سفیران فاطمیه
✨📿✨📿✨📿✨📿✨ #داستان_واقعی #عارفانه قسمت۳ —❁✨❁—🔺—❁✨❁— بعدازتاییدحضرت آقای حق شناس بودکه برخی ازنزد
✨📿✨📿✨📿✨📿✨
#داستان_واقعی
#عارفانه
قسمت۵
══ ೋ☘🌟☘ೋ═══
#امتحان
توی محل ازبچگی باهم بودیم.منزل احمدعلی توی کوچه چهل تن ضلع شمالی مسجد🕌امین الدوله بود.کوچه ای که الان به نام شهیدنیری نام گذاری شده.دردوران دبستان حال وهوای احمدباهمه فرق داشت.رفتارش خیلی معنوی وخوب بود.احمدیکی ازبهترین دوستان 💞من بود.همیشه نون وپنیرخوشمزه ای😋 باخودش به مدرسه می آورد.هیچ وقت هم تنهانمی خورد!به ماتعارف می کرد.من وبقیه ی دوستان کمکش می کردیم!رفتاروبرخورداحمدبرای همه ی ماالگوبود.احمدبهترین دوست دوران نوجوانی من بود.باهم بازی⚽️ می کردیم.مدرسه می رفتیم.باهم برمی گشتیم و...ازدوره دبستان تادبیرستان بااحمدعلی هم کلاس بودم.بهترین خاطرات من برمی گشت به همان ایام.می گفت:بیاتوی راه مدرسه سوره های کوچک قرآن رابخوانیم.درزنگ های تفریح هم می دیدم که یک برگه ای📃 دردست گرفته ومشغول مطالعه است.
یک بارازاوپرسیدم :این کاغدچیه❓گفت:این برگه ی اسماءالله است.نام های خدای متعال روی این کاغذنوشته شده.کم کم بزرگترمی شدیم فاصله معنوی من بااورفته رفته بیشترمی شد.اوپله پله بالامی رفت ومن...بیشترین چیزی که احمدبه آن اهمیت می دادنمازبود👌هیچ وقت نمازاول وقت راترک نکرد.حتی زمانی که دراوج کاروگرفتاری بود.معلم گفته بودامتحان دارید.ناظم آمدسرصف وگفت:برخلاف همیشه خارج ازساعت آموزشی امتحان برگذارمیشه.فردازنگ🔔 سوم که تمام شدآماده امتحان باشید.آمدیم داخل حیاط گفتند: چن دقیقه ی دیگه امتحان شروع می شه.صدای 📢اذان مسجدمحل بلندشد.احمدآهسته حرکت کردورفت به سمت نمازخانه,دنبالش رفتم وگفتم: احمدبرگرد.این آقامعلم خیلی به نظم حساسه,اگه دیربیای ازت امتحان نمیگیره 🚫و...می دانستم نمازاحمدطولانی است.احمدمقیدبودکه اگرذکر📿تسبیحات راهم بادقت اداکند.هرچه گفتم بی فایده بود😕احمدبه نمازخانه رفت ومشغول نمازشد.همان موقع همه مارابه صف کردند.واردکلاس شدیم.ناظم گفت:ساکت باشیدتامعلم سوالهاروبیاره.مرتب ازداخل کلاس سرک می کشیدم وداخل حیاط ونمازخانه رانگاه 👀می کردم.خیلی ناراحت احمدبودم.حیف بودپسربه این خوبی ازامتحان محروم بشه😞
بیست دقیقه همین طورتوی کلاس نشسته بودیم.نه ازمعلم خبری بودنه ازناظم ونه ازاحمد🙁همه داشتندتوی کلاس پچ پچ می کردندکه یکدفعه درب کلاس بازشدمعلم بابرگه های امتحان واردشد.همه بلندشدند
.معلم باعصبانیت😡 گفت:ازدست این دستگاه تکثیر!کلی وقت ماروتلف کردتااین برگه هاآماده باشه!بعدیکی ازبچهاراصدازدوگفت:پاشوبرگه هاروپخش کن.هنوزحرف معلم تمام نشده بودکه درب🚪 کلاس به صدادرآمد,دربازشدواحمددرچهارچوب درنمایان شد.معلم مااخلاقی داشت که کسی رابعدازخودش به کلاس راه نمی داد✅من هم باناراحتی منتظرعکس العمل معلم بودم.آقامعلم درحالی که حواسش به کلاس بودگفت:نیری بروبشین سرجات😑احمدسرجاش نشست ومشغول پاسخ به سوالات امتحان شد.من هم باتعجب 😳به اونگاه می کردم.احمدمثل مامشغول پاسخ شد.فرق من بااودراین بودکه احمدنمازاول وقت راخوانده بودومن...خیلی روی این کاراوفکرکردم.این اتفاق چیزی نبودجزنتیجه همان عمل خالصانه ی احمد💯
#تحول
رفتاروعملکرداحمدبابقیه فرق چندانی نداشت.یک زندگی ساده وعادی مثل همه داشت.درداخل جمع همیشه مثل بقیه افرادبود.باآنها می خندید☺️,حرف می زدو..احمدهیچ گاه خودش رابرترازبقیه نمی دانست.درحالی که همه می دانستیم که اوازبقیه به مراتب بالاتراست.ازهمان دوران راهنمایی که درگیرمسائل انقلاب شدیم احساس کردم که ازاحمدخیلی فاصله گرفته ام!احساس می کردم که احمدخداوندمتعال رابه گونه دیگرمی شناسدوبه گونه ای دیگربندگی می کند.مانمازمی خواندیم تارفع تکلیف کرده باشیم😶,امادقیقاًمی دیدم که احمدازنمازخواندن ومناجات باخدای متعال لذت می برد😍شایدلذت بردن ازنمازبرای یک انسان عالم وعارف,طبیعی باشد.امابرای یک پسربچه ی👦 دوازده ساله عجیب بود.من سعی می کردم که بیشتربااوباشم تاببینم چه می کند.امااورفتارش خیلی عادی بود.مثل بقیه بافرادمی گفت ومی خندید.
