eitaa logo
سفره آسمانی
15 دنبال‌کننده
792 عکس
566 ویدیو
39 فایل
الهه محمدی نسب فارغ التحصیل کارشناسی ارشد ارتباط با مدیر @sajad_lta
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆این صحبت های سید محرومان در سال ۹۶ رو ببینید 🔶امروز روز شکست کسانی بود که ناجوانمردانه به این سید بزرگوار اهانت کردند و در ایام ولایت امام رضا علیه السلام سیلی خوردند... ✅آری، آیت الله رئیسی خادم امام هشتم در هشتمین روز دهه کرامت هشتمین رئیس جمهور ایران شد. و اینک ما ملت ولایی، جشن میلاد با سعادت امام هشتم و پیروزی خادمش را باهم جشن میگیریم که جمهوری اسلامی امتدادی از حرم قدسی ‌ثامن الحجج(ع) است. ❤️الهی به امید @sagad1392
Mohammad Golriz - Khojaste Bad In Piroozi (320).mp3
7M
💐خجسته باد این پیروزی 🔹خواننده: گلریز 🇮🇷 پیروزی بر جنگ رسانه ای دشمن و انتخاب اصلح، بر امت انقلابی، فهیم، بصیر و همیشه در صحنه ایران مبارک باد 🇮🇷 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 @sagad1392 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♨️ لطفا با دقت تا انتها بخوانید (!) یہ لات بود تو مشهد هم سگ خرید و فروش مےڪرد ، هم دعواهاش حسابـے سگے بود !! یہ روز داشت مےرفت سمت ڪوهسنگے براے دعوا (!) و غذا خوردن ڪہ دید یہ ماشین با آرم ”ستاد جنگهاے نامنظم“ داره تعقیبش مےڪنہ . شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت و گفت : ”فڪر ڪردے خیلے مَردے ؟!“ رضا گفت : برو ... بچہ ها ڪہ اینجور میگن ...!!! چمران بهش گفت : اگہ مردے بیا بریم جبهہ !! بہ غیرتش بر خورد ، راضے شد و راه افتاد سمت جبهه ...! 👈 مدتے بعد .... شهید چمران تو اتاق نشستہ بود ڪہ یہ دفعہ دید داره صداے دعوا میاد ..! چند لحظہ بعد با دستبند ، رضا رو آوردن تو اتاق و انداختنش رو زمین و گفتن : ”این ڪیہ آوردے جبهہ ؟!“ رضا شروع ڪرد بہ دادن اما چمران مشغول نوشتن بود ! وقتے دید چمران توجہ نمےڪنہ ، یہ دفعہ سرش داد زد : ”آهاے ڪچل با تو ام ...! “ یڪدفعہ شهید با سرش رو بالا آورد و گفت : ”بلہ عزیزم ! چے شده ؟ چیہ آقا رضا ؟ چہ اتفاقے افتاده ؟“ رضا گفت : داشتم مےرفتم بیرون ڪہ سیگار بخرم ولی با دژبان دعوام شد !!!! چمران : ”آقا رضا چے میڪشے؟!! برید براش بخرید و بیارید ....!“ 👈چمران و آقا رضا تنها تو سنگر ... رضا به چمران گفت : میشہ یہ دو تا فحش بهم بدے ؟! کِشیده اے ، چیزے؟!! شهید چمران : چرا ؟! رضا : من یہ عمر بہ هر ڪے بدے ڪردم ، بهم بدے ڪرده ....! تا حالا نشده بود بہ ڪسے فحش بدم و اینطورے برخورد ڪنہ .... شهید چمران : اشتباه فڪر مےڪنے ...! یڪے اون بالاست ڪہ هر چے بهش بدے مےڪنم ، نہ تنها نمےڪنہ ، بلڪہ با بهم جواب میده ! هِے آبرو بهم میده ..... تو هم یڪیو داشتے ڪہ هِے بهش بدے مےڪردے ولے اون بهت خوبـے مےکرده..! منم با خودم گفتم بذار یه بار یڪے بهم فحش بده و منم بهش بگم بلہ عزیزم ...! تا یڪمے منم مانند سنت خدا رفتار کرده باشم …! 