شهید#حبیب_روزیطلب
🌷🌷🌷🌷🌷
👈با صدای حبیب بیدار شدم. .. بچه ها نماز صبح!
خودش اذان گفت و امام جماعت شد. بعد از نماز شروع به خواندن زیارت عاشورا کرد. حال عجیبی داشت. بین عاشورا، مرتب می گفت شیخ شوشتری می فرماید...
زیارت خواند و روضه های شیخ شوشتری را می خواند تا رسید به روضه تیر سه شعبه...
تیری که به سینه امام دوختند و امام از پشت آن را بیرون کشیدند و خون سینه امام بیرون ریخت.
حبیب این روضه را می خواند به سینه خودش می کوبید. آنقدر اشک ریخت و به سینه زد که بی حال شد
هوا کامل روشن نشده به سمت تپه های 175 حرکت کردیم.
درگیری شدیدی روی تپه ها بود. هر کدام به سمت یکی از تپه ها و برآمدگی های اطراف منطقه رفتیم. ساعتی نگذشته محمد شکیبا را دیدم که از فرق سرش تا روی صورتش خون جاری بود. سراغ حبیب را گرفتم. گفت: تیری به سینه اش نشست و ماند...
بی اختیار یاد روضه تیر سه شعبه و ضربه هایی افتادم که حبیب بی خود از خود، به سینه اش می کوبید و روضه اباعبدالله را می خواند...
ﺁﺭﻱ ...و اﻳﻨﮕﻮﻧﻪ ﺣﺒﻴﺐ ﺑﻪ ﻭﺻﺎﻝ ﺣﺒﻴﺒﺶ ﺭﺳﻴﺪ👌
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#شبتون_شهدایی
هدیه محضرارواح مطهرشهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
#نکات_زیارت_آل_یس 17
🔸وَ أَنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ لا حَبِيبَ إِلا هُوَ وَ أَهْلُهُ وَ أُشْهِدُكَ يَا مَوْلايَ أَنَّ عَلِيّا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ حُجَّتُهُ وَ الْحَسَنَ حُجَّتُهُ
🔹وَ الْحُسَيْنَ حُجَّتُهُ وَ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ حُجَّتُهُ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ حُجَّتُهُ وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ حُجَّتُهُ وَ مُوسَي بْنَ جَعْفَرٍ حُجَّتُهُ وَ عَلِيَّ بْنَ مُوسَي حُجَّتُهُ
🔸وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ حُجَّتُهُ وَ عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ حُجَّتُهُ وَ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ حُجَّتُهُ
✋ و شهادت می دهم كه محمّد(صل الله عليه و آله) بنده و رسول چنين خدايي است، و آثار توحيد الهي در حركات و سكناتش نمايان است، محبوبي جز او و اهل او نيست.
🍃ميبينم و شهادت ميدهم كه علي (عليه السلام) اميرالمؤمنين، حجّت اوست و نمايش آن چيزي است كه او ميخواهد،
💐 همچنانكه امام حسن و امام حسين و امام سجّاد و امام صادق و امام موسي كاظم و امام رضا و امام محمّد تقي و امام عليالنّقي و امام حسن عسگري(عليهم السلام) همه و همه حجّت او بوده و هستند،
💯 و تمام حركات و سكنات و گفتار اين ذوات مقدسه، ملاك و نمايش خواست خدا است.
وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ حُجَّةُ اللَّهِ...
✋و شهادت ميدهم و با عمق جانم مشاهده ميكنم كه تو اي امام حاضر، و اي مخاطب امروزين من!
❤️تو حجّت خدايي و آنچه تو از ما ميخواهي، هماني است كه خدا از ما ميخواهد و آنچه تو ما را از آن نهي ميكني، هماني است كه خدا ما را از آن نهي كرده،
🌺← تو حجّت خدا و نمايش توحيد حضرت «الله» هستي، توحيد خدا در جمال و جلال شما نمايان است و آينة تمام نمايِ محبوبِ جانِ همة انسانهايي.
📌 #نکات_زیارت_آل_یس 18
📖 وَ أَنَّ رَجْعَتَكُمْ حَقٌّ لا رَيْبَ فِيهَا يَوْمَ لا يَنْفَعُ نَفْسا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرا
✍ ما معتقديم كه رجعت و بازگشت شما كه برگشت «عدالت و معنويت» كامل است، حق و حتمي است،
💢 در آن شرايطي كه به نور امام، همهی مرزهاي ايمان و كفر مشخص شده است و آنهايي كه مؤمن به ظهور چنين شرايطي نشدهاند و ايمان خود را فعّال نگه نداشتهاند تا به خيري نايل شوند، ديگر فرصت را از دست دادهاند!!