══ ೋ☘🌟☘ೋ═══
👈 ادامه دارد...
✨📿✨📿✨📿✨📿✨
سلام مولای ما
🏝چه خوب صاحبی دارم من!
شمایی که مرا از
سفرهی کرامتتان ،
از دعای خیرتان ،
از برکت نگاهتان ،
از ذکر نامتان و
از طعم شیرین و
ناب محبتتان ...
محروم نکردید ...🏝
⚘اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْمُقَدَّمُ الْمَاْموُلُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ بِجَوامِعِ السَّلامِ
سلام بر تو اى مقدم (بر همه خلق و) مورد آرزو (ى آنان)، سلام بر تو به همهی سلامها ⚘(آلیاسین)
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
بسم الله الرحمن الرحیم
#سوره_مبارکه_آل_عمران_آیه ۶۹
#آرزوی_همیشگی_و_قلبی_و_
تلاش_ عملی گروهی از یهود و نصاری علیه مسلمانان
ای مسلمانان هوشیار باشیدکه گروهی از اهل کتاب همیشه آرزو و تلاش می کنند که شخصیتهای مهم شما ( مسلمانان را با القای شبهه و تبلیغات سوء از اهداف اسلامی) گمراه سازند
ولی آنها موفق به گمراه کردن مسلمانان واقعی نمی شوند بلکه خودشان گمراه می شوند اما این مطلب را نمی فهمند.
بسم الله الرحمن الرحیم
سهم#روز_ اول
#صحیفه_سجادیه
#دعای_اول_در_حمد_و_ستایش
══ ೋღ🌀ღೋ══
وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ إِذَا ابْتَدَأَ بِالدُّعَاءِ بَدَأَ بِالتَّحْمِيدِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الثَّنَاءِ عَلَيْهِ ، فَقَالَ
دعای آن حضرت است که به سپاس و ثنای خدای عزّوجلّ شروع میکرد آن هنگام که در عرصهگاه دعا قرار میگرفت، پس میگفت:
﴿1﴾ الْحَمْدُ لِلَّهِ الْأَوَّلِ بِلَا أَوَّلٍ كَانَ قَبْلَهُ ، وَ الآْخِرِ بِلَا آخِرٍ يَكُونُ بَعْدَهُ
(1) همۀ ستایشها مخصوص خداست؛ آن وجود مبارکی که اوّل است، بیآنکه اوّلی پیش از او بوده باشد؛ و آخر است، بیآنکه آخری پس از او باشد.
﴿2﴾ الَّذِي قَصُرَتْ عَنْ رُؤْيَتِهِ أَبْصَارُ النَّاظِرِينَ ، وَ عَجَزَتْ عَنْ نَعْتِهِ أَوْهَامُ الْوَاصِفِينَ .
(2) دیدۀ بینندگان از دیدنش کوتاه و گمان وصفکنندگان از ستودنش، ناتوان است.
﴿3﴾ ابْتَدَعَ بِقُدْرَتِهِ الْخَلْقَ ابْتِدَاعاً ، وَ اخْتَرَعَهُمْ عَلَى مَشِيَّتِهِ اخْتِرَاعاً .
(3) موجودات را به قدرتش آفرید، آفریدنی بی مانند؛ و آفریدهها را به ارادهاش ساخت، ساختنی بی مثال.
﴿4﴾ ثُمَّ سَلَكَ بِهِمْ طَرِيقَ إِرَادَتِهِ ، وَ بَعَثَهُمْ فِي سَبِيلِ مَحَبَّتِهِ ، لَا يَمْلِكُونَ تَأْخِيراً عَمَّا قَدَّمَهُمْ إِلَيْهِ ، وَ لَا يَسْتَطِيعُونَ تَقَدُّماً إِلَى مَا أَخَّرَهُمْ عَنْهُ .
