19.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«السلام علیک یا اباعبدالله الحسین»
صفیه التلاق نقاش کویتی تمام صحنه های اصلی عاشورا را دریک قاب شگفت انگیز به تصویرکشیده🥺
#امام_حسین علیهالسلام
#کربلا
#شب_جمعه
https://eitaa.com/saghalein1414313
13.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 #کربلا؛ جریان همیشه تازه
🎙 #آیت_الله_جوادی
❓ چرا جریان کربلا کهنه نمی شود؟
❓ چرا از عزاداری آن خسته نمی شویم؟
#امام_حسین(علیهالسلام)
#حسین_جان
#محرم
https://eitaa.com/saghalein1414313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥 شاید از هر کسی بجز #آیت_الله_بهجت این جمله را میشنیدیم قابل هضم نبود..
حقی که یک ناصبی به گردن #امیرالمومنین علیهالسلام داشت...
#لبیک_یا_حسین
#حسین_جان
#کربلا
https://eitaa.com/saghalein1414313
#حدیث_روز
🔹#امام_حسین علیهالسّلام فرمودند:
🍃فَإنی لا أَرَی المَوتَ إلَّا السَّعادَةَ وَ الحَیاة مَعَ الظّالِمینَ إلّا بَرماً؛
🍀به درستی که من مرگ را جز سعادت نمیبینم و زندگی با ستمکاران را جز محنت نمیدانم.
📚 بحارالانوار، ج۴۴، ص۱۹۲
#لبیک_یا_حسین
#یا_حسین
#زندگی_حسینی
#کربلا
https://eitaa.com/saghalein1414313
◾️ #امام_حسين (عليهالسلام):
🍃مَن جادَ سادَ
🍀«هر که بخشنده باشد، آقایی کند»
📚کشف الغمة، ج۲، ص۲۴۲
#لبیک_یا_حسین
#کربلا
https://eitaa.com/saghalein1414313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴السلام علیک یا اباعبدالله الحسین🏴
▪️ ۱۹ #محرّم، سالروز حرکت اسرای #کربلا به طرف شام در سال ۶۱ هجری قمری
https://eitaa.com/saghalein1414313
🔻عمامه عاریتی؟!
✍حکایتی شیرین و عبرتآموز که #حاج_شیخ_عبدالکریم بر فراز کرسی درس خارج در قم،این خاطره را از دوران جوانی خویش نقل کرده اند: مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری از شاگردان مرحوم میرزای بزرگ شیرازی در سامرا بود. در محضر #امیرالمومنین(ع) در حرم به آقا امیر المؤمنین میگوید:
آقا ما داریم بر میگردیم به ایران و میدانم برگردم، سیل مقلّدین و مراجعین در مسائل شرعیه به سمت ما میآید. آقا، یک الگویی را به ما معرفی کنید که من در آیندهی زندگیام این الگو بشود برای ما شاخص، این استقبال دنیا، مرجعیت، عزّت، ثروت و آقایی، ما را غافل نکند.
حاج شیخ عبدالکریم حائری سه ماه #نجف می ماند و صبح و شام وقتی حرم مشرّف میشد از امیرالمؤمنین(ع) همین خواسته را تقاضا میکرد. سه ماه هم ایشان #کربلا میماند. جمعاً میشود شش ماه. دیگر ایشان داشته باز ناامید میشد که شاید آقا #امام_حسین(ع) هم مصلحت نمیدانند که معرفی کنند، آن شب با دل شکسته از حرم میرود در همان منزلی که در کربلا اسکان داشتند. شب خواب #سید_الشهداء(ع) را میبیند که میفرمایند:
شیخ عبدالکریم! از ما یک انسان جامعِ کاملِ وارسته میخواهی به عنوان الگو؟" میگوید: بله آقا. میفرمایند: فردا صبح وارد حرمِ ما که میخواهی بشوی طلوع فجر، کنار قبرِ حبیب بن مظاهر اسدی، یک جوان 18 سالهای نشسته، عمامهای کرباسی به سر دارد و یک عبای کرباسی و لباس کرباسی هم پوشیده. شما که وارد میشوی، این جوان بلند میشود وارد حرم میشود یک سلامی پایین پا به من میکند، یک سلام به علی اکبر، یک سلام به جمیع شهداء، از حرم خارج میشود. بعد از طلوع فجر این جوان را دریاب که یکی از انسانهای بزرگ است.
