وقتی که قدم رنجه به ایران کردی
مارا سرِخوانِ خویش مهمان کردی
ما را همه عمر ، ساکنِ دائمیِ
#بینالحرمینِ قم ، خراسان کرد
بیست و سـوم ربیع سالروز
ورود #حضـرت_معصـومـه
سـلام الله علیها به شهر قم
تبریک و تهنیت باد.🌸🍃
مقــــ🍃ـــــــدمٺان
گلـــــــ🌼ــــباࢪان
عـــ🌺ــمہ ے
سـ🌸ـــاداٺ ♥️
| @sagad1392
📙 قصه ی امروز 📙 قضاوت عجولانه
دوستی می گفت:
👈 در رستوران بودم که میز بغلی توجهم را جلب کرد. زن و مردی حدود ۴۰ ساله روبهروی هم نشسته بودند و مثل یک دختر و پسر جوان چیزهایی میگفتند و زیرزیرکی میخندیدند.
بدم آمد. 😞 با خودم گفتم چه معنی دارد؟ شما با این سنتان باید بچه دبیرستانی داشته باشید.
نه مثل بچه دبیرستانیها نامزدبازی و دختربازی کنید.
داشتم چپچپ نگاهشان میکردم که تلفن خانم زنگ خورد و به نفر پشت خط گفت: آره عزیزم. بچهها رو گذاشتیم خونه خودمون اومدیم. واسهشون کتلت گذاشتم تو یخچال.
خوشم آمد. 😍 ذوق کردم. گفتم چه پدر و مادر باحالی. چه عشق زندهای که بعد از این همه سال مثل روز اول همدیگر را دوست دارند. چقدر خوب است که زن و شوهرها گاهی اوقات یک گردش دوتایی بروند. چقدر رویایی. قطعا اگر روزی پدر شدم همین کار را میکنم.
داشتم با لبخند و ذوق نگاهشان میکردم که ناگهان مرد به زن گفت: پاشو بریم تا شوهرت نفهمیده اومدی بیرون.
اَی تُف 😱 حالم به هم خورد. زنیکه تو شوهر داری آنوقت با مرد غریبه آمدی ددر دودور؟
ما خیر سرمان مسلمانیم. اسلامتان کجا رفته؟ زن و مرد نامحرم با هم چه غلطی میکنند؟ بیشرفها.
داشتم چپچپ نگاهشان میکردم که مرد بلند شد رفت به سمت صندوق تا پول غذا را حساب کند. زن هم دنبالش رفت و بلند گفت: داداش داداش بذار من حساب کنم. اون دفعه پیش مامان اینا تو حساب کردی.
آخییی. 😌 آبجی و داداش بودن. الهی الهی. چه قشنگ. چه قدر خوبه خواهر و برادر اینقدر به هم نزدیک باشند.
داشتم با ذوق و شوق نگاهشان میکردم و لبخند میزدم که آمدند از کنارم رد شدند و در همان حال مرد با لبخندی شیطنتآمیز گفت: از کی تا حالا من شدم داداشت؟ زن هم نیشخندی زد و گفت: اینجوری گفتم که مردم فکر کنن خواهر و برادریم.
تو روحتان 😡 . از همان اول هم میدانستم یک ریگی به کفشتان هست.
داشتم چپچپ نگاهشان میکردم که خواستند خداحافظی کنند. زن به مرد گفت: به مامان سلام برسون. مرد هم گفت: باشه دخترم. تو هم به نوههای گلم... _
وای خدا. پدر و دختر بودند. ☺️ پس چرا مرد اینقدر جوان به نظر میرسید؟ خب با داشتن چنین خانواده دوستداشتنی باید هم جوان بماند. هرجا هستند سلامت باشند.
اينجا بود كه فهميدم زندگي ديگران به من ربطي ندارد اگه كمي شعور داشتم مثل بقيه غذامو ميخوردم كه اينجوري سرد نشه!! 🙈
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
🌸 امیرالمؤمنین میفرمایند:
قضاوت از روی ظن وگمان درمورد افراد مورد اطمينان،
دور از عدالت است وباید به قضا و قدر الهی راضی بود
وبی جهت قضاوت نکنیم.
