eitaa logo
محمود کاوه ستاره طلایی
520 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.5هزار ویدیو
57 فایل
پایگاه فرهنگی شهیدمحمودکاوه سفیرآستان ملکوتی امام رضاع و ناجی بلامنازع کردستان، که برفرازقله۲۵۱۹شهیدشد اوفرمانده لشکرویژه شهدا بود. (این کانال تحت نظر یاران نزدیک شهید کاوه اداره می‌شود) @abomoslem ارتباط با آدمین
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انا لله و انا الیه راجعون شبی شهیدان و و بردارم حشمت و سردار صلاحی، جهت استراحت  بمنزل پدری ما در آمدند  از قضای روزگار حمدالله کوچکترمان هم با سری مجروح از عملیات برگشت، شهید کاوه از اوضاعش پرسید گفت در واحد اطلاعات عملیات تیپ نبی اکرم ص هستم و از عملیات نصر برمیگردم، شهید کاوه نگاهی به قدو بالای حمدالله انداخت، که تازه ۱۷ ساله بود و سری نترس داشت و در جنگ بی حریف بود، و بهش فرمود، داری بیای پیش ما در لشکر ویژه شهدا، که گفت:این آرزوی هر رزمنده ای هست که وارد ویژه شهدا بشه، ولی باید قبلش از یگانم ترخیص بشم. شهید کاوه گفت نیازی نیست، و اجازه او را از مادرم گرفت و هم فرمود، محمود اجازه هر ۷ پسرم دست شماست همشون رو ببر کردستان. شما صاحب اختیاری. و اینها که سوار ماشین شدند و من خیلی ناراحت شدم که شهید کاوه بمن چیزی نگفت و من رو با بقیه برادرانم نبرد و فقط گفت تو باید بمونی و سختی بکشی،  اینها رفتند من و مادرم بر آستانه درب ایستادیم که دیدم مادرم چشمش راه کشید و و آهی کشید و سرش را انداخت پایین و این آیه قرآن را زمزمه کرد که انا لله و انا الیه راجعون. گفتم این چه بود مادر، فرمود چیزی که من دیدم اینها زنده نمی‌مانند،  رفتند که فدای امام حسین ع و انقلاب اسلامی بشوند. حمدالله که با شهیدکاوه روی ۲۵۱۹ در کربلای ۲شهید شد و حشمت در کربلای ۴ موشک هلی کوپتر خورد دو تکه شد و محراب هم با موشک یک جنگنده عراقی در شهرک دوئیجی عراق کلا بدنش منهدم شد. از اون جمع فقط سردار جانبازمان حاج علی صلاحی زنده است. راوی جانباز حاج یدالله جلیلیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انا لله و انا الیه راجعون شبی شهیدان و و بردارم حشمت و سردار صلاحی، جهت استراحت  بمنزل پدری ما در آمدند  از قضای روزگار حمدالله کوچکترمان هم با سری مجروح از عملیات برگشت، شهید کاوه از اوضاعش پرسید گفت در واحد اطلاعات عملیات تیپ نبی اکرم ص هستم و از عملیات نصر برمیگردم، شهید کاوه نگاهی به قدو بالای حمدالله انداخت، که تازه ۱۷ ساله بود و سری نترس داشت و در جنگ بی حریف بود، و بهش فرمود، داری بیای پیش ما در لشکر ویژه شهدا، که گفت:این آرزوی هر رزمنده ای هست که وارد ویژه شهدا بشه، ولی باید قبلش از یگانم ترخیص بشم. شهید کاوه گفت نیازی نیست، و اجازه او را از مادرم گرفت و هم فرمود، محمود اجازه هر ۷ پسرم دست شماست همشون رو ببر کردستان. شما صاحب اختیاری. و اینها که سوار ماشین شدند و من خیلی ناراحت شدم که شهید کاوه بمن چیزی نگفت و من رو با بقیه برادرانم نبرد و فقط گفت تو باید بمونی و سختی بکشی،  اینها رفتند من و مادرم بر آستانه درب ایستادیم که دیدم مادرم چشمش راه کشید و و آهی کشید و سرش را انداخت پایین و این آیه قرآن را زمزمه کرد که انا لله و انا الیه راجعون. گفتم این چه بود مادر، فرمود چیزی که من دیدم اینها زنده نمی‌مانند،  رفتند که فدای امام حسین ع و انقلاب اسلامی بشوند. حمدالله که با شهیدکاوه روی۲۵۱۹ در کربلای۲شهیدشد و حشمت در کربلای۴ موشک هلی کوپترخورددوتکه شد و محراب هم با موشک یک جنگنده عراقی در شهرک دوئیجی عراق کلا بدنش منهدم شد.از اون جمع فقط سردارجانبازمان حاج علی صلاحی زنده است. راوی و نویسنده جانباز حاج یدالله جلیلیان