حاج شیخ میفرماید: بیدار شدم. طلوع فجر، وقتی وارد حرم شدم، دیدم کنار قبر حبیب بن مظاهر، همان گوهری که امام حسین (ع) حواله کرده بود، نشسته بود. وارد شدم، این قیام کرد و آمد در حرم و یک سلام به حضرت سید الشهداء(ع)، یک سلام به علی اکبر و یک سلام به جمیع شهداء، از حرم خارج شد آمد به ایوان و از آنجا به صحن رفت. دنبالش دویدم. در صحن، صدایش زدم و گفتم: آقا بایست من با تو کار دارم. برگشت یک نگاهی به من کرد و گفت: آقا! عمامه من عاریتی است و رفت
از صحن رفت بیرون، رفت در کوچه پسکوچههای کربلا، دنبالش دویدم: آقا! عرضی دارم، مطلبی دارم، بایست. دوباره درحال حرکت برگشت و گفت: آقا! عبای من هم عاریتی است و رفت. آقای حاج شیخ عبدالکریم میگوید: دیدم دارد از دستم میرود؛ محصول شش ماه زحمت درِ خانه دو امام، با این دو کلمه دارد میگذارد و میرود. دویدم و خودم را به او رساندم و دستش را گرفتم و گفتم:
بایست. عبای من عاریتی است؛ عمامه من عاریتی است یعنی چه؟ شش ماه التماس کردهام تا شما را معرفی کردهاند، کار داریم با شما. یک نگاهی به حاج شیخ میکند و میگوید: چه کسی من را به شما معرفی کرد؟ آقا شیخ عبدالکریم میگوید: صاحب این بقعه و بارگاه، سیدالشهداء(ع). میگوید: دنبال من بیا. در کوچه پسکوچههای کربلا میروند تا به خارج از کربلا میرسند. یک تلّی بود که روی آن تل، یک اتاقکی بود. میرسد به درِ آن اتاق و میگوید:
اینجا خانه من است، فردا طلوع فجر وعده دیدار من و شما همین جا. میرود داخل و در را میبندد. مرحوم حاج شیخ فرموده بود: من در عجب بودم؛ خدایا، این چه مطلبی میخواهد به من بگوید که موکول کرد به فردا. چرا امروز نگفت؟! آن درسی که بناست به من بدهد و زندگی آینده من را تضمین کند در معنویت؛ بشود درس؛ بشود پیام.
ایشان میفرماید: لحظهشماری میکردم. آن روز گذشت تا فردا و طلوع فجر، رفتم بیرونِ کربلا روی همان تل. پشتِ همان اتاقک. آمدم در بزنم، صدای ناله پیرزنی از درون آن اتاق بلند بود و صدا میزد: وَلَدی! وَلَدی. پسرم، پسرم. در زدم دیدم پیرزنی با چشمان اشک آلود در را گشود. گفتم: خانم دیروز یک جوانی زمان طلوع فجر وارد این خانه شد و گفت اینجا خانه من است و با من وقت ملاقات گذاشته. این آقا کجاست؟
گفت: این پسرِ من بود، الآن پیشِ پای شما از دنیا رفت. وارد شدم. دیدم پاهای این جوان به قبله دراز، هنوز بدن گرم. گفتم: وا أسفا! دیر رسیدم.
حاج شیخ در درس خارج فرموده بود: آن درسی که آن جوانِ بزرگ و کامل از طرف امام حسین(ع)به من آموخت، درسِ عملی بود. روز قبل به من گفت: آقا عمامه من عاریتی است! عبای من عاریتی است! فردا جلوی چشمانِ من، عبا و عمامه را گذاشت و رفت. میخواست به من بگوید:
شیخ عبدالکریم حائری!
▫️ مرجعیت،عاریتی است
▫️ ریاست،عاریتی است
▫️ خانههایتان،عاریتی است
▫️پولهایتان،عاریتی است
▫️وجودتان،عاریتی است
▫️سلامتیتان،عاریتی است.
▫️هر چه میبینید،عاریه است و امانت است.
دل به این عاریهها نبندید!
https://eitaa.com/saghalein1414313
🔹کربلا به رفتن نیست، به شدن است.
✍ سفر #کربلا، راهی برای حسینی واقعی و کربلایی واقعی شدن و آموختن راه و رسم زندگی به سبک #اباعبدالله_الحسین علیهالسلام است...
✅کربلا، #مدرسهی_عشق است...
https://eitaa.com/saghalein1414313