪہ روے نفس شیطانـے بگذارید پاے دیگرتان در بهشت است .
‍ 🌷 – قسمت 4⃣ ✅ فصل اول ....می‌گفتند: « حاج‌آقا که پدرت است! » می‌گفتم: « نه، حاج‌آقا شوهرم است. هر چه بخواهم، برایم می‌خرد. » بچه بودم و معنی این حرف‌ها را نمی‌فهمیدم. زن‌ها می‌خندیدند و درگوشی چیز‌هایی به هم می‌گفتند و به لباس‌های داخل تشت چنگ ‌می‌زدند. تا پدرم برود و برگردد، روزها برایم یک سال طول می‌کشید. مادرم از صبح تا شب کار داشت. از بی‌کاری حوصله‌ام سر می‌رفت. بهانه می‌گرفتم و می‌گفتم: « به من کار بده، خسته شدم. » مادرم همانطور که به کارهایش می‌رسید، می‌گفت:« تو بخور و بخواب. به وقتش آن‌قدر کار کنی که خسته شوی. حاج‌آقا سپرده، نگذارم دست به سیاه و سفید بزنی. » دلم نمی‌خواست بخورم و بخوابم؛ اما انگار کار دیگری نداشتم. خواهرهایم به صدا درآمده بودند. می‌گفتند: « مامان! چقدر قدم را عزیز و گرامی کرده‌ای. چقدر پیِ دل او بالا می‌روی. چرا که ما بچه بودیم،  با ما این‌طور رفتار نمی‌کردید؟!» با تمام توجه‌ای که پدر و مادرم به من داشتند، نتوانستم آن‌ها را راضی کنم تا به مدرسه بروم. پدرم می‌گفت: « مدرسه به درد دخترها نمی‌خورد. » معلم مدرسه مرد جوانی بود. کلاس‌ها هم مختلط بودند. مادرم می‌گفت: « همین مانده که بروی مدرسه، کنار پسرها بنشینی و مرد نامحرم به تو درس بدهد. » اما من عاشق مدرسه بودم. می‌دانستم پدرم طاقت گریة مرا ندارد. به همین‌خاطر، صبح تا شب گریه می‌کردم و به التماس می‌گفتم: «حاج‌آقا! تو را به خدا بگذار بروم مدرسه. » پدرم طاقت دیدن گریة مرا نداشت، می‌گفت: « باشد. تو گریه نکن، من فردا می‌فرستم با مادرت به مدرسه بروی. » من هم همیشه فکر می‌کردم پدرم راست می‌گوید. 🔰ادامه دارد.....🔰
دوست داری؟ چرا حجاب در ایران اجباریست؟ مناسب ترین سن برای ازدواج😍 ؟ متن ها و دلنوشتــه های نگفتنی دختــرانه دورهمی دختران محجبه دهه هشتادی 🧕🧕🧕 عه مگه میشه دختـــــر باشی و عضو این کانال نباشی 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/897449991Cec4d12fbd8
بسم الله الرحمن الرحیم _ بقره_آیه۱۷۷ ونماز به پا می دارد و زکات می پردازد. به عهد و پیمان که متعهد می شوند،وفا می کنند و در سختی‌ها و بیماری ها و در میدان جنگ و جهاد، صبر و استقامت می کنند . آنها واقعا راستگو هستند و آنها همان پرهیزکاران واقعی هستند.
🌹ختم گویای سهم روز پنجاه ویکم ┄┅═══✼✨🦋✨✼═══┅┄ 📜 : نامه به عبدالله بن عباس 🔹انسان و مقدرات الهی ♦️ پس از ياد خدا و درود، تو از اجل خود پيشی نخواهی گرفت و آنچه كه روزی تو نيست به تو نخواهد رسيد و بدان كه روزگار دو روز است ؛ روزی به سود و روزی به زيان تو می باشد و همانا دنيا خانه دگرگونيهاست و آنچه كه به سود تو(و از آن تو ) است هر چند ناتوان باشی خود را به تو خواهد رساند و آنچه كه به زيان تو است هر چند توانا باشی دفع آن نخواهی كرد. ┄┅═══✼✨🦋✨✼═══┅┄ 📜 : نامه به منذر بن جارودی عبدی که در فرمانداری خود، خیانتی مرتکب شده بود. 🔹سرزنش از خيانت اقتصادی ♦️پس از ياد خدا و درود، همانا شايستگی پدرت مرا نسبت به تو خوشبين و گمان كردم همانند پدرت می باشی و راه او را ميروی. ناگهان به من خبر دادند كه در هواپرستی چيزی فرو گذار نكرده و توشه ای برای آخرت خود باقی نگذاشته ای، دنيای خود را با تباه كردن آخرت آبادان می كنی و برای پيوستن با خويشاوندانت از دين خدا بريده ای، اگر آنچه به من گزارش رسيده، درست باشد شتر خانه ات و بند كفش تو از تو باارزش تر است و كسی كه همانند تو باشد، نه لياقت پاسداری از مرزهای كشور را دارد و نه می تواند كاری را به انجام رساند، يا ارزش او بالا رود، يا شريك در امانت باشد. يا از خيانتی دور ماند پس چون اين نامه به دست تو رسد نزد من بيا. ان شاء الله. ┄┅═══✼✨🦋✨✼═══┅┄ 📜 : نامه به سهل بن حنيف انصاری فرماندار مدینه در سال ٣٧ هجری آنگاه که گروهی از مردم مدینه گریخته و به معاویه پیوستند. 