(4) آنگاه، همۀ آنها را در مسیر خواستۀ خود راهی کرد و در راه محبتش برانگیخت. قدرت پس رفتن، به سوی مرزهایی که آنان را از آنها پیش انداخت، ندارند؛ و توان پیش رفتن به سوی حدودی که آنان را از آنها پس انداخت، ندارند.
﴿5﴾ وَ جَعَلَ لِكُلِّ رُوحٍ مِنْهُمْ قُوتاً مَعْلُوماً مَقْسُوماً مِنْ رِزْقِهِ ، لَا يَنْقُصُ مَنْ زَادَهُ نَاقِصٌ ، وَ لَا يَزِيدُ مَنْ نَقَصَ مِنْهُمْ زَائِدٌ .
(5) از رزق و روزیاش، برای هر یک از جانداران، خوراکی معلوم و قسمت شده قرار داد. سهم کسی را که فراوان داده، احدی نمیتواند بکاهد؛ و نصیب کسی از آنان را که کاسته، هیچکس نمیتواند بیافزاید.
﴿6﴾ ثُمَّ ضَرَبَ لَهُ فِي الْحَيَاةِ أَجَلًا مَوْقُوتاً ، وَ نَصَبَ لَهُ أَمَداً مَحْدُوداً ، يَتَخَطَّأُ إِلَيْهِ بِأَيَّامِ عُمُرِهِ ، وَ يَرْهَقُهُ بِأَعْوَامِ دَهْرِهِ ، حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَقْصَى أَثَرِهِ ، وَ اسْتَوْعَبَ حِسَابَ عُمُرِهِ ، قَبَضَهُ إِلَى مَا نَدَبَهُ إِلَيْهِ مِنْ مَوْفُورِ ثَوَابِهِ ، أَوْ مَحْذُورِ عِقَابِهِ ، ﴿لِيَجْزِيَ الَّذِينَ أَسَاوا بِمَا عَمِلوا وَ يَجْزِيَ الَّذِين أَحسَنُوا بِالْحُسْنَي﴾.
(6) آنگاه در زندگی برای او زمانی معین، مقدّر فرمود؛ و پایانی محدود قرار داد؛ که با ایام عمرش به سوی آن پایان، قدم برمیدارد و با سالهای زندگیاش به آن نزدیک میشود تا هنگامیکه به پایان زندگیاش برسد و پیمانۀ حساب عمرش را تمام و کامل دریافت کند؛ او را به سوی آنچه از پاداش بسیار، یا عذاب دردناک، فراخوانده بود، ببرد؛ «تا به خاطر عدالتش، بدکاران را به علّت کردار ناپسندشان و نیکوکاران را به سبب کار نیکشان، پاداش بخشد».
﴿7﴾ عَدْلًا مِنْهُ ، تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُهُ ، وَ تَظاَهَرَتْ آلَاؤُهُ، ﴿لَا يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْأَلُونَ﴾.
(7) این [جزا دادن] از عدالت اوست؛ پاک و مبارک است نامهای حضرتش و پیدرپی است نعمتهایش. «از آنچه انجام میدهد، بازخواست نشود، ولی همگان در پیشگاهش بازخواست شوند».
﴿8﴾ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَوْ حَبَسَ عَنْ عِبَادِهِ مَعْرِفَةَ حَمْدِهِ عَلَى مَا أَبْلَاهُمْ مِنْ مِنَنِهِ الْمُتَتَابِعَةِ ، وَ أَسْبَغَ عَلَيْهِمْ مِنْ نِعَمِهِ الْمُتَظَاهِرَةِ ، لَتَصَرَّفُوا فِي مِنَنِهِ فَلَمْ يَحْمَدُوهُ ، وَ تَوَسَّعُوا فِي رِزْقِهِ فَلَمْ يَشْكُرُوهُ .
(8) همۀ ستایشها مخصوص خداست که اگر بندگانش را از شناختِ سپاسگزاریاش بر آنچه که از عطایای پیاپیاش که محض امتحان کردنشان به آنان عنایت فرمود و نعمتهای پیوستهای که بر آنان کامل کرد، به چاه محرومیّت میانداخت؛ در عطایا و نعمتهایش، دخل و تصرّف میکردند و او را سپاس نمیگزاردند؛ و روزیش را به فراوانی هزینه میکردند و به شکر عنایاتش برنمیخاستند.
﴿9﴾ وَ لَوْ كَانُوا كَذَلِكَ لَخَرَجُوا مِنْ حُدُودِ الْإِنْسَانِيَّةِ إِلَى حَدِّ الْبَهِيمِيَّةِ فَكَانُوا كَمَا وَصَفَ فِي مُحْكَمِ كِتَابِهِ ﴿إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبيلاً﴾.
(9) اگر چنین بودند [که شکرگزاری نمیکردند]، از حدود انسانیّت بیرون میرفتند و به مرز حیوانیّت میرسیدند. در نتیجه به این صورت بودند که در کتاب محکمش وصف کرده: «آنان جز مانند چهارپایان نیستند؛ بلکه آنان گمراهترند!»