🔰 چرا كه هر انساني با حدّاقل ايمان به راحتي ميتواند بفهمد خداوند به ظلمات آخرالزمان راضي نيست و هرگز نميپسندد ظالمان عنان جهان را بهدست گيرند و بر مظلومان هر چه ميخواهند تحميل كنند.
🤔 آیا كسي كه اين حدّاقل شعور را ندارد و انتظار هيچ فرجي را نميكشد و به ظلمات آخرالزمان تن داده، ميتواند خود را در جبهه اهل انتظار - با آنهمه شعور و آيندهنگري كه براي اهل انتظار هست- قرار دهد؟!
💠 وَ أَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ وَ أَنَّ نَاكِرا وَ نَكِيرا حَقٌّ وَ أَشْهَدُ أَنَّ النَّشْرَ حَقٌّ وَ الْبَعْثَ حَقٌّ وَ أَنَّ الصِّرَاطَ حَقٌّ
وَ الْمِرْصَادَ حَقٌّ وَ الْمِيزَانَ حَقٌّ وَ الْحَشْرَ حَقٌّ وَ الْحِسَابَ حَقٌّ وَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ حَقٌّ وَ الْوَعْدَ وَ الْوَعِيدَ بِهِمَا حَقٌّ
✅ من با تمام وجود و در منظر قلب و عقل خود ميبينم كه مرگ به معني ادامه حيات پس از اين دنيا و ملاقات با دو ملك نكير و منكر، حق و حتمي است و بهترين نوع وقوع است...!
📝 همچنانكه گشودهشدن صحيفه اعمال، و بعث و برانگيخته شدن در حشر و روبهرو شدن با صراط، حق است و شدني، و بهترين نوع وقوع، همين نوع است كه واقع ميشود...!
🔶 همچنانكه «مرصاد» و كمينگاه، حق است تا زيبايي عدل به عاليترين شكل آن ظاهر شود
و نيز ميزان و حساب و حشر و بهشت و جهنّم و وعدههاي به نيكوكاران و وعيد به گناهكاران، همه حق است و شدني و چه زيبا شدني.
🔵 اینک اي مولاي من! ببینید اینها عقاید و باورهای من است همانگونه که مورد نظر شماست، و اميدواريام به توجه شما...
#نهضت_انتظار ۱۶۰
بسم رب الحسین علیه السلام
اصل اولی که در مدیریت لازم بود رعایت بشه
و چند جلسه به این اصل پرداختیم✔️
👈اهمیتش در اینه که اگه کسی بخواد
این اصل رو رعایت کنه باید #هزینه بده
و باید هزینه اش رو بپردازیم😖
چی بود اون اصل؟
اصل 👈حفظ کرامت و عزت
هرکسی رو که خواستی مدیریت کنی
اعضای خانواده رو می خوایی مدیریت کنی؟
جامعه رو می خوایی مدیریت کنی؟
مدرسه رو مدیریت میکنی؟
هیئت رو مدیریت می کنی؟
هر جا رو که خواستی مدیریت کنی✔️
اگه بخوایی عزت و کرامتش رو حفظ کنی
سه تا هزینه داره که باید تقبل کنی و قبول کنی👌
۱. دیرتر به اهدافت میرسی
۲. ضربه می خوری
چه بسا ضربه هایی به ظاهر جبران ناپذیر😢
و هزینه ی سوم
👈 ممکنه دیرتر موجب تغییر رفتار زیر دستان بشه
مدیریت انقلابی میگه
اشکال نداره هر سه تا رو می پذیرم😍
شاید تو دانش مدیریت این صحبت ها پذیرفته نباشه، که برامون مهم نیست اصلا😊
چون ما که قرار نیست هر چیزی رو با دانش ببریم جلو
چرا که شاید خیلی چیزها از لحاظ علمی طوری مطرح بشن
که از لحاظ عقلی و شرعی خلافش ثابت بشه✔️
مثلا رفتارهای دیپلماتیکی رو با رفتارهای انقلابی مقایسه کنید
اولی تقریبا از دانش علمی برخورداره
ولی دومی از شرع و عقل استنباط شده👌
لذا ما زیاد به دانش مدیریت کاری نداریم
بلکه ما با عالم واقع بین که دین هست
کار داریم✅
صلی الله علیک یا فاطمه الزهراء
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم
التماس دعای فرج و شهادت✅🌷✋
سفیران فاطمیه
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۱۶ *═✧❁﷽❁✧═* هر چند وقت یکبار تلاش 💪می کردم از لای د
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۱۷
*═✧❁﷽❁✧═*
با سرعت شروع کردم به دویدن🏃♂ آب تندو به آن بزرگی برایم کوچک شده بود اما هرچه نزدیک تر می شدم بزرگ و بزرگ تر می شد. پاهای👣 کودکانه ام قدرت پریدن نداشتند.