🔹روش برخورد با پديده فرار ♦️پس از ياد خدا و درود، به من خبر رسيده كه گروهی از مردم مدينه به سوی معاويه گريختند، مبادا برای از دست دادن آنان و قطع شدن كمك و ياريشان افسوس بخوری كه اين فرار برای گمراهی شان و نجات تو از رنج آنان كافی است، آنان از حق و هدايت گريختند و به سوی كوردلی و جهالت شتافتند. آنان دنياپرستانی هستند كه به آن روی آوردند و شتابان در پی آن روانند. عدالت را شناختند و ديدند و شنيدند و به خاطر سپردند و دانستند كه همه مردم در نزد ما در حق يكسانند، پس به سوی انحصارطلبی گريختند دور باشند از رحمت حق و لعنت بر آنان باد. به خدا سوگند، آنان از ستم نگريختند و به عدالت نپيوستند، همانا آرزومنديم تا در اين جريان، خدا سختی ها را بر ما آسان و مشكلات را هموار فرمايد. ان شاء الله، با درود. ┄┅═══✼✨🦋✨✼═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوش بحال قلب‌هایی، که هر صبح؛ رو به یاد تـــو، باز می‌شوند... طراوت همه عالم... در گروی تکرار یاد تـــوست حضرت صاحب دلم! ✋🏻سلام‌تنہادليݪ‌طࢪاوت‌زمین❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️واااای بچه‌هام دیوانه‌ام کـــردن! مغزم داره از سر و صداشون منفجر میشه! ✖️ بسّه بچه، یه کم بگیر بشین، به خدمتت میرسما ! 👈و..... به همین ترتیب شما وارد یک جریان خسارت‌بار شده‌اید!
🖼 ؛ 📌 معنی واقعی انتظار... ▫️ غزه معنای واقعی انتظار است... یعنی با خون خود بنویسی: أین بقیة الله؟ 📆 به مناسبت روز غزه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تاثیر عجیب کارِخیر برای اموات! •┈••✾••✾••┈• 🎙آیت الله 💛 🌷شادی روح اموات فاتحه مع‌الصلوات
🌷🌷🌷🌷🌷 برای ✨خیلی تأکید بر نماز اول وقت داشت. هر هفته میرفتیم فوتسال غروب که میشد به محض اینکه صدای اذان رو میشنید، کنار زمین شروع میکرد به نماز خواندن با همون لباس ورزشی. ┄┄┅┅┅🌺┅┅┅┄┄ 🌷اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ 🌷 وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ 🌷 وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ 🌷وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ شادی روح مطهر امام راحل وشهدا🌷صلوات 🕊🌷🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷 🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
الحمدالله علی کل حال🙏
‍ 🌷 – قسمت 5⃣ ✅ فصل اول ... پدرم طاقت دیدن گریة مرا نداشت، می‌گفت: « باشد. تو گریه نکن، من فردا می‌فرستم با مادرت به مدرسه بروی. » من هم همیشه فکر می‌کردم پدرم راست می‌گوید. آن شب را با شوق و ذوق به رختخواب می‌رفتم. تا صبح خوابم نمی‌برد؛ اما همین که صبح می‌شد و از مادرم می‌خواستم مرا به مدرسه ببرد، پدرم می‌آمد و با هزار دوز و کلک سرم را شیره می‌مالید و باز وعده و وعید می‌داد که امروز کار داریم؛ اما فردا حتماً می‌رویم مدرسه. آخرش هم آرزو به دلم ماند و به مدرسه نرفتم. نه ساله شده بودم. مادرم نماز خواندن را یادم داد. ماه رمضان آن سال روزه گرفتم، روزهای اول برایم خیلی سخت بود، اما روزه گرفتن را دوست داشتم. با چه ذوق و شوقی سحرها بیدار می‌شدم، سحری می‌خوردم و روزه می‌گرفتم. بعد از ماه رمضان، پدرم دستم را گرفت و مرا برد به مغازة پسرعمویش که بقالی داشت. بعد از سلام و احوال‌پرسی گفت: « آمده‌ام برای دخترم جایزه بخرم. آخر، قدم امسال نه ساله شده و تمام روزه‌هایش را گرفته. » پسرعموی پدرم یک چادر سفید که گل‌های ریز و قشنگ صورتی داشت از لابه‌لای پارچه‌های ته مغازه بیرون آورد و داد به پدرم. پدرم چادر را باز کرد و آن را روی سرم انداخت. چادر درست اندازه‌ام بود. انگار آن را برای من دوخته بودند. از خوشحالی می‌خواستم پرواز کنم. پدرم خدید و گفت: « قدم جان! از امروز باید جلوی نامحرم چادر سرت کنی، باشد بابا جان. » آن روز وقتی به خانه رفتم، معنی محرم و نامحرم را از مادرم پرسیدم. همین که کسی به خانه‌مان می‌آمد، می‌دویدم و از مادرم می‌پرسیدم: « این آقا محرم است یا نامحرم؟! » بعضی وقت‌ها مادرم از دستم کلافه می‌شد. به خاطر همین، هر مردی به خانه‌مان می‌آمد، می‌دویدم و چادرم را سرم می‌کردم. دیگر محرم و نامحرم برایم معنی نداشت. حتی جلوی برادرهایم هم چادر سر می‌کردم. 🔰ادامه دارد....🔰