❖═▩ஜ••💠💠💠💠••ஜ▩═❖
#شهید_رضا_کار_برزی
🌷🌷🌷🌷🌷
بچه که بود فلج شد
نذر حضرت زینب(سلام الله علیها) کردمش
نذرم قبول شد
فرزندم خوب شد...
خوبِ خوب
آنقدر خوب که مهر نوکری عمه ی سادات روی قلبش حک شد
عاقبت هم فدائی بی بی شد..👌
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#شبتون_شهدایی
شادی روح امام_راحل و شهدا
#صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
سفیران فاطمیه
✨📿✨📿✨📿✨📿✨ #داستان_واقعی #عارفانه قسمت۵ ══ ೋ☘🌟☘ೋ═══ #امتحان توی محل ازبچگی باهم بودیم.منزل احمد
✨📿✨📿✨📿✨📿✨
#داستان_واقعی
#عارفانه
قسمت۶
══ ೋ☘🌟☘ೋ═══
من فقط می دیدم👀,وقتی کسی راه رااشتباه می رفت خیلی آهسته ومخفیانه به اوتذکرمی داد.اوامربه معروف ونهی ازمنکرراترک نمی کرد.فقط زمانی برافروخته شد😖که می دیدکسی درجمع غیبت می کندوپشت سردیگران حرف می زند.دراین شرایط دیگرملاحظه ی بزرگی وکوچکی رانمی کرد❌باقاطعیت ازشخص غیبت کننده می خواست که ادامه ندهد.من درآن دوران نزدیکترین دوست احمدبودم.مارازدارهم 💞بودیم.یک روزبه اوگفتم:احمدمن وتوازبچگی همیشه باهم بودیم.امایه سوالی ازت دارم!من نمیدانم چرا توی این چن سال اخیر,شمادرمعنویات رشدکردی امامن.... لبخندی زد😊ومی خواست بحث راعوض کند.امامن دوباره سوالم راتکرارکردم وگفتم حتماًیه علتی داره,بایدبرام بگی?بعدازکلی اسرارسرش رابالاآوردوگفت:طاقتش روداری⁉️باتعجب گفتم :طاقت چی رو?! گفت:بشین تابهت بگم.نَفس عمیقی کشید😤وگفت:یه روزبارفقای محل وبچهای مسجدرفته بودیم دماوند.شماتوی اون سفرنبودی.همه رفقامشغول بازی⚽️ وسرگرمی بودند.یکی ازبزرگ ترهاگفت: احمدآقابرواین کتری روپرآب کن وبیارتاچای درست کنیم.بعدجایی رونشان دادوگفت:اونجارودخانه است بروازاونجاآب بیار.من هم راه افتادم.راه زیادبود.کم کم صدای آب به گوش رسید.نسیم خنکی ازسمت آب به سمت من آمد.ازلابه لای درخت ها🌴وبوته هابه رودخانه نزدیک شدم.
تاچشمم به رودخانه افتاد👀یکدفعه سرم راانداختم پایین وهمان جانشستم!بعدشروع کردم به لرزیدن😨,نمی دانستم چکارکنم!همان جاپشت درخت مخفی شدم.کسی آن طرف من رانمی دید❌درخت هاوبوته هامانع خوبی برای من بود.من باچشمانی گردشده ازتعجب😳 منتظرادامه ماجرای احمدبودم.چرااینقدرترسیده بود?!احمدادامه دادمن می توانستم به راحتی گناه بزرگی انجام دهم.درپشت آن درخت ودرکناررودخانه چندین دخترجوان👱♀ مشغول شناکردن بودند.من همان جاخداراصدازدم وگفتم:خدایاکمکم کن.خدایاالان شیطان به شدت من راوسوسه می کندکه من نگاه کنم.هیچ کس هم متوجه نمی شود.اماخدایامن بخاطرتوازاین گناه می گذرم.کتری خالی رابرداشتم وسریع🏃 ازآنجا دورشدم.بعدهم ازجایی دیگرآب تهیه کردم ورفتم پیش بچه هاهنوزدوستان مسجدی مشغول بازی بودند.برای همین من مشغول درست کردن آتش شدم.چوبهاراجمع کردم وبه سختی آتش راآماده کردم.خیلی دودتوی چشمام رفت.اشک 😭همین طورازچشمانم جاری بود.یادم افتادکه حاج آقاگفته بود:هرکس برای خدای متعال گریه کند,خدای متعال اوراخیلی دوست خواهدداشت💞همین طورکه داشتم اشک می ریختم گفتم:ازاین به بعدبرای خدای متعال گریه می کنم.حالم خیلی منقلب بود.ازآن امتحان سختی که درکناررودخانه برایم پیش آمده بودهنوزدگرگون بودم.