اما برای اینکه به صفر سیاه و جعفر دماغ 👃که دخترها را مسخره می کردند ثابت کنم می تونم، به جای پریدن به پرواز درآمدم و در همان حال صدای جلنگه ای به گوشم 👂رسید که مرا به یاد مادرم و ننه بندانداز و در قفل 🔒شده انداخت.
سراسیمه برگشتم. وقتی به در خانه رسیدم مادرم و همسایه ها🏘 و ننه بندانداز هنوز بودند.
به در اتاق که رسیدم محض دلخوشی جیب هایم را گشتم. خیلی دلم می خواست کلید 🔑توی جیبم باشداما جیبم خالی بود😟 صدای مادرم را می شنیدم که با عصبانیت😡 فریاد میزد:
مصی کجایی؟ اگه دستم بهت برسه! در رو باز کن. کجا رفته بودی؟ دو ساعته ⌚️همه رو کاشتی اینجا، مردم کارو زندگی دارن.
نمی توانستم بگویم چه شده و کلید 🔑کجاست. بازی های شاهانه کار دستم داده بود😨 تنها چیزی که می تونستم به مادرم بگم این بود که بروم کلید را بیاورم👌
شتابان برگشتم سراغ کلید را از آب تندو گرفتم. دلم می خواست بلند بلند گریه😭 کنم اما پسرها هنوز داشتند بازی می کردند.
نمی خواستم جلوی آنها کم بیاورم. من با بغضی که فرو می خوردم سعی می کردم خودم را آرام نشان دهم☹️
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
🌱🌻🌱🌻
#سوره مبارکه ی ملك آیه ۲
🦋بسم الله الرحمن الرحیم🦋
👈الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ
أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ .
👌آن كس كه مرگ و حیات را آفرید تا
شما را بیازماید كه كدام یك از شما بهتر
عمل میكنید، و او شكستناپذیر و
بخشنده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#السلام_ایها_غریب
❤️ #سلام_امام_زمانم❤️
💚 #سلام_آقای_من💚
💝 #سلام_پدر_مهربانم💝
#مهدی_جان ...🌼🍃
در هوس دیدن رویت
دل من تاب ندارد
نگهم خواب ندارد
قلمم گوشه دفتر
غزلم ناب ندارد
همه گویند به انگشت اشاره
مگر این عاشق دلسوخته، ارباب ندارد
تو کجایی..⁉️
گل نرگس 🌼🍃
تعجیل در ظهور و سلامتی مولامون
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
📌 #نکات_زیارت_آل_یس 19
🔍أَنْتُمْ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ...شما ابتدا و انتهاي همه چيز هستيد
✨مثل نور كه تا نور نباشد، چيزي ديده نميشود، در رؤيت هر چيز، اوّل نور، رؤيت ميشود و سپس آن چيز، و در انتها هم باز نور به آن چيز ميخورد و همان نور در چشم ما منعكس ميگردد.
🍃حقيقت ذات مقدسه معصومين(عليهم السلام) نيز از همين قرار است كه اوّلين پرتو خلقت آنهايند،
🌺 چراكه از يك جهت رسول خدا(صل الله عليه و آله) فرمودند: اَوَّلُ مَا خَلَقَ اللهُ نُوري يعني؛ اوّلين چيزي كه خداوند خلق فرمود، نور من بود.
🔹 از طرف ديگر علي(عليه السلام) در رابطه با مقام اهلالبيت (عليهم السلام) ميفرمايند:
🔸 كُلُّنَا وَاحِدٌ، اَوَّلُنا مُحَمَّد وَ اَوْسَطُنَا مُحَمَّد وَ كُلُّنَا مُحَمَّد فَلا تَتَفَرَّقُوا بَيْنَنَا...
🌹يعني؛ ما اهلبيت، از خود رسولالله(صل الله عليه و آله) تا آخرين ما، همه در يك مقام هستيم و نبايد بين ما جدايي قائل باشيد.
✍پس عنايت داشته باشيد همانطور كه اوّلين نور، نور محمّدي بود و به يك اعتبار نور اهلبيت، آخرين نور نيز نور اهلبيت(عليهم السلام)خواهد بود.