حکمت۲۲۰نهج البلاغه💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐@sagad1392
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 مهمترین نکته👌 برای داشتن یک خانواده خوب 💞
🔶 👈 چرا خوب شوهرداری کردن 🧔🏻برای خانمها 🧕🏻حکم جهاد دارد؟
🍑 #زندگی_شیرین_و_عاشقانه
💑 #اصلاح_روابط_زن_و_شوهر
*🌷«ثواب کمک کردن به همسر»🌷*
حجت_الاسلام_قرائتی
✍ مردان به کار در منزل و یاری دادن به همسر بسیار سفارش شدهاند.
حضرت علی(ع) میفرماید:
رسول خدا بر ما وارد شد در حالي كه فاطمه زهرا کنار ديگ غذا نشسته بودند و من عدس پاك ميكردم.
حضرت فرمود:
يا اباالحسن! عرض كردم لبيك يا رسول الله! فرمود: از من بشنو و من نميگويم مگر از طرف پروردگارم.
مردي نيست كه در خانه به همسرش كمك كند مگر آنكه براي او عبادت يكسال كه روزها روزه باشد و شبها به عبادت ايستاده باشد نوشته شود
و خداوند آنچه را به صابرين عطا كرده به او عطا كند.
يا علي يك ساعت خدمت در خانه بهتر است از عيادت بیماران و پوشاندن برهنگان و سیر کردن گرسنگان
يا علي كسي كه از خدمت خانواده كراهت نداشته باشد، کارش كفاره گناهان باشد
و غضب خدا را فروکاهد و حسنات و درجاتش را زياد كند.
يا علي خدمت نكند خانواده را مگر مردان صديق يا شهيد يا مردي كه خداوند خير دنيا و آخرت او را خواسته باشد.
(📚بحارالانوار،ج103،ص132)
اصولاً فرهنگ تشكر در ميان ما كم است. خانم چاى مىآورد. آقا تشکر نمیکند. خيال مىكند وظيفه خانم است كه چاى بريزد.
امام سجاد(ع) در دعای مكارم الاخلاق مى فرماید:
«وَ أَنْ أَشْكُرَ الْحَسَنَهَ»
*خدایا به من توفيق بده از هر كس به من خدمت کرد تشكر كنم.🌹*
*🌹 تعجیل در فرج و سلامتی امام زمان صلوات🌹*
*🌹 اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم🌹 @sagad1392
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ *شما یک تماس از حاج قاسم دارین لطفا گوشی را بردارین*📞
@sagad1392
💝 نکته ی امروز 💝
بعضی وقت ها خدا
درهای رحمتش را کمی باز می گذارد
تا از لای در رحمتش را ببینی
ولی نمی توانی به آن دست بزنی
چون روی در قفلی به نام حکمت هست
@sagad1392
*👭قدیما حیاطها درب نداشت ، اگر درب داشت هیچوقت قفل نبود*
_میدونین چرا قدیمیا اینقدر مخلص بودن؟_
چرا اينقدر شاد بودن؟
چرا اينقدر احساس تنهايي نميكردن؟
چرا زندگيا بركت داشت؟
چرا عمرشون طولاني بود؟
👈چون تو مفاتیح دنبال ثواب نمیگشتن که
چی بخونن ثواب داره
*دنبال عمل کردن بودن*
اونا صدای اذان که بلند میشد
1️⃣نمیگفتن عاقبت بخیر میشیم
اگه نماز اول وقت بخونیم.
♦️میگفتن خدا داره صدا میزنه
من هنوز نشستم.
نمازشون که تموم میشد فقط یک کلام میگفتن: خدایا به دادههایت شکر.
2️⃣نمیگفتن تشنه رو آب بدین ثواب داره،
میگفتن آب بدین به بچه که طاقت نداره.
زیارت عاشورا نمیخوندن
ولی بعد از نماز میگفتن:
السلام علیک یا اباعبدالله
موقعی که غذا میپختن
3️⃣نمیگفتن بدیم به همسایه ثواب داره
میگفتن بو بلند شده همسایه میلش میکشه ببریم اونا هم بخورن.
موقعی یکی مریض میشد
4️⃣نمیگفتن این دعا رو بخونی خوب میشی،
میرفتن خونه ی طرف؛
ظرفاشو میشستن
جاروشو میزدن
غذاشو میپختن که
بچه هایش غصه نخورن
*👨👩👦👦اول و آخر کلامشون* رحم و مهربانی بود.
