فرض کنید دختر یک خانواده ی ثروتمند هستید در تبریز🧕👑، با یک طلبه ساده ازدواج میکنید و بخاطر ادامه تحصیل همین طلبه ی ساده راهی نجف میشوید💍👣.
گرما و غربت شهر نجف را در نظر بگیرید، خدا به شما فرزندی میدهد، بعد این فرزند می میرد😔!
بعد دوباره فرزند میدهد، دوباره در همان بچگی می میرد😔، دوباره فرزند میدهد دوباره…😭💔
این درحالی ست که فقر هم گریبان تان را گرفته😞، در حدی که یکی یکی اسباب خانه را میفروشید😞، حتی رختخواب…
......
همسر علامه طباطبایی همیشه مرا به فکر میبرد🤔
علامه درباره ایشان گفته بودند:
من نوشتن المیزان را مدیون ایشانم!
یا :
اگر صبر حیرت انگیز همسرم نبود من نمیتوانستم ادامه ی تحصیل بدهم.
صبر حیرت انگیز🤯!!!
نوشتن المیزان👌📖!!!
علامه نه تعارف داشته و نه اغراق میکند، ایشان در جایی فرموده بودند: همسرم وقتی در قم رو به حضرت معصومه "س" سلام میدادند من جواب خانوم را میشنیدم😧! و همچنین هنگامی که زیارت عاشورا میخواندند من جواب سلام امام حسین(ع) را میشنیدم😢!
همیشه به جایگاه او حسرت میخورم😓!
با خودم فکر میکنم وقتی که داشته خانه را جارو میزده🌪، یا وقتی برای علامه چای میریخته☕️، میدانسته در آسمان ها آنقدر معروف است😌؟
میدانسته در پرورش یک مرد بزرگ آنقدر موثر است😇؟
کاش کتابی از زندگی نامه اش چاپ شده بود، کاش برای ما کلاس آموزشی میگذاشت.
کلاس ِ اخلاق، اخلاص...
کلاس ِ مدیریت زندگی در شرایط بحرانی.
کلاس ِ چگونه از همسر خود علامه طباطبایی بسازیم؟
کلاس ِ چگونه بدون قلم بدست گرفتن تفسیر المیزان بنویسیم...
کلاس ِ چگونه مهم باشیم اما مشهور نه...
کلاس ِ چگونه توانستم بخاطر اهداف والای همسرم او را در بدترین شرایط یاری دهم...
کلاس…
همه ی این ها چند واحد میشود🤔🧐؟
چقدر واحد پاس نکرده دارم....
یادی کنیم از بانو « قمر السادات مهدوی»🌹✨
کسی که علامه درباره اش می گفت: «این زن بود که مرا به این جا رسانید».
#علامه_طباطبائی
#قمرالسادات_مهدوی