eitaa logo
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
1.6هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
5.8هزار ویدیو
172 فایل
🏵️ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺑﻪ ﭼﻴﺰی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻲ ﭼﻴﺰی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﻣﻰﺷﻮﺩ، ﭼﻴﺴت؟ النَّجْمُ الثَّاقِبُ🌠 ﻫﻤﺎﻥ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺩﺭﺧﺸﺎنیﻛﻪ ﭘﺮﺩﻩ ﻇﻠمت را می شکافد ناشناس: https://gkite.ir/es/nashenas1401 @Sarbaze_Fadaei_Seyed_Ali ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
📘🦋 🖇قسمت نه، نرمش زنانه @saghebin
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
🍃❤️🍃❤️ ❤️🍃❤️ 🍃❤️ ❤️ 💠#خداحافظ_سالار قسمت ششم من و دخترها بی صدا خندیدیم و ابوحاتم که خجالتی و باحیا
🍃❤️🍃❤️ ❤️🍃❤️ 🍃❤️ ❤️ 💠 قسمت هفتم جوان نگاهی همراه با اکراه به حسین انداخت تا بلکه معافش کند اما با اشاره حسین که اصرار میکرد تا بگوید، مجبور شد، صحبت کند: اسم این منطقه، كَفَر سُوسه س. به منطقه پولدارنشین که با شیعهها میونۀ خوبی ندارن، على الخصوص با ایرانیها!. من که حسین را بعد از سال‌ها زندگی، خوب می‌شناختم فهمیدم او میخواست ما را متوجه کند که محل اسکانمان چندان هم امن نیست و باید مواظب باشیم، اما نمی خواست این مطلب را در همین لحظات اول دیدارمان، خودش بگوید به همین خاطر شرایط را طوری تنظیم کرد تا ما آن توضیحات ضروری را از زبان ابوحاتم بشنویم. خودش رفت کنج حیاط و با کسی تماس گرفت و بعد سرگرم مرتب کردن وسایل خانه شد. در این فاصله ابوحاتم اطلاعات بیشتری از گفر شویه در اختیارمان گذاشت: از اینجا تا سفارت ایران چندان راه نیست اما همه جا ناامنه، حتی خود سفارت! چند روز پیش مسلحین تا پشت دیوار کاخ ریاست جمهوری هم آمدند. ابوحاتم هم مثل حسین از واژه مسلحین استفاده کرد، با وجود اینکه سر پدرش را همین ها بریده بودند. خواستم بپرسم: چرا میگی مسلحین؟! مگه کسی که سر می‌بره تکفیری و وهابی نیس؟! این سؤالی بود که میتوانستم در فرصتی مناسب از حسین بپرسم. برای من وضعیت حرم حضرت زینب از هر سؤالی مهم تر بود. با لحنی که بوی نگرانی داشت «پرسیدم حرم خانم چطور؟ امنه؟ ابوحاتم اما آه سردی، کشید سرش را پایین انداخت و حرفی نزد. برای لحظه ای فکرهای مختلفی از ذهنم گذشت، اشک تا پشت پردۀ چشمم آمد اما در همان حال بارقه‌ای دلم را روشن کرد، خوشحال شدم که در این اوضاع واحوال غربت خانم، حسین را که برای دفاع از حرم آمده، تنها نگذاشته ام! ابوحاتم که به گمانم نمیخواست دیگر سؤالاتم در مورد حرم و اوضاع واحوال آن ادامه پیدا کند، دست بر قضا برای عوض کردن زمینهٔ بحث، موضوعی را مطرح کرد که قبلاً برایم سؤال شده بود اما روی پرسیدنش را نداشتم. او گفت: در مسیر اومدن به فرودگاه از حاج آقا پرسیدم چرا زن و بچه تون رو توی این اوضاع بحرانی به دمشق میآرید؟! حاج آقا جواب جالبی بهم دادن، گفتن اتفاقاً همین موضوع رو آقای بشار