به بچه عیدی میدادند
میگفتن دلشون شاد میشه،
به همسایه میرسیدن
میگفتن همسایه از خواهر هم به آدم نزدیکتره
*🤷♂️🤷♀️خدایا قلب ما را جلا بده که تو مفاتیح دنبال ثواب نگردیم، خودمان را اصلاح کنیم و با عمل کردن به ثواب برسیم نه فقط با خواندن دعا*
⏮️مهربان باشیم
محبت کنیم بی منت ،
*بسپاریم به خودش که هم میدونه*
🌹🦋🌹🦋
📙 قصه ی امروز 📙
سه تا دانشجو بودیم توی دانشگاهی در یکی از شهرهای کوچک☺ قرار گذاشتیم همخونه بشیم.
خونه های اجاره ای کم بودند و اغلب قیمتشون بالا .
می خواستیم به دانشگاه نزدیک باشیم قیمت شم به بودجه مون برسه.تا اینکه خونه ی پیر زنی را نشانمان دادند . نزدیک دانشگاه ،تمیزو از هر لحاظ عالی. فقط مونده بود اجاره بها!!!😅
گفتند این پیرزن اول می خواد با شما صحبت کنه، رفتیم خونه ش و شرایط مون رو گفتیم
پیرزن قبول کرد اجاره را طبق بودجه مون بدیم
که خیلی عالی بود .😉
فقط یه شرط داشت که همه مونو شوکه کرد
اون گفت که هرشب باید یکی از شماها برای نماز منو به مسجد ببره در ضمن تا وقتی که اینجایید باید نمازاتون رو بخونید.
واقعا عجب شرطی !!!!!
همه مون مونده بودیم چه کنیم ؟ من پسری بودم که همیشه دوستامو که نماز می خوندن مسخره می کردم . دوتا دوست دیگه م ندیده بودم نماز بخونن .اما شرایط خونه هم خیلی عالی بود.
پس از کمی مشورت قبول کردیم.
پیرزن گفت یه ترم اینجا باشین اگه شرطو اجرا کردین می تونین تا فارغ التحصیلی همینجا بمونین .
خلاصه وسایل خونه مونو بردیم خونه ی پیرزن.
شب اول قرار شد یکی از دوستام پیرزنه رو ببره تا مسجد که جنب خونه بود.
پاشد رفت و همراهیش کرد.نیم ساعت بعد اومد و گفت مجبور شدم برم مسجد نماز جماعت شرکت کنم.
همه مون خندیدیم.
شب بعد من رفتم .
با اینکه برام سخت بود رفتم صف آخر ایستادم و تا جایی که بلد بودم نماز جماعتو خوندم.
برگشتنی پیرزن گفت شرط که یادتون نرفته ؟
من صبحها ندیدم برای نماز بیدار شید !
به دوستام گفتم از فردا ساعت مونو کوک کردیم ، صبح زود بیدار شدیم چراغو روشن کردیم و خوابیدیم.
شب ، بعد از مسجد ، پیرزن یک قابلمه غذای خوشمزه که درست کرده بود برامون آورد.
واقعا عالی بود بعد چند روز غذای عالی.
کم کم هر سه شب یکیمون میرفتیم نماز جماعت ،
برامون جالب بود.
بعد یک ماه که صبح پامیشدیم و چراغو روشن می کردیم ، کم کم وسوسه شدم نماز صبح بخونم .
من که بیدار می شدم شروع کردم به نماز صبح خوندن. بعد چند روز دوتا دوست دیگه هم نماز صبح خودشونو می خوندند.
واقعا لذت بخش بود .لذتی که تا حالا تجربه نکرده بودم.
تا آخر ترم هر سه تا با پیرزن به مسجد میرفتیم نماز جماعت .خودمم باورم نمی شد.
نماز خون شده بودم😅
اصلا اون خونه حال و هوای خاصی داشت.هرسه تامون تغییر کرده بودیم.بعضی وقتا هم پیرزن از یکی مون خواهش می کرد یه سوره کوچک قرآن را بامعنی براش بخونیم.
تازه با قرآن و معانی اون آشنا می شدم.