همین طورکه اشک می ریختم وباخدای متعال مناجات می کردم خیلی باتوجه گفتم:یاالله یاالله..به محض تکراراین عبارت یک باره صدایی 🗣شنیدم که ازهمه طرف شنیده می شد.ناخودآگاه ازجابلندشدم وباحیرت به اطراف نگاه کردم.صداازهمه سنگریزه های بیابان شنیده می شد.ازهمه ی درختهاوکوه⛰ وجنگل هاصدامی آمد?! همه می گفتند:سُبوح قُدوس رَبَّناورب الملائکه والرّوح(پاک ومطهراست پروردگارماوپرودگارملائکه وروح✅)وقتی این صداراشنیدم ناباورانه به اطراف خیره شدم.ازادامه بازی بچهافهمیدم که آن هاچیزی نشنیده اند!احمدبعدازآن کمی سکوت کرد.بعدباصدای آرام ادامه داد:ازآن موقع کم کم درهایی ازعالم بالابه روی من بازشد!احمداین راگفت وازجابلندشدتابرودبعدبرگشت وگفت:محسن این هارابرای تعریف ازخودم نگفتم.گفتم تابدانی انسانی که گناهی راترک کند,چه مقامی پیش خدای متعال دارد💯بعدگفت تامن زنده ام برای کسی ازاین ماجراحرفی نزن❌
══ ೋ☘🌟☘ೋ═══
👈 ادامه دارد...
✨📿✨📿✨📿✨📿✨
#سلام_امام_زمانم
یا ایهاالعزیز دلم مبتلایتان
دارد دوباره این دل تنگم هوایتان
از حال ما اگر که بپرسی ملال نیست
جز دوری شما و فراق صدایتان😔
#فرج_مولا_صلوات 💖
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
بسم الله الرحمن الرحیم
#سوره_مبارکه_آل_عمران_آیه ۸۳
#آخرین_دینی_که_همه_پیامبران_وامتها بایدبپذیرند
آیا اهل کتاب جز دین اسلام می جویند و حال آنکه همه آنچه در آسمانها و زمین است خواه ناخواه, تسلیم فرمان او هستند.
پس از مرگ همه چیز و همه کس در روز قیامت به سوی او باز گردانده می شوند.
و در مورد چگونگی انتخاب دین و نحوه اطاعت از فرمان خدا, جوابگو خواهند بود.
سفیران فاطمیه
بسم الله الرحمن الرحیم سهم#روز_ اول #صحیفه_سجادیه #دعای_اول_در_حمد_و_ستایش ══ ೋღ🌀ღೋ══ وَ كَانَ
بسم الله الرحمن الرحیم
سهم#روز_ دوم
#صحیفه_سجادیه
══ ೋღ💖ღೋ══
﴿10﴾ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى مَا عَرَّفَنَا مِنْ نَفْسِهِ ، وَ أَلْهَمَنَا مِنْ شُكْرِهِ ، وَ فَتَحَ لَنَا مِنْ أَبْوَابِ الْعِلْمِ بِرُبُوبِيَّتِهِ ، وَ دَلَّنَا عَلَيْهِ مِنَ الْإِخْلَاصِ لَهُ فِي تَوْحِيدِهِ ، وَ جَنَّبَنَا مِنَ الْإِلْحَادِ وَ الشَّكِّ فِي أَمْرِهِ .
(10) و همۀ ستایشها مخصوص خداست که وجودش را به ما شناساند و شکرش را به ما الهام کرد و درهای دانش را به پروردگاریاش به روی ما گشود و ما را بر اخلاص ورزی در یکتاییاش راهنمایی کرد و از انحراف در دین و تردید در دستورش، دور داشت.
﴿11﴾ حَمْداً نُعَمَّرُ بِهِ فِيمَنْ حَمِدَهُ مِنْ خَلْقِهِ ، وَ نَسْبِقُ بِهِ مَنْ سَبَقَ إِلَى رِضَاهُ وَ عَفْوِهِ .
(11) خدا را ستایش میکنم، ستایشی که با آن، در گروه ستایشگران از بندگانش زندگی کنم و با آن ستایش بر هر که به خشنودی و گناه بخشیاش پیشی جسته، سبقت گیرم.
﴿12﴾ حَمْداً يُضِيءُ لَنَا بِهِ ظُلُمَاتِ الْبَرْزَخِ ، وَ يُسَهِّلُ عَلَيْنَا بِهِ سَبِيلَ الْمَبْعَثِ ، وَ يُشَرِّفُ بِهِ مَنَازِلَنَا عِنْدَ مَوَاقِفِ الْأَشْهَادِ ، ﴿يَوْمَ تُجْزَى كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ وَ هُمْ لَا يُظْلَمُونَ﴾، ﴿يَوْمَ لَا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً وَ لَا هُمْ يُنْصَرُونَ﴾.
(12) ستایشی که به سبب آن، تاریکیهای برزخ را بر ما روشن کند؛ و به وسیلۀ آن، راه رستاخیز را بر ما آسان فرماید؛ و به کمک آن، رتبههای ما را نزد گواهان روز قیامت بلند گرداند. «روزی که هر وجودی، به خاطر آنچه مرتکب شده، پاداش داده شود و مورد ستم قرار نگیرد»؛ «روزی که هیچ دوستی، چیزی از عذاب را از دوستش برطرف نکند و این گنهکاران حرفهای از جانب کسی یاری نشوند».
