#امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
مستی از جام تو سر منزل هوشیاری ماست
بیدل از عشق شدن شیوۀ دلداری ماست
مبتلای تبِ عشقیم و تجلی داریم
درد بیچارۀ این، لذت بیماری ماست
بیدلی اول راه است خدا را عشق است
دل ز ما دلبری از یار ز همکاری ماست
هو کشان قد علم اندر صفِ رندان کردیم
چوبۀ دار فقط مسند سرداریِ ماست
هرکجا جلوۀ یاراست همانجا عرش است
نمک خانه اش اسباب گرفتاری ماست
دل ما میکده و صاحبِ میخانه حسین
می حسین باده حسین ساغر و پیمانه حسین
هنرِ عشق به تصویر کشیده آهی
دلِ ما را به حریم تو نموده راهی
نوکر خانۀ تو عارفِ بالله شود
علی اکبر بشود «جُونِ» سیاهی گاهی
نوکرت پیر که شد دلبری اش بیشتراست
ماجرایی شده این قصۀ خاطرخواهی
زلفِ خود پهن نمودی و شکارم کردی
به هدایت برسد صید تو از گمراهی
خاطرم نیست چه شد دل به تو دادم آقا
بی سر و پا چو منی در ره تو شد راهی
دردل کردنِ با تو چقَدَر می چسبد
چون کریمی و زاحوال گدا آگاهی
خون من نذر نگاهت لک لبیک حسین
شاهِ عاشق کُشی و حضرت ثارالهی
چه کسی فکر غلام است به غیر از ارباب
پسرِ فاطمه این سائل خود را دریاب
اثر بارش باران به چمن می ماند
عشق بازی که سر افتاد ،سخن می ماند
از گل تربت تو بوی حرم می آید
عطر سجاده سحرگاه به تن می ماند
خواب دیدم سحری پای ضریحت هستم
چه کنم حسرت آن بر دل من می ماند
چه جوان ها که به پای غم تو پیر شدن
بشود دوستی آن دم که کهن می ماند
با گنهکاری من دیدن تو ممکن نیست
بر ترانی دلم پاسخ لن می ماند
بوی سیب از همه ی کرببلا می آید
اشک مادر اثرش روی بدن می ماند
هر چه مردست اگر پای تو بی سر بشود
پرچم عشق تو بر شانه ی زن می ماند
صدهزاران چو اویس ،خاک ره زینب نیست
عاشق از یار جدا شهر قرن می ماند؟؟
گر بنا شد که وصیت بنمایند عشاق
چه بدن هاست که بی غسل و کفن می ماند
یاد پیراهن تو بال و پرم درد گرفت
بوریا گفتم و دیدم جگرم درد گرفت
گریه دار است عجب نام اباعبدالله
جان فدای عطش کام اباعبدالله
هرکجا پر بکشم سوی حرم می آیم
چون کبوتر شده ام رام اباعبدالله
هرکسی صاحب اشک است نظر کرده ی اوست
چشم ما شد ز ازل جام اباعبدالله
خوش به حال شهدائی که رسیدند آخر
با شهادت به سرانجام اباعبدالله
غیر ارباب به هر بی سر و پا رو نزنیم
ما که جلدیم سر بام اباعبدالله
کعبه ام کرببلا ، پیرهن مشکی من
می شود حوله ی احرام اباعبدالله
نیزه داری به نوک نیزه ی خود ساکت کرد
زیر لب ناله ی آرام اباعبدالله
مادرش گوشه ی گودال تماشا میکرد
غرق خون شد به خدا کام اباعبدالله
قاسم نعمتی
#امام_حسین
#گروه_تبلیغی_جهادی_سفیرنور
عضو شوید 👇🏻
@safirenoor1400
5.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌🇮🇷نماهنگ فوقالعاده محشر
بسیار زیبا و فوقالعاده عالی
من ایرانیم با صدای حاج مهدی مختاری
🎼وفا میکنم وفا میکنم
از خاک کشورم دفاع میکنم
روزی هزاربار برای تو جان دهیم
تا که تو را به دست امام زمان دهیم
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
#مداحی
عضو شوید 👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2330656961Cf7018e8e8d
سخنرانی.mp3
49.94M
ـ┇ .................↑↑↑.................