اسد دیروز ازشون پرسیده که در جوابشون گفتن: من پیرو مکتب حسین بن علی‌ام. سیدالشهدا همه هستیشون رو از زن و فرزند و برادر و خواهر تا دختر سه ساله به کربلا بردن تا همه بدونن که ایشون از هیچ چیزی برای نجات مردم دریغ ندارن! وقتی صحبت‌های ابوحاتم تمام شد با خودم فکر کردم بعد از ۳۶ سال زندگی مشترک با حسین چقدر کم می‌شناسمش و او عجب روح بزرگی دارد. برایم تحسین برانگیز بود، آن قدر که احساس کردم خیلی از همسفر ۳۶ ساله ام، جامانده ام. با خودم فکر کردم البته حسینی که من طی سالهای سال زندگی می‌شناختم، مؤمن بود معتقد بود، عمیق بود، پاک باز هم بود اما این خصوصیات در مسیر انقلاب و دفاع مقدس خودمان بروز و ظهور پیدا می‌کرد. حالا چه عاملی یا چه اتفاقی او را به این حد از جانبازی رسانده که حاضر است برای این مردم، هرچه دارد و ندارد را در طبق اخلاص بگذارد. احساس کردم این هم از اثرات همین چهار ماه مجاورت و مجاهدت در راه حضرت زینب است، با خودم گفتم که من هم باید از این فرصت نهایت استفاده را بکنم تا هم سفر واقعی حسین باشم. حسین که خیالش از بابت اسکان ما راحت شد، داشت آماده رفتن می‌شد که دید زهرا و سارا پشت پنجره ایستاده اند و از لابه لای پرده کرکره، کوچه و خیابان‌های اطراف را نگاه میکنند. خواست چیزی بگوید که صدای رگباری، اجازه سخن گفتن به او نداد. همه‌مان حتی آن جوان سوری بلافاصله خوابیدیم روی زمین. گلوله ها وزوزکنان به دیوار مقابل ما اصابت کردند! زهرا زودتر از همه مان برخاست و با اشتیاق :گفت: بابا به ما هم اسلحه بدید! حسین نیم نگاهی به من کرد و گفت: میدونم که مادرتون دوتا شیر مثل خودش رو به سوریه آورده ولی هنوز زوده که شماها اسلحه دست بگیرین. فقط اینجا خیلی باید مواظب خودتون باشید چون که این اطراف پُر از تک تیراندازه که با اسلحه قناصه، منتظر فرصتی هستن برای هدف گرفتن شماها. یک آن انگار که نکته مهمی یادش افتاده باشد رو کرد به من و در حالی که یک چیزی از میان محتویات جیب پیراهنش در می آورد، سیم کارت را که عربی بود، گذاشت کف دستم دستم و گفت: محض احتیاط پیشت باشه اما تا جایی که ممکنه! نباید از تلفن همراه استفاده کنین. مسلحین، شبکه شنود قوی ای دارن. به همین علت مجبوریم دائماً شماره تلفن‌ها و محل استقرار و حتی پلاک ماشین هامون رو عوض کنیم. وقت رفتن دور از چشم دخترها و طوری که ببینم، یک کلت و یک نارنجک گذاشت زیر مبل و با ابوحاتم که تازه فهمیده بودم راننده، محافظ، حسابدار و رفیقش بود، رفتند و ما ماندیم با خانه ای پر از غربت و البته دنیایی دلهره برای سالم برگشتن حسین! ❤️ 🍃❤️ ❤️🍃❤️ 🍃❤️🍃❤️
یک جرعه معرفت 🌼 @Saghebin
 بازیافت کاغذهای حاوی اسماء متبرکه سؤال: راه شرعی محو کاغذهای باطله که دارای اسماء متبرکه است، چیست؟ آیا سوزاندن آنها اشکال دارد؟ جواب: دفن در خاک یا تبدیل به خمیر، اشکال ندارد ولی از سوزاندن آنها خودداری شود. @saghebin
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
🔰اصل سی و ششم6⃣3⃣ 🔘حکم به مجازات و اجرای آن باید تنها از طریق دادگاه صالح و به موجب قانون باشد. #ن