چقدر عالی بود.
بعد از چهار سال تازه فهمیدیم پیرزن تموم اون سوره ها را حفظ بوده ، پیرزن ساده ای در یک شهر کوچک فقط با عملش و رفتارش همه مونو تغییر داده بود.
خدای بزرگ چقدر سپاسگزارم که چنین فردی را سر راهم گذاشتی
🍃
*خداجو با خداگو فرق دارد*
*حقیقت با هیاهو فرق دارد*
*خداگو حاجی مردم فریب است*
*خداجو مومن حسرت نصیب است*
*خداجو را هوای سیم و زر نیست*
*بجز فکر خدا،فکر دگر نیست*
راستی چقدرشیوه امربه معروف مهمه 👌👌👌👌👌👌👌🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
💖💖💚💚💛💛❤️❤️
🔴 #فروش_عصبانیتها
💠 زن وشوهری بیش از ۶۰ سال بایکدیگر زندگی مشترک داشتند. یک جعبه کفش در بالای کمد پیرزن بود که از شوهرش خواسته بود هرگز آن را باز نکند و در مورد آن هم چیزی نپرسد. یک روز پیرزن به بستر بیماری افتاد و پزشکان از او قطع امید کردند. پیرمرد با اجازهی همسرش جعبه کفش را آورد. وقتی پیرمرد در جعبه را باز کرد دو عروسک بافتنی و مقداری پول به مبلغ ۵۰۰ هزار تومان دید. پیرمرد گفت اینها چیست؟ پیرزن گفت: اوّل زندگی، مادربزرگم به من گفت که راز خوشبختی شما این است که هیچ وقت مشاجره نکنید و هر وقت از دست شوهرت عصبانی شدی ساکت بمان و یک عروسک بباف. پیرمرد به شدت تحت تاثیر قرار گرفت و سعی کرد اشکهایش سرازیر نشود فقط دو عروسک در جعبه بود پس همسرش فقط دوبار در طول زندگی مشترکشان از دست او رنجیده بود و از این بابت شادمان شد. سپس پرسید: این همه پول چطور؟ پس اینها از کجا آمده؟ پیرزن در پاسخ گفت: آه عزیزم این پولی است که از فروش عروسکها به دست آوردهام.
#سفره آسمانی🌷🌷🌷🌷🌷🌷
📙قصه ی امروز 📙
*🌹دو شهید غریب*
🔴 اگر گذرتان به بهشت زهرا تهران افتاد حتما ''بر سر مزار این دوقلوها'' بروید!
💫 برادران دو قلویی که غریبانه، هیچگاه مادر و پ
دری زائر مزارشان نبوده است!!
قصه مظلومانه این دو برادر را با هم بخوانیم....
ثابت و ثاقب شهابی نشاط را کسی نمیشناخت. عملیات مسلم ابن عقیل در منطقه سومار اولینباری بود که آنها پا به جبهه گذاشته بودند. تا اینکه در سال 61 در اوج سالهای جنگ ایران و عراق ناگهان تبدیل به امدادگران خستگی ناپذیر گردان سلمان شدند. همرزمان این دو شهید میگویند وقتی نامه به خط مقدم میآمد، معمولاً ثابت و ثاقب غیبشان میزد! یکبار یکی از رزمندگان متوجه شد که وقتی همه گرم نامه خواندن هستند و خبر سلامتی خانواده و عکسهایشان را با وجد نگاه میکنند، دوقلوها دست در گردن هم در کنج سنگر، های های گریه میکنند! این رزمنده میگوید بعدها که موضوع را جویا شدم، فهمیدم آنها بیسرپرست هستند. هر بار دلشان میشکند که کسی آنسوی جبهه چشم انتظارشان نیست.
🛤 عکسهای کودکی و زنبیل قرمزی که در آن سر راه گذاشته شدهاند را بغل کرده گریه میکنند.
⭕ جنگ شوخی بردار نیست. رحم ندارد... زن و شوهر و بچه نمیشناسد... برادر نمیشناسد... این را نمیفهمد که وقتی از دار دنیا فقط و فقط یک برادر داری یعنی چه.... جنگ بی رحم است و اینطور میشود که کمی بعد ثاقب، به دلیل مجروحیت های ناشی از جنگ شهید میشود و برادرش که فقط با چند ثانیه اختلاف از او به این دنیا آمده را تنها میگذارد. چیزی نمیگذرد که برادرش هم دوری او را تاب نمی آورد و بر اثر استنشاق گازهای شیمیایی ، او هم شهید میشود.