ـ┇ ◇◇◆#کلیپ_صوتی◆◇◇
ـ┇حجت الاسلام یوسفی | سخنرانی و روضه
🌹 هیئت امیرالمومنین(ع) 🌹
@heyat_amirmomenin
#شب_قدر
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
#منبر
#نشر_خوبی_ها
#محاسبه
#محاسبه_نفس
#گروه_تبلیغی_جهادی_سفیرنور
عضو شوید 👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2330656961Cf7018e8e8d
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
کوتاه کن کلام... بماند بقیّهاش
مرده است احترام... بماند بقیّهاش
از تیرهای حرمله یک تیر مانده بود
آن هم نشد حرام... بماند بقیّهاش
هر کس که زخمی از علی و ذوالفقار داشت
آمد به انتقام... بماند بقیّهاش
شمشیرها تمام شد و نیزهها تمام
شد سنگ ها تمام... بماند بقیّهاش
گویا هنوز باور زینب نمیشود
بر سینۀ امام...؟ بماند بقیّهاش
پیراهنی که فاطمه با گریه دوخته
در بین ازدحام... بماند بقیّهاش
راحت شد از حسین همین که خیالشان
شد نوبت خیام....بماند بقیّهاش
سر رفت آه، بعد هم انگشت رفت، کاش
از پیکر امام .... بماند بقیّهاش
بر خاک خفتهای و مرا می برد عدو
من می روم به شام... بماند بقیّهاش
دلواپسم برای سرت روی نیزهها
از سنگ پشت بام... بماند بقیّهاش
دلواپسی برای من و بهر دخترت
در مجلس حرام... بماند بقیّهاش
حالا قرار هست کجاها رود سرش؟
از کوفه تا به شام... بماند بقیه اش
قصه به "سر" رسید و تازه شروع شد
شعرم نشد تمام ... بماند بقیه اش
شاعر: محمد رسولی
#روضه
#گروه_تبلیغی_جهادی_سفیرنور
عضو شوید 👇🏻
@safirenoor1400
10.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
#کربلا
نصیب آرزومندان
#گروه_تبلیغی_جهادی_سفیرنور
عضو شوید 👇🏻
@safirenoor1400
#امام_حسین_ع_مناجات
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
نگفتهام به کسی آنچه در دلم دارم
ولی بدان که هزاران هزار غم دارم
فروختم به غمت عیش روزگارم را
ز برکت غَمِ تو خیر دَمبهدَم دارم
خوشم به مرگ، اگر نیست زندگی با تو
نفس برای چه وقتی که یار کم دارم؟!
من آن گدایِ بدِ بدحسابِ این شهرم...
که شببهشب ز درت خواهش کَرَم دارم
به نامهی عملم طعنه زد کسی! گفتم...
اگرچه اهل گناهم، امید هم دارم
حساب کار من افتاده است دستِ کریم
ز برکتش روی هر غفلتم قلم دارم
**
کسی مرا برساند به کربلایِ حسین
هوای سینهزنی بینِ آن حرم دارم
#سیدپوریا_هاشمی
#روضه
#گروه_تبلیغی_جهادی_سفیرنور
عضو شوید 👇🏻
@safirenoor1400
#امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
این نیزه در نیامده آن نیزه میرود
داد از فلک که داد تورا در مىآورد
مثل دو تکه چوب لبت را به هم نزن
الآن برات آب پیمبر مىآورد
بعد از تو من زیاد نمیمانم اى حسین
داغت ببین چه بر سرم آخر میآورد
خواهر نگشتهاى که بدانى برادرى
با داغ خود چه بر سر خواهر مىآورد
من هرچه داد میزنم اى شمر نانجیب
سر را کنار خیمه نیاور مىآورد
پا بر زمین کشیدن تو میکشد مرا
جان دادن تو جان مرا در مىآورد
این کهنه پیرُهن که تن شمر رفته است
من را عجیب یاد برادر میآورد
حامد جولازاده
#روضه
#نشر_خوبی_ها
#گروه_تبلیغی_جهادی_سفیرنور
عضو شوید 👇🏻
@safirenoor1400
#امام_حسین_ع_مناجات
#شب_جمعه
ما بعد از آنکه بر غم تو مبتلا شدیم
بــا راه بندگـی خـدا آشــنا شدیم
هرکس وسیله داشت برای هدایتش
ما با نســیم روضـهی تو با خــدا شدیم
وقتی که جاه و مال و هوس راهمان گرفت
با رمز یاحسین ز شیطان جدا شدیم
ذکر حسین اشرف اذکار عالم است
گفتیــم و همـدم همهی انبیــا شدیم
مسکین و مستکین و فقیر آمدیم و بعد
با کیمیـای مهر شمــا پر بها شدیم
اشکی چکید و آتش دوزخ فرو نشست
تأثیـر گریـه است اگـر بـا حیــا شدیم
