🌸پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله در فضيلت ماه رمضان فرمودند:
ماهی که نزد خدا، بهترین ماههاست
و روزهایش بهترین روزها
و شبهایش بهترین شبها
و ساعتهایش بهترین ساعتهاست.
📗 عیون اخبارالرضا ج۱ ص۲۹۵ - وسائل الشیعه ج۱۰ ص۳۱۳
@SAGHEBIN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷رسول خدا صلی الله علیه و آله:
هر کس در ماه رمضان هم وزن ذره ای و بالاتر از آن صدقه بدهد، در نزد خداوند سنگین تر از کوههای زمین به وزن طلا است. نیکیها در ماه رمضان هزار هزار برابر(یک میلیون برابر) میشود.
#هم_سفره #جمعیت_امام_رضاییها ماه مبارک رو کنار هموطنهای سیستان و بلوچستان شروع کرده و این ویدئو گزارش تصویری یکی از سفرههاست.
اگر دوست داری، تو هم میتونی در اجر و ثواب انداختن سفره در سراسر کشور سهیم باشی
شماره کارت هم سفره جمعیت امام رضاییها:
5041721113515655(روی شماره کارت کلیک کن تا کپی شود) لینک پرداخت هم سفره جمعیت امام رضا: https://boon.emamrezaeeha.ir/payment?id=58
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
🍃❤️🍃❤️ ❤️🍃❤️ 🍃❤️ ❤️ #داستان_شهدا #خداحافظ_سالار قسمت چهل و یکم بعد از نماز با اشاره عمه، از کباب
🍃❤️🍃❤️
❤️🍃❤️
🍃❤️
❤️
#داستان_شهدا
#خداحافظ_سالار
قسمت چهل و دوم
میخوای بگی که برای پول پروانه رو دادم به غریبه ها؟!
پدر سکوت میکرد و من از این سکوت خوشحال میشدم. حیا میکردم که نظرم را بگویم، فقط خواستگارها را بی محل میکردم و مامان خودش میفهمید که نظر من فقط حسین است. البته این علاقه دو طرفه بود. این موضوع را بعدها از زبان حسین شنیدم.
كلاس سوم راهنمایی بودم که با مامان به حمام خیابان شهناز رفتیم. برای مامان کیسه میکشیدم که ناگهان حس کردم چیزی مثل روشوره - سفیدآب_ زیر کیسه گیر کرد. ولی سفید آب نبود، دو تا غده سربسته بود که خیلی ناراحتم کرد. به خانه برگشتم. حال عمومی مامانم خوب نبود، مرتب بیحال میشد. به دایی حسین در تهران اطلاع دادیم، دایی پرفسور شمس را که جراح معروفی بود با خودش به همدان آورد. پرفسور شمس معاینه کرد به دایی آهسته چیزی گفت و رفت. نمیدانم چه حرفی بینشان ردو بدل شد اما مامان فهمید. گریه اش گرفت و گفت داداش بگو که شیر پنجه گرفتم. دیدی به درد بی درمان دچار شدم؟ دیدی؟
دایی به تهران برگشت آقام همچنان در سفر بود. حسین هم که دستمان را می گرفت. تازه از خدمت آمده بود و در گمرک تهران به عنوان انباردار، سه شیفته کار میکرد، مامانم دل گرفته و تنها، برای خانمها از مریضی اش تعریف کرده بود. گفته بودند برو تهران، همدان دوا و دکتر درست و حسابی نداره.
چند روز بعد دایی حسین از تهران خبر داد که پرفسور شمس گفته: خانم بیاد عملش کنم.
مامان داشت آماده رفتن میشد که آقام از سفر رسید. تو سرش زد. مامان را خیلی دوست داشت و چون خواست هم به خودش، هم به او دلداری بدهد، گفت ناراحت نباش، هر چقدر خرج عمل و دوا بشه، میدم. فقط غصه نخور. به خدا توکل کن. آقام با اینکه راننده بیابان بود و شش کلاس بیشتر درس نخوانده بود، فهم بالایی داشت تمام سختیهایی که در سفر میکشید. به خاطر مامان و ما بود. مامان را برداشت و برد پیش پرفسور شمس. همان وقت، حسین هم خبردار شد و چون دایی حسین برای جنگ به ظفار رفته بود، همه کارهای مادرم به دوش حسین افتاد.