﴿13﴾ حَمْداً يَرْتَفِعُ مِنَّا إِلَى أَعْلَى عِلِّيِّينَ فِي ﴿كِتَابٍ مَرْقُومٍ يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ﴾.
(13) سپاسی که از سوی ما، «در پروندهای که کردار نیکان در آن رقم خورده و مقرّبان درگاهش گواهان آنند»، به سوی اعلا علیّین بالا رود.
﴿14﴾ حَمْداً تَقَرُّ بِهِ عُيُونُنَا إِذَا بَرِقَتِ الْأَبْصَارُ ، وَ تَبْيَضُّ بِهِ وُجُوهُنَا إِذَا اسْوَدَّتِ الْأَبْشَارُ .
(14) ستایشی که چون دیدهها در قیامت خیره شود، سبب روشنی دیده ما شود؛ و هنگامیکه چهرهها سیاه گردد، به نورانیّت آن صورتهای ما به سپیدی رسد.
﴿15﴾ حَمْداً نُعْتَقُ بِهِ مِنْ أَلِيمِ نَارِ اللَّهِ إِلَى كَرِيمِ جِوَارِ اللَّهِ .
(15) ستایشی که ما را از آتش دردناک خدا آزاد و در جوار کریمانهاش جای دهد.
﴿16﴾ حَمْداً نُزَاحِمُ بِهِ مَلَائِكَتَهُ الْمُقَرَّبِينَ ، وَ نُضَامُّ بِهِ أَنْبِيَاءَهُ الْمُرْسَلِينَ فِي دَارِ الْمُقَامَةِ الَّتِي لَا تَزُولُ ، وَ مَحَلِّ كَرَامَتِهِ الَّتِي لَا تَحُولُ .
(16) ستایشی که به وسیلۀ آن، همدوش فرشتگان شویم؛ و در پیشگاه رحمتش، جای را بر آنان تنگ کنیم؛ و به سبب آن، در سرای جاودانی که از بین نمیرود و محل کرامتش که دگرگونی نمیپذیرد، با پیامبران مرسل او همراه شویم.
﴿17﴾ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي اخْتَارَ لَنَا مَحَاسِنَ الْخَلْقِ ، وَ أَجْرَى عَلَيْنَا طَيِّبَاتِ الرِّزْقِ .
(17) و همۀ ستایشها مخصوص خداست که زیباییهای آفرینش را برای ما برگزید و روزیهای پاکیزه را به سوی ما روان ساخت.
(16) ستایشی که به وسیلۀ آن، همدوش فرشتگان شویم؛ و در پیشگاه رحمتش، جای را بر آنان تنگ کنیم؛ و به سبب آن، در سرای جاودانی که از بین نمیرود و محل کرامتش که دگرگونی نمیپذیرد، با پیامبران مرسل او همراه شویم.
﴿17﴾ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي اخْتَارَ لَنَا مَحَاسِنَ الْخَلْقِ ، وَ أَجْرَى عَلَيْنَا طَيِّبَاتِ الرِّزْقِ .
(17) و همۀ ستایشها مخصوص خداست که زیباییهای آفرینش را برای ما برگزید و روزیهای پاکیزه را به سوی ما روان ساخت.
﴿18﴾ وَ جَعَلَ لَنَا الْفَضِيلَةَ بِالْمَلَكَةِ عَلَى جَمِيعِ الْخَلْقِ ، فَكُلُّ خَلِيقَتِهِ مُنْقَادَةٌ لَنَا بِقُدْرَتِهِ ، وَ صَائِرَةٌ إِلَى طَاعَتِنَا بِعِزَّتِهِ .
(18) و ما را با تسلّط بر همۀ موجودات برتری داد. در نتیجه، همۀ موجوداتش بر اساس قدرت حضرتش، فرمانبردار ما هستند؛ و در سایۀ عزّتش، در گردونۀ اطاعت از ما قرار دارند.
﴿19﴾ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَغْلَقَ عَنَّا بَابَ الْحَاجَةِ إِلَّا إِلَيْهِ ، فَكَيْفَ نُطِيقُ حَمْدَهُ أَمْ مَتَى نُؤَدِّي شُكْرَهُ لَا ، مَتَى.
(19) و همۀ ستایشها مخصوص خداست که درِ احتیاج و نیاز ما را از غیر خود بست؛ پس چگونه قدرتِ سپاسگزاری او را داریم؟ یا چه زمانی میتوانیم به ادای شکرش اقدام کنیم؟ هیچ گاه!
❖═▩ஜ••💠💠💠💠••ஜ▩═❖
#یه_نکته
✍چه قدر خوبه اگه بتونیم در برابر مسائلی که مطابق میل ما نیست، کنترل خودمون رو از دست ندیم.