روزی شخصی ثاقب و ثابت را پشت به یکدیگر داخل آن زنبیل کوچک قرمز رنگ گذاشته بود و زیر شرشر باران کنار درب ورودی بهزیستی رهایشان کرده بود. حال درد نان بود یا درد جان،کسی نمیدانست. از آن پس بود که آن زنبیل کوچک شد تنها یادگاری از مادر ندیدهشان. ثاقب و ثابت سالها از کرمانشاه و غرب کشور گرفته تا اهواز و خرمشهر، به هر کجا که اعزام میشدند، در درون ساکشان اعلامیههایی را به همراه داشتند که عکسی از دوران کودکیشان، به همراه دست نوشتهای بود که به در و دیوار شهرها میچسباندند:
"مادر، پدر! از آن روز که ما را تنها در کنار خیابان رها کردید و رفتید سالها میگذرد. حال امروز دیگر ما برای خودمان مردی شدهایم ولی همچنان مشتاق و محتاج دیدار شماییم..."
اما هیچگاه روزی فرا نرسید که قاب عکسی باشد و عکسی از ثاقب و ثابت و خانوادهشان در کنار یکدیگر.
🔆 اما از شیرخوارگاه تا آسمان برای این دو برادر راه طولانی و پر پیچ و خمی نبود... آنچه که امروز از ثاقب و ثابت شهابی نشاط باقی است، ۲ قبر مشکی رنگ شبیه به هم و در کنار هم در قطعه ۵۰ گلزار شهدای بهشت زهرا(س) است.
💐 اگر چنانچه گذارمان به گلزار شهدای بهشت زهرا افتاد، جایی ما بین قبور قطعه ۵۰، ردیف ۶۷، شماره ۱۹ وردیف ۶۶ شماره ۱۹، دو برادر شهیدی آرام کنار یکدیگر خفته اند که شبهای جمعه، هیچگاه مادر و پدری زائر مزارشان نبوده است! و سخت چشم به راهند...
. خیلی غریبند. هیچ کس را ندارند ولی به گردن تکتک ماحقدارند...
🌸 لطفا برای شادی روح دو برادر صلوات و فاتحه ای قرائت بفرمایید.
باسلام خدمت شما دوستان وهمراهان گرامی 💐💐💐
با عرض تبریک به مناسبت هفته ی بسیج🇮🇷🇮🇷🇮🇷
با یک مسابقه جذاب ویژه رده سنی کودک ونوجوان درخدمت شما هستیم .
✅موضوع مسابقه:استندآپ ویژه کرونا
✅مدت زمان اجرا:15دقیقه
✅مهلت ارسال:1399/9/7
🌷🌷🌷🌷
استندآپ کمدی برنامه ای جالب که درعین خنداندن مردم مشکلات مهم ومعضلات جامعه را بازگو می کند.
🌷🌷🌷
به بهترين آثار جوایز نفیسی تقدیم میگردد🥇🥇🥇
جهت شرکت درمسابقه به آیدی زیر مراجعه نمایید👇👇👇
آدرس ایتای ما
@masihjan
🏵🏵🏵🏵🏵
🌼سلام مولای من ، مهدی جان
از شیعه خانه ات به تو سلام می کنم. از سرزمینی که قرنهاست روضه خانه ی جد توست . از مردمانی که به مهر تو زنده اند. از کودکانی که با هر جرعه ی آب ، نام جد تو را برده اند. از زنان و مردانی که در هر نشستن و برخاستنی به امیرالمومنین توسل جسته اند ...
من از سرزمینی به تو سلام می کنم که ساکنانش جز تو ، هیچ فریادرسی ندارند. و اینک در آخر خط ایستاده اند ، در محاصره ی تنگاتنگ و هولناک فقر و بیماری و مرگ و ناامیدی ...
اعجاز کن عزیز دلهایمان ...
تو که یک گوشه ی چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد ...
✅کانال سفره آسمانی ┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