مامان را عمل کردند و شیمی درمانی شروع شد. من به خاطر درس و مدرسه نمیتوانستم به تهران بروم. اما تمام حواسم به مامان بود. البته دایی حسین قبل از رفتن به مأموریت خارج از کشور به حسین گفته بود، من تا ۱۲ روز دیگر برمیگردم و آبجی را میبرم مشهد برای زیارت، دکتر شمس هم بعد از عمل و شیمی درمانی به پدرم گفته بود: عمل خانم شما خوب جواب داد. تضمین میکنم تا ۲۰ سال دیگه راحت زندگی کنه.
با شنیدن این خبر آقام خوشحال و ذوق زده رفت و یک دست النگوی ۶ تایی به عنوان هدیه برای مامان خرید و داشت همه چیز خوب پیش میرفت که خبر رسید، دایی در مأموریت کشور عمان، فوت کرده است.
عده ای میگفتند توی ماشین بوده، تصادف کرده. عده ای هم میگفتند: هواپیماشون رو زدن. قرار شد خبر مرگ دایی را به مامان ندهند چرا که شنیدن خبر مرگ دایی حسین برای مامان یک جور مردن بود. خیلی به دایی علاقه داشت. ما که کوچک بودیم، برایمان گفته بود دایی شما، عزیز دردونه خونواده بود، پدر بزرگ و مادربزرگ تا ۷ سالگی موهای سرش رو کوتاه نکردن، تا به کربلا بردن و به وزن موهاش طلا دادن.
حالا همه مانده بودند باوجود این اندازه عشق و علاقه بین این دو، چگونه خبر مرگ برادر را به خواهر بدهند. زنها با هم مشورت کردند و گفتند: بگیم، برادرت تصادف کرده و حالش خوب نیست و کم کم خودش میفهمه، این جوری شوک بهش وارد نمیشه. کسی پا پیش نمیگذاشت بگوید تا بالاخره یکی جرئت کرد و به خیال خودش حرف را لای پنبه گذاشت و ماجرا را گفت. مامان اوّلش جا نخورد. همین اندازه را هم باور نکرد و گفت: حسین ایران نیست که بخواد تصادف کنه. خانمها گفتند توی مأموریت خارج از کشور هم تصادف رخ میده. مامان یک باره ترکید و با گریه گفت: بگید چی شده؟ برادرم مرده؟!
وقتی سکوت خانمها را دید، خودش را آن قدر زد که از هوش رفت. جای عمل روی سینهاض خون آلود شد و دوباره کارش به بیمارستان کشید و از آن روز خنده از لبانش رفت و روز به روز پژمرده تر شد. ناله میکرد و با گریه میگفت: این خونه برای ما خوش یمن نبود. از وقتی به چاله قام دین اومدیم. روز خوش ندیدیم. از خدا میخوام برم پیش برادرم.
ایران، افسانه، من و برادرانم علی و رضا گریه میکردیم. دخترعمه منصور دلداری اش میداد و میگفت: خانم عروس، پیش بچه ها از این حرفا نزن دلشون میشکنه. و راستی راستی دل ما میشکست و هرکدام یک گوشه کز میکردیم و ضجه میزدیم و چشم به راه آمدن آقا بودیم که پسرعمه حسین با جیپ از تهران آمد. مادرم را آجی صدا میکرد و با اینکه دلش آشوب و غم بود اما خودش را خونسرد نشان میداد. به محض اینکه رسید گفت آجی، از دکتر شمس وقت گرفتم، یه نسخه بریم پیشش. مامان وقتی حسین را دید، آرام شد. اصلاً وقتی حسین آمد، همه ما که از گریه چشمانمان سرخ شده بود آرام شدیم.