ما را خدا برای غمت برگزیده است
با دست مادرت ز بقیّه سوا شدیم
شبهای جمعه مادرتان روضهخوان ماست
با نالههای دل شکنش هم نوا شدیم
شبهای جمعه هیئت ما مثل کربلاست
با یک سلام، راهی کرب و بلا شدیم
#مصطفی هاشمی نسب
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
#گروه_تبلیغی_جهادی_سفیرنور
عضو شوید 👇🏻
@safirenoor1400
#امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
آنچه شیرین می کند کام مَلَک را نام توست
ذکر تسبیحات در عرشِ معلا نام توست
هر شبِ جمعه به دیدارت می آید مادرت
می نشیند با تمام انبیا بالا سرت
روضه میخواند تمام عرش گریان میشود
اشک میریزد به یادِ لحظه هایِ آخرت
آه مادر دیدمت تنها میان قتله گاه
پنجه هایِ گرک خط انداخت روی دفترت
شمر تا فهمید با سختی تنفس میکنی
آمد و با چکمه جا خوش کرد رویِ پیکرت
خوب میدانست من دارم تماشا میکنم
با غضب افتاد با خنجر به جان حنجرت
هیچ کس باور نمی کرد آخرِ این ماجرا
هر چه بر تن داشتی غارت شود حتی سرت
@rozeh#امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
آنچه شیرین می کند کام مَلَک را نام توست
ذکر تسبیحات در عرشِ معلا نام توست
هر شبِ جمعه به دیدارت می آید مادرت
می نشیند با تمام انبیا بالا سرت
روضه میخواند تمام عرش گریان میشود
اشک میریزد به یادِ لحظه هایِ آخرت
آه مادر دیدمت تنها میان قتله گاه
پنجه هایِ گرک خط انداخت روی دفترت
شمر تا فهمید با سختی تنفس میکنی
آمد و با چکمه جا خوش کرد رویِ پیکرت
خوب میدانست من دارم تماشا میکنم
با غضب افتاد با خنجر به جان حنجرت
هیچ کس باور نمی کرد آخرِ این ماجرا
هر چه بر تن داشتی غارت شود حتی سرت
#انتقام_سخت
#گروه_تبلیغی_جهادی_سفیرنور
#امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
دلم از روز ازل خورده به نامت ارباب
کن دعا تا که شوم عبد مدامت ارباب
گر دهی یا ندهی حاجت من میدانی
تا قیامت شده ام عاشق نامت ارباب
به همان ذکر حسین جان که نوای زهراست
نام تو در دو جهان کرده قیامت ارباب
لحظۀ روضه چه باکم ز گنه معتقدم
نفس وحشی بشود وحشی و رامت ارباب
بِشِکن بال و پرم را که کنون آمده ام
نتوانم که پرم از سر بامت ارباب
دیدن کرب و بلای تو نصیبم چو نشد
کنم از دور ز دل عرض سلامت ارباب
تو بیا جان یتیم حسنت کن نظری
تا شوم نوکر دربست و غلامت ارباب
جان قاسم تو بیا و بخرم، تا بشوم
سینه بشکسته فدایی قیامت ارباب
مستم از باده ی لعلی ز عسل شیرین تر
قاسمی مسلکم و تشنه ی جامت ارباب
تیغ بر دست شدم بی سر و پای عشقت
تا که لبیک بگویم به پیامت ارباب
غربتت می کشدم عاقبت ای شاه غریب
گر بگوشم بر سد حزن کلامت ارباب
لحظه ی مرگ چه باکی که کنی امدادم
جان فدای تو و این مشی و مرامت ارباب
قاسم نعمتی
#امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
وای از این روضه که از آن شده دفتر خونین
روضه خوان خون به دل و مسجد و منبر خونین
مستمع جامه ی خود چاک زد از این ماتم
مادری لطمه به صورت زد و منبر خونین
روضه اینست که مابین دو تا نهر حسین
با لب تشنه زمین خورده و پیکر خونین
یک نظر کرد به خیمه، نظری کرد به آب
جگرش خون شده، پیکر شده یکسر خونین
نیزه ها بر تنش از هر طرفی می آیند
بسملی می شود این مرغ تن و پر خونین
یادش آمد که چطور اصغر او پرپر شد
صورتش هم شده با صورت اکبر خونین
در همین حول و لا شمر به گودال رسید
دشنه آورد برون، شد دل خواهر خونین
تیغ از سمت گلویش نبرید -اما شمر-
دید از حنجر مولا نشده سر خونین؛
عصبانی شد و با پا بدنش را چرخاند
بعد از آن بود که شد حنجر و خنجر خونین
امیر عظیمی