eitaa logo
✨سفیرعشق🌷
40 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
607 ویدیو
0 فایل
🌷سفیر عشق شهید است وارباب عشق حسین✨السلام علیک یا اباعبدالله وعلی الارواح التی حلت بفنائک..❤️ ارسال مطالب درروزهای یکشنبه،سه شنبه،پنج شنبه
مشاهده در ایتا
دانلود
✨شهیداحمدرحیمی ✍همسرش می گفت: مدتها بعد از در رویایی شیرین او را دیدم. درون قطار با دخترم آسیه نشسته بودم. بیرون پنجره، سیدی_سبزپوش بود که نور بر صورتش احاطه داشت. او مرا محو خود کرده است. کسی در کنارش ایستاده بود. نگاهم به او افتاد. خدا می داند چقدر از دیدنش خوشحال شدم. احمد بود. به من اشاره کرد و با صدایی رسا گفت: ناراحت نباش، من دارم می آیم. فردای آن روز بی صبرانه منتظر تعبیر خوابم بودم. ساعت نه صبح از تهران تماس گرفتند و گفتند یک بسیجی به نام به مشهد منتقل شده که احتمال می دهیم متعلق به خانواده شما باشد. با خانواده برای شناسایی راهی معراج شدیم. گفته بودند باید او را شناسایی کنم. باورش خیلی سخت بود. پیکرش به طور کامل سوخته، استخوان هایش در هم شکسته و ترکش های متعددی بر بدنش نشسته بود. وقتی چشمم به پای چپش، که قبلا ترکش خورده بود افتاد اطمینان پیدا کردم که خودش است. بعد از دیدن پیکرش دیگه آرام و قرار نداشتم. بار دیگر در خواب به سراغم آمد و دلسوزانه گفت: چرا اینقدر ناراحتی؟ من از اینکه تو با دیدن جنازه ام اذیت شدی ناراحتم! بعد با حالتی خاص گفت: باور کن قبل از تعداد زیادی تانک عراقی را منهدم کردم و لحظه ی هیچ چیز نفهمیدم. چرا که در کنارم بود و بالای سرم نشسته بودند!" 📚کتاب وصال، صفحه ۸۵ الی ۸۶ اللهم صل علی محمدوآل محمد @safireshg1
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 🇮🇷تفسیرعشق🌷 ما سه برادر بودیم و سومین فرزند خانواده ی ما بود، وقتی پنج سالش بود مادرم براثر بیماری از دنیا رفت و این جریان به خصوص برای که کوچکتر از همه ی مابود، غم انگیزتر بود . شکر خدا، با وجود شرایطی که داشت، بچه ی بسیارمؤمن، منظم، با ادب و درس خوانی بار آمد، زندگی سخت اما موفقی داشت و وقتی کلاس یازدهم بود، داوطلبانه به جبهه رفت و در عملیات محرم مورخ یازدهم آبان ماه سال ۱۳۶۱به رسید . یادم نمی رود که قبل از یک شب برای شرکت در مراسم دعای کمیل به گلستان رفتیم و جایی نشستیم، همان جا روی زمین دراز کشید و گفت: دادا قبر من اینجاست و درست در همان نقطه هم به خاک سپرده شد . ادامه دارد... @safireshg1
🌴🌷🌹🕊🥀🕊🌹🌴 🇮🇷تفسیرعشق🌷 ما سه برادر بودیم و سومین فرزند خانواده ی ما بود، وقتی پنج سالش بود مادرم براثر بیماری از دنیا رفت و این جریان به خصوص برای که کوچکتر از همه ی مابود، غم انگیزتر بود . شکر خدا، با وجود شرایطی که داشت، بچه ی بسیارمؤمن، منظم، با ادب و درس خوانی بار آمد، زندگی سخت اما موفقی داشت و وقتی کلاس یازدهم بود، داوطلبانه به جبهه رفت و در عملیات محرم مورخ یازدهم آبان ماه سال ۱۳۶۱به رسید . یادم نمی رود که قبل از یک شب برای شرکت در مراسم دعای کمیل به گلستان رفتیم و جایی نشستیم، همان جا روی زمین دراز کشید و گفت: دادا قبر من اینجاست و درست در همان نقطه هم به خاک سپرده شد . ... @safireshg1
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹 عبدالرسول زرین تک‌تیرانداز لشکر امام حسین در جنگ تحمیلی بود که به او لقب گردان تک نفره داده بود.یک نیروی نابغه عملیاتی و تک‌تیرانداز ویژه و استراتژیک محسوب می‌شد و بازوی عملیاتی بود. بهترین تک‌تیرانداز دفاع مقدس و جهان بود. سه هزار شلیک موفق داشت. ابتدا وضو می‌گرفت و بعد اسلحه را برمی‌داشت. همیشه نشانه‌گیری و تیراندازی‌هایش را با توسل شروع می‌کرد و می‌گفت: خدایا من برای تو شلیک می‌کنم، نه برای نفسم و بعد دو آیه شریفه «وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى» و «وَجَعَلْنَا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ» را تلاوت مینمود. صدام برای شکارش یک تیم ۲۰ نفره تک تیرانداز بین‌المللی از جمله تک‌تیرانداز‌های آمریکایی را اجیر کرده بود، اما موفق نشدند. بارها زخمی شده بود و شصت درصد ازکارافتادگی داشت . بعد از عملیات طریق‌القدس یک تیر از بغل گوشش رد شد و لاله گوش راستش را سوراخ کرد ولی اصلاً خم به ابرو نیاورد و اصابت گلوله دشمن را با لبخند زیبایی پاسخ داد. گروهی از فیلمبرداران هم آنجا بودند که بلافاصله فیلم و عکس‌اش را گرفتند. عکس معروفی از آن لحظه به یادگار مانده است. مولایش ، در مکاشفه‌ای، او را سرباز واقعی خود خطاب نموده بودند. زمان و مکان را به دوستانش خبر داده بود. در عملیات خیبر بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سر به رسید. @safireshg۱
🌴🌹🥀🌷🥀🌹🌴 در عين صلابتی كه داشت، زماني كه پا به حرم مطهر مي‌گذاشت، واقعا با كمال خضوع و خشوع وارد می‌شد. همیشه برای كشيك از درب طلا می‌آمد . قبل از آن‌جا كنار درب طلا، روبه‌روی ضريح مطهر ايستاده بودم كه ایشان آمد . سلام و احوالپرسی كردم . گفت : اجازه می‌دهی آقای اسلام‌ فر بايستم؟ گفتم : اختيار داريد ، شما هر زمان كه تشريف بياوريد در خدمت هستيم . چوب‌پَر را به ايشان دادم و پست را تحويل گرفت . او اين كلام را به من گفت : شايد اين آخرين پستم باشد در اينجا . واقعا به ايشان الهام‌ شده بود و به اين رسيده بود كه اين سفر آخر است و اين زيارت كه الان آمده ، زيارت آخری است و اين آخرين خاطره من از اوست . راوی : حسين اسلام‌فر خادم حرم رضوی شادی روح و 🏴 🏴 @safireshg1