❤️
🍃❤️
❤️🍃❤️
🍃❤️🍃❤️
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
🍃❤️🍃❤️ ❤️🍃❤️ 🍃❤️ ❤️ #داستان_شهدا #خداحافظ_سالار قسمت چهل و دوم میخوای بگی که برای پول پروانه رو د
🍃❤️🍃❤️
❤️🍃❤️
🍃❤️
❤️
#داستان_شهدا
#خداحافظ_سالار
قسمت چهل و سوم
حسین ماهی یکبار مادرم را برای شیمی درمانی به تهران میبرد و میآورد. دکتر شمس برخلاف حرف قبلی اش که گفته بود. این خانم، بیست سال دیگر زنده است به حسین گفته بود با این غمی که به دل این زن رسیده، به حدی وضعش
بحرانی شده که یکی، دوسال بیشتر زنده نمیمونه.
حسین حرف دکتر را به هیچ کس نگفت و هر بار که میآمد، میدید که مادرم ضعیف و ضعیف تر شده و در سی و پنج سالگی مثل پیرزنها، قد خمیده و زمین گیر شده و به سختی از جایش برمی خیزد. حسین کوتاه نمی آمد و با جدیت مامان را سوار ماشین میکرد و به تهران میبرد.
کار به جایی رسید که زیر بغلش را میگرفتیم و چند بالش پشتش میگذاشتیم، لگن آب میآوردیم، تا وضو بگیرد.
یک روز داخل حیاط مشغول شستن ظرفها بودیم. حسین با مادرم خداحافظی کرد؛ که یک باره دیدیم مامان با پشتِ دست، به شیشه میکوبد و حسین را که در حال رفتن بود، صدا میزند. حسین برگشت و با تعجب گفت: آجی جان چرا بلند شدی برات خوب نیست! ما همه مانده بودیم که چه چیزی به پاهای رنجور مادر، توان راه رفتن داده است. رو کرد به حسین و گفت: حسین جان، این راه رو به خاطر من این قدر نیا، جاده خطرناکه مبادا خسته باشی و توی رانندگی خوابت ببره. مامان سفارش دیگری داشت که نخواست پیش ما بزند. به ما گفت برگردیم به حیاط. برگشتیم از دور میدیدم که حسین سرش را پایین انداخته و مامان من را نشان میدهد، حالا آن قدر بزرگ شده بودم که میتوانستم حدس بزنم چه میگویند حسین به سمت حیاط، سرچرخاند و یک آن نگاهمان به هم گره خورد و بلافاصله هر دو سرمان را پایین انداختیم. دقایق بعد، حسین راهی تهران شد و مامانم از همان پشت پنجره با چشمهای خیس، بدرقه اش کرد.
عمه خجالت میکشید که بگوید برای خواستگاری آمده ام. با اینکه سالها ورد زبانش، عروس خانم بود. اما به حرمت داییام، خیلی نجیبانه با مادرم برخورد میکرد. حرف که میزد سرش پایین بود. حسین را نیاورده بود و از طرف او یک حلقه گران قیمت و قشنگ آورده بود. عمه جوری از حسین پیش مادرم حرف میزد که گویی مادرم او را نمیشناسند. میگفت حسین مرد زندگیه، روزی سه شیفت کار میکنه، اهل حلال و حرومه، اهل بریز و بپاش هم نیست. مادرم سکوت کرده بود. سکوتی که به ذایقه من، خیلی خوش نیامد. عمه اوصاف حسین را با آب وتاب همچنان میشمرد و مادرم فقط گوش میکرد از قدیم گفتن، حلال زاده به داییش میره. حسین مثل دامُلا، دست و دل بازه، مهربونه، خونواده دوسته.