🔰اصل سی و هفتم 7⃣3⃣ 🔘 اصل ، برائت است و هیچ کس از نظر قانون مجرم شناخته نمی شود ، مگر این که جرم او در دادگاه صالح ثابت گردد. @saghebin 
📙 📚 عنوان کتاب: طلوع خرداد ✍️نویسنده: محمدتقی قشقایی 🏡 ناشر: نظری 📖 صفحات: ۱۷۶ صفحه 📗 معرفی کوتاه کتاب ▫️کتاب، مجموعه داستان‌های کوتاه برگزیده جشنواره سراسری طلوع خرداد به میزبانی شهر ورامین، مبدا قیام خونین پانزده خرداد ۱۳۴۲ است 📖 قطعه‌ی کوتاه کتاب ▫️سبز تیرۀ عجیب با رگه‌های فیروزه‌ای» نمی‌دونم واسه شما پیش اومده یا نه. من که تا حالا ندیده بودم کسی خوابِ سه رنگ ببینه؛ مشکی، فیروزه‌ای و سبز تیره.. من دیدم. یه بار؛ همون شبی که از تب می‌سوختم و سوپ و شلغم و لیموشیرین و بخور اکالیپتوس و دم کردۀ آویشن و هزار کوفت و زهرمار دیگه رو امتحان کرده بودم و باز انگار روحم داشت از تنم جدا می‌شد. آنفولانزا بود انگار. دوتا دکتر رفتم. افاغه نکرد. هیچی حالیشون نیست. دکترا رو می‌گم. هرچی گفتم آقای دکتر، خانم دکتر، آمپول بنویس. من خودم حال خودمو می‌فهمم. به خرجشون نرفت که نرفت. یک هفتۀ تمام نرفتم سرکار. کم مونده بود اخراجم کنن. حق داشتن خب. قسمت حسابداری بدون من تعطیله. کارمه. ۲۰ ساله حساب و کتاب و عدد و رقم تو خونَمه. @saghebin
افق امروز ملال انگیز است. می خراشد رخ و خون می ریزد. در غم پانزده خرداد است. تا ابد ننگ از این حادثه برمی خیزد. نرود هیچ ز یاد خون زند جوش هنوز در تن پاک شهیدان غیور خون آن مردم آزاد نیفتد از جوش آری این شعله نگردد خاموش هرگز آرام نگیرد این موج تاز بن برنکند ریشه بیداد سیاه 🖤سالروز قیام خونین ١۵ خرداد گرامی باد🖤 @saghebin
من‌دائم‌البُکاء‌،تودائم‌الکَرم زیباست،اشکِ‌گوشه‌‌ٔ‌حرم... 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 | ۱۵ خردادماه ۱۴۰۲ 💫 : نکته‌ای که در قضیه‌ی وجود داشت این بود که در مقابل این کشتار بیرحمانه‌ هیچ نهادی از نهادهای دنیا، از این سازمانهای به‌اصطلاح حقوق بشر، زبان به اعتراض نگشودند. 🗓 ۱۳۹۲/۰۳/۱۴ @saghebin
به نام خداوند ستار و غفار سلام سالروز یوم الله ۱۵ خرداد را گرامی میداریم و برای شهدای این روز سرنوشت ساز فاتحه ای قرائت می کنیم خداوند متعال در قرآن میفرمایند وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ببخشید و چشم بپوشید، آیا دوست ندارید خداوند شما را ببخشد؟ در حالی که او بسیار آمرزنده و مهربان است. (سوره نور آیه ۲۲ ) «عفو» به معناى بخشيدن است و «صَفح» به معناى ناديده گرفتن كه مرحله بالاتر از عفو است. بعضى گفته‌اند كه «صفح» آن عفوى است كه در آن ملامت نباشد. كسى كه ديگران را ببخشد، به بخشش الهى نزديكتر است. خوب است هدف از عفو و گذشت ديگران، كسب مغفرت خدا باشد، نه چيز ديگر. رهبران دينى و بزرگان تاثیر گذار بايد مردم را به انفاق و عفو و گذشت تشويق كنند. یکی از زیباترین جلوه های انسان بخشش و گذشت و نادیده انگاری است. خدایا به ما قدرت درک طرف مقابل و توان و جرئت بخشش عنایت بفرما @saghebin