❤️ به همين جهت امام صادق(عليه السلام) ميفرمايند: اِنَّ آخِرَ مَنْ يَمُوتُ الْإمام...يعني؛ آخرين كسي كه از اين دنيا رخت برميبندد امام است.
👌با داشتن چنين معارفي است كه به شما ذوات مقدسه معصومين خطاب ميكنيم: أَنْتُمْ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ...شما ابتدا و انتهاي همهچيز هستيد، كه البته اين سخن، معارف زيادی به همراه دارد و در این مختصر نمی گنجد .
🌷🌷🌷🌷🌷
👈شیخ علیرضا مشهور بود به شیخ نجفے....
شیخ شــده بود معــاون تبلیعات تیپ امام حسن....
یک روز گــفت می خواهم به سنگر کمین بروم.
سنگر کمــین تا عراقے ها فاصــله کمے داشت.
قسمت اول ایستــاده، قسمت دوم خمیده و قسمت سوم را باید سینه خیر می رفتیم...
به قسمت ســینه خیز که رســیده بود، عمامــه را روے کمــرش گذاشــته بود ڪه خراب نشــود....
نزدیک سنگر عمامه را روی سر گذاشــته بود.
از او اسم رمز پرســیدیم. با خنده گفت این عمامه من اســـم رمز من است!
۴۸ ساعــت آنجا مانــد. وقــتی برگشــت گفــتم عراقــی ها سیاهی متحــرک را هم می زنـند، تو با عمامـه سفــید میرے جلوشــون!
خندید و گفت: نگران نباش، آنها کور هستند، نمی بینــند!👌
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#شبتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
سفیران فاطمیه
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۱۷ *═✧❁﷽❁✧═* با سرعت شروع کردم به دویدن🏃♂ آب تندو ب
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۱۸
*═✧❁﷽❁✧═*
دوباره برگشتم پشت در. علاوه بر مادرم صدای🗣 همسایه ها هم درامده بود. ننه بند انداز هم سخت نیازمند دست به آب شده بود🙊
تنها چیزی که می توانست به من کمک کند این بود که شروع کنم به بلند بلند گریه کردن😫با گریه و زاری گفتم: کلید را گم کرده ام. برگشتن بچه ها و مردهای🧔 خانه نزدیک شده بود
بالاخره مادرم راضی شد همسایه ها را خبر کنم. اول از همه شوهر صغری خانم که منقلی و شیره کش محل و دست و پا چلفتی بود آمد جلو و دسته ی در🚪 را تکان داد. مثل اینکه دست جادویی داشته باشد تعجب کرد😱 که چرا در وا نمی شود.
بی حال و مشنگ گفت: احتمالا این در قفله ! همه زدند زیر خنده 😂و گفتند: کشف کردی اوسا؟ دمت گرم آقا خلیلی، درست فهمیدی; در🚪 قفله ، کلیدش هم گم شده☹️
با شنیدن این حرف، با عصبانیت 😡صغری خانم را صدا زد🗣 و پرسید : اینجا اومدی چه کار؟ میخواست همانجا دادگاه تشکیل بده. خدیجه و منیژه که مادرشان داخل اتاق بود شتابان به خانه رفتند و پدرشان را آوردند. شوهر سکینه خانم زور بازوی💪 خوبی داشت اما قفل خانه های شرکت نفتی با زور بازو هم باز نمی شد❌
اکبر آقاکه قلدر محله بود☹️ و فقط از تکان های سبیل پر پشتش می شد فهمید حرف می زند و اگر زیر لب چیزی می گفت شنیده نمی شد❌به حرف آمده بود و می گفت حالا همه تون رفتین این تو چه کار❓ چرا در رو روی خودتون قفل کردین❓ وقتی می گن زن ها یه تخته کم دارن دروغ نمیگن😏
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#سوره مبارکه ی ملك آیه ۱۳
🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷
👈وَأَسِرُّوا قَوْلَكُمْ أَوِ اجْهَرُوا بِهِٓ إِنَّهُ عَلِيمٌ
بِذَاتِ الصُّدُورِ .
👌گفتار خود را پنهان كنید یا آشكار
(تفاوتی نمیكند)، او به آنچه در
سینههاست آگاه است!
#السلام_ایها_غریب
سلام امام زمانم ✋🌸
#مهدی_جان
این عشقِ آتشین زِدلم پاڪ نمےشود
مجنون به غیر خانهی لیلا نمےشود
بالای تخت یوسف ڪنعان نوشتهاند
هریوسفے ڪه یوسفِ زهرا "س" نمےشود
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──