💫 اگه هدفمون تو زندگی خدا باشه، از هر چیزی که ما رو به خدا می رسونه استقبال میکنیم. یکی از عوامل مؤثر برا رسیدن به هدف آفرینش (خدا)، بردباری و فروخوردن خشمه.
☄با این نگاه، ایجاد زمینۀ خشم برای هر آدمی، یه فرصته برای رشد و حتی نشونۀ محبت خدا به ماست که چنین فرصتی رو برای ما فراهم کرده.
📌 چه قدر انگیزه بخشه اگه بدونیم خدا، کسایی رو که خشم خودشون رو فرومی خورن، دوست داره.
♨️ مبارزه با خشم کار آسونی نیست؛ اما اگه بدونیم خدا در برابر این کار، اجر شهید میده، از کنار این پاداش نمیگذریم.
❣ ما توی مسیر یه زندگی موفق، نیاز به چشیدن طعم معنویت داریم. خدا به خاطر فروخوردن خشم، ایمانی به انسان میده که طعم اون رو تو دلش احساس میکنه.
«استادعباسی ولدی»
#شهید_فضل_الله_محلاتی
🌷🌷🌷🌷🌷
اول اسفند (۶۴) سالروز شهادت سرباز #امام_زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، شهید حجت الاسلام والمسلمین فضل الله محلاتی(ره) است، ایشان نماینده امام(ره) در سپاه بود که همراه جمعی از نمایندگان مجلس و مسئولان، در حال عزیمت به جبهه، هواپیمای شان مورد حمله هواپیمای میگ های عراقی قرار گرفت و سقوط کرد.
ویژگى بارز این شهید، عشق و اطاعت محض از امام بود و این علاقه متقابل بود. همسر شهید نقل می کند: «دو سه روز بعد از شهادت حاج آقا، همسر امام تشریف آوردند منزل ما و تا مرا دیدند بوسیدند و گریه کردند و گفتند: «امام در دو شهادت خیلى گریستند و بلند بلند گریه کردند. یکى در شهادت شهید مطهرى بود، یکى هم شهادت شهید محلاتى» ۱۲ روز بعد از شهادت، ما را خدمت امام بردند، ایشان فرمودند: « مثل این که من بازویم را از دست داده ام» و اشک هایشان سرازیر شد و همه ما با گریه امام گریه کردیم.»
به احترام این شهید والامقام و ۳۴ شهید دیگر از ۵۰ شهید این حمله که از #روحانیت_انقلابی و مجاهد بودند، اول اسفند به نام «#روز_روحانیت و دفاع مقدس» نام گذارى شد.
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#شبتون_شهدایی
شادی روح امام_راحل و شهدا
#صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
سفیران فاطمیه
✨📿✨📿✨📿✨📿✨ #داستان_واقعی #عارفانه قسمت۶ ══ ೋ☘🌟☘ೋ═══ من فقط می دیدم👀,وقتی کسی راه رااشتباه می رف
✨📿✨📿✨📿✨📿✨📿
#داستان_واقعی
#عارفانه
قسمت۷
┅─═ঊঈ💞💞ঊঈ═─┅
#روش زندگی
احمدآقادرسنین نوجوانی الگوی کاملی ازاخلاق ورفتاراسلامی شد.هرکاری که می کردیقیناًدردستورات دینی به آن تاکیدشده بود✅یکی ازویژگی های خاص ایشان احترام فوق العاده به پدرومادرش بود.به طوری که هربارمادرش وارداتاق می شدایشان حتماًبه احترام مادرازجابلندمی شد.این احترام تاجایی ادامه داشت که یک باردیدم احمدآقابه مسجد🕌آمده وناراحت است!باتعجب ازعلت ناراحتی اوسوال کردم گفت:هربارکه مادرم وارداتاق می شدجلوی پایش بلندمی شدم.تااینکه امروزمادرم به من اعتراض کردکه چرااین کاررامی کنی?من ازاین همه احترام گذاشتن تواذیت می شوم و...احمدبه صله رحم بسیاراهمیت می داد.وقتی دفترخاطرات اوراورق می زنیم بازندگی یک انسان عادی مواجه می شویم.مثلاً درجایی آورده:《امروزبه خانه ی عمه رفتم ومشغول صحبت شدم بعدبه خانه آمدم ورفتم نان خریدم وبعدکمی استراحت کردم مسجدرفتم وآمدم مشغول مطالعه شدم و....》درمسجدکه بودهمین روندادامه داشت.ظاهرزندگی اوبسیارعادی بود.