👈 رضا جا خورد !.... ..... رفت و تو سنگر نشست . آدمے ڪہ مغرور بود و زیر بار ڪسے نمےرفت ، زار زار مےڪرد ! تو گریہ هاش مےگفت : یعنے یڪے بوده ڪہ هر چے بدے ڪردم بهم ڪرده ؟؟؟؟ اذان شد ... رضا عمرش بود . رفت وضو گرفت . ..... سر نماز ، موقع قنوت صداے گریش بلند شد !!!! وسط نماز، صدای سوت اومد . پشت سر صداے خمپاره هم صداے زمین افتادن اومد ..... رضا رو خدا واسہ خودش جدا کرد ......! (فقط چند لحظہ بعد از ڪردنش) 👌یہ توبہ و نماز واقعی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣❣❣❣❣ 🌷سلام آقای مهربان دوست داشتنی من وقتی از کوچه پس کوچه‌های اون طرف خیابان روبه روی باب الجواد کوچه شهید اندرزگو می‌آیم تو صحن‌ با صفای باب الجواد و مورد بازرسی قرار میگیرم قند تو دلم آب می‌شود تند تند از زیر پرده رد می‌شوم و خودم را به صحن امام میرسانم واز این صحن به آن صحن، حتی کفش‌هایم را به کفشداری هم نمی‌دهم. آنقدر ذوق دیدارت را دارم که‌ لابلای ازدحام تند می‌آیم و خودم را می‌رسانم تو رواقی که رو به روی درب حرم با صفای شما است. یک گوشه‌ای را پیدا می‌کنم کفش‌هایم را می‌گذارم و با ارادت سلام وتعظیمی می‌کنم و دست به سینه با اشک و آه دعای فرج و صلوات خاصه شما را زیر لب زمزمه می‌کنم تا به درب خود حرم برسم، اشک امانم نمی‌دهد.حالا چه کنم؟ جمعیت مرا به این سو آن سو می‌برد، تا دست راست حرم زیر اون چراغ سبز نوبتم شود دو رکعت نماز بخونم حالا دیگه عاشق به معشوق رسیده زبانم بند آمده‌، چی بگویم؟ می‌خونم زیر لب، قربون کبوترای حرمت امام رضا... منم امروز به زیارت آمدم ...به امیدی در خونت آمدم..... 🕊 🕊چه زیارتی بفرمایید قبول باشه @sagad1392
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨💠 خاطره‌ای از شهید رجایی 💠 ✍حاج آقای قرائتی نقل کردند: شهید رجایی یتیم بود، بزرگ شد، در تهران با یک کسی برای خرجی‌ شان دوره گردی می کردند، یعنی با دوچرخه قراضه یک چیزی در بازار تهران می خریدند، در کوچه پس کوچه‌ ها، محله فقرا، می فروختند. شریکش برای من گفت!!! یک سال با یک دوچرخه قراضه با شهید رجایی قبل از اینکه معلم شود کار می کردیم، بعد از یک سال هشت هزار تومان گیرمان آمد. شهید رجایی گفت: تو شش تا بچه داری، شش تومان تو بردار، من فعلا دو تا بچه دارم، دو تومانش را من برمی دارم. چه زمانی از این دو تومان گذشت؟ آن زمانی که با دو تومان می شد تهران یک قطعه زمین خرید، الان با چند ده میلیون هم زمین گیرت نمی آید، اصلا رجایی روحش بزرگ بود. یتیم بود، اما بزرگ بود، یک لحظه از دو هزار تومان گذشت. و آدم هم هست اگر یک جعبه گز می خواهد بدهد به یک کسی، نصف روز فکر می کند. دو تا خودنویس در جیبش هست، یکی را می خواهد بدهد به کسی، یک ربع فکر می کند، بدهم؟ ندهم؟ نکند بدهم پس ندهد. . . 💥آن وقت این مرد بزرگ، زمانی که به عنوان رئیس جمهور ایران رفت در سازمان ملل سخنرانی كند كارتر رئیس جمهور آن زمان آمریكا از او وقت ملاقات خواست، این معلم ایرانی به او اجازه ملاقات نداد، این عزت است که در سایه ایمان به خدا به دست می‌ آید.