احمدآقاادب راازاستادخود,آیت الله حق شناس فراگرفته بود👌همیشه درسلام کردن پیش قدم بود.حتی درمقابل بچه های کوچک هیچ گاه ندیدم که احمددرکوچه وخیابان چیزی بخورد❌می ترسید,کسی که نداردومشکل مالی داردببینه وناراحت شود.احمدآقاهرچه پول💶 توجیبی ازپدرش گرفت باهرچه که کارکرده بود راخرج دیگران می کرد.بخصوص کسانی که می دانست مشکل مالی دارند.بارهاشده بودکه احمدآقادرمسجدبرای ماصحبت می کردوبچه هایکی یکی به جمع ماواردمی شدند.ایشان باتواضع جلوی پای همه این بچه ها بلندمی شدوبه آن هااحترام می کرد.خدای متعال می داندکه احترام وادبی که ایشان برای بچه هاقائل بودچقدردرروحیه آن هاتاثیرداشت💯بچه های که تشنه محبت بودند,بایک مربی ارتباط داشتندکه اینگونه برای آن هااحترام قائل بود.فراموش نمی کنم احمدآقاهیچ گاه ازکارهاواعمال عرفانی خودش حرفی نمی زد🚫,بلکه باادب ورفتارخوددیگران راعامل به دستورات دین می کرد.خانواده ی آن هانسبتاَ ثروتمندبود.پدرش ازخارج کشوربرای اویک کتانی👟 بسیارزیباآورده بود.آن موقع این چیزهااصلاًنبود.احمدهمان شب کتانی رابه مسجدآورده بودبه من نشان داد.می دانست که خانواده ی مابضاعت مالی چندانی ندارد.برای همین اسرارداشت که من آن کتانی رابردارم.می گفت:من یک کتانی دیگردارم.
به تمام مستحباتی که می شنیدعمل می کرد✅;مثلاًبه یاددارم چهل روزجلوی درب خانه راآب وجارومی کرد.درخانه وقتی می خواست بخوابد😴,به انداختن تشک وباداشتن تخت و...مقیدنبود.بااینکه درخانه هرچه که می خواست برایش فراهم بود.امّایک پتوبرمی داشت وبه سادگی هرچه تمام ترمی خوابید.مدتی درچای فروشی یکی ازبستگان کارکرد.احتیاجی به پول نداشت.امامی دانست که اهل بیت(علیهم السلام),بیکاری رابزرگترین خطربرای جوانان معرفی کرده اند👌
کاراحمدآقابسته بندی چای بود.آن موقع چای رامخلوط می کردند.وبسته های زردوقرمزمی فروختند.آخرهفته حقوق می گرفت.همان موقع خمس حقوق راحساب می کردوسهم سادات آن رابه یکی ازسادات مستحق می رساند.سهم امام راهم غیرمستقیم به حاج آقاحق شناس می داد.البته کاراحمدآقادرچای فروشی زیادطولانی نشد.احمدآقابسیاراهل مطالعه 📚بود.برخی کتاب های ایشان اصلاًدرحدواندازه های یک جوان ویانوجوان نبود.امّاباکمک اساتیدحوزه ازآن هااستفاده کرد.این کتاب هابعدهاجمع آوری وبه حوزه ی علمیه ی قم اهداشد.
#عنایت_اهل_بیت_(علیهم السلام)
درحدیث زیبایی که به حدیث سفینه ی نوح معروف شده,(درکتاب📓 مستدرک ,جلد۳,ص ۱۵۱)آمده است;خاندان واهل بیت《علیهم السلام》من مانندکشتی🚢 نوح هستند,هرکس (ازآن هااستفاده کند)واستواربرکلامی شود,نجات می یابدوهرکس ازآن جداشد,غرق می شود💯
درمسجدکناراحمدآقانشسته بودم.درباره ی ارادات وتوسلات به اهل بیت《ع》صحبت می کردیم.احمدآقاگفت;این راکه می گویم بخاطرتعریف ازخودیا.... نیست.می خواهم اهمیت ارتباط💞 وتوسل به اهل بیت《علیهم السلام》رابدانی.بعدادامه داد:یک باردرعالم رویابهشت راباهمه ی زیبایی هایش دیدم.نمی دانی چقدرزیبابود.دیگردوست نداشتم بمانم.برای همین باسرعت به سمت بهشت حرکت کردم.احمدادامه داد;اماهرچه بیشترمی رفتم مسیرعبورمن باریک وباریک ترمی شد❗️
بطوری که مانندموباریک شده بود.من حس کردم الان است که ازاین بالابه پایین پرت شوم😵آنجابودکه حدس زدم این بایدصراط باشد.همان که می گویندازموباریک تروازشمشیر🗡تیزترخواهدشد.مانده بودم چه کنم.هیچ راه پس وپیش نداشتم😵یکدفعه یادم افتادکه خدای متعال به ماشیعیان,اهل بیت《علیهم السلام》راعنایت کرده.برای همین باصدای بلند🗣حضرت معصومین راصدازدم.یک باره دیدم که دستم راگرفتندوازآن مهلکه نجاتم دادند.بعدادامه داد:ببین مادرهمه ی مراحل زندگی بعدازتوکل برخدای متعال,به توسل نیازداریم.✅
┅─═ঊঈ💞💞ঊঈ═─┅
👈 ادامه دارد... 🔜👉
✨📿✨📿✨📿✨📿✨