مادر پس از ماه ها لبخندی شیرین زد. عمه که تبسم و خوشرویی را روی صورت مادرم دید، خودمانی تر شد و حرف آخر را زد: همه حرفا که زدم به طرف این حرف هم به طرف که، حسین پروانه رو میخواد. سرانجام مادرم به حرف آمد و گفت شاواجی یه جور از حسین حرف میزنی انگارنه انگار خونه یکی بودیم و بچه هامون با هم بزرگ شدن. من به داداشت گفتم که دو رکعت نماز حسین به دنیا میارزه. عمه صورت رنگ پریده مادرم را بوسید و با لحنی امیدوارانه پرسید: که دامُلا هم حرفی نداره داره؟ مادرم گفت من و داداشت، حسین رو از تخم دوتا چشمامون بیشتر دوست داریم ولی پروانه هنوز سن و سالی نداره، درسم که میخونه. عمه میدانست که پیش کشیدن سن و سال و درس، حرف دل مادرم نیست و شاید فهمیده بود که به حرمت نظر آقام، نمیخواهد زودی جواب مثبت بدهد با خوشحالی گفت: حالا این حلقه بمونه تو دست پروانه تا داملا از سرویس بیاد و ایشالله عقدش کنیم. بعد بلند شد مرا هم بوسید و حلقه را توی دستم کرد و با مهربانی گفت: هرچی خدا بخواد همون میشه؛ و خدا تو رو برای حسین خواسته. من هم عمه را بوسیدم و رفتم سر مشق و درسم.
آقام با عقد مخالف بود میگفت این نشانی که گوهر آورده برای ما، مثل قسم حضرت عباسه، پروانه تا وقتی که مامانش خوب بشه، صبر میکنه و بعد میره
خونه حسین.
حسین از انبار گمرک رفته بود و در تولید دارو کار میکرد. اما همیشه به خاطر مادرم یک پایش همدان بود.
همچنان نامزد مانده بودیم که برای اولین بار حرفهای شخصی با من زد. میخواست با من اتمام حجت کند، گفت: «پروانه» خانم، خوب فکر کن، هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده و ما فقط به حلقه آوردیم، شما توی خونه دایی، خیلی راحت زندگی کردی اما اگه با من زندگی کنی، خیلی سختی میکشی.
حرفی نزدم و نپرسیدم چه سختی، سرم پایین بود ادامه داد: من رابط همدان و تهران هستم، تو یه گروه انقلابی ضد شاه کار میکنم. هر آن ممکنه، گیر بیفتم، يا حتى اعدام بشم.
چون و چرایی نداشتم. باز سکوت کردم و حسین سعی کرد به حرفم بیاورد.
جدی تر گفت: راهی که من انتخاب کردم توش راحتی و رفاه نیست این برای
شما مهم نیست؟!
یک کلمه بیشتر نگفتم نه.
خودمانی شد و گفت بیخودی نیست که دایی بهت میگه سالار.
تصمیمم جدّی بود در سیمای نجیب و نورانی حسین، آینده ای بود که سعادت و خوشبختی من در آن موج میزد.
❤️
🍃❤️
❤️🍃❤️
🍃❤️🍃❤️
🌙 خطبه رسول اکرم(ص) در فضیلت و اهمیت ماه مبارک رمضان
بخش پنجم (آخر)
اي مردم!
درهاي بهشت دراين ماه گشوده است، از پروردگار خود بخواهيد كه آنها را بر روي شما نبندد و درهاي جهنم دراين ماه بسته است، از خدا بخواهيد كه آنها را بر روي شما نگشايد؛ شياطين دراين ماه در غل و زنجيرند، از خدا بخواهيد كه آنها را بر شما مسلط نگرداند.
امام علي(ع) ميفرمايند: در اين حال از جا برخاسته و عرض كردم، اي پيامبر خدا! برترين اعمال در اين ماه چيست؟
حضرت فرمودند: اي اباالحسن ! برترين اعمال در اين ماه پرهيز از محرمات است.
آنگاهگریه کرد. عرض کردم: چه چیزی باعثگریه شما شد؟
فرمود: علی جان،گریه من برای این است که در این ماه در حالی که به نماز ایستادهای فرق سرت به دست شقیترین انسان شکافته میشود و محاسن شریف تو خضاب میگردد.
امیرالمؤمنین عرض کرد: ای رسول خدا، در آن هنگام آیا دین من سالم است؟
رسول خدا فرمود: آری، در سلامت کامل دینی قرار داری.
سپس فرمود: یا علی، قاتل تو، قاتل من است و کسی که بر تو غضب کند بر من غضب کرده است و کسی که به تو دشنام دهد به من دشنام داده است، تو برای من به منزله جان من هستی، روح تو از روح من است و طینت تو از طینت من است، خدای تبارک و تعالی، من و تو را آفرید و انتخاب کرد، مرا برای نبوت و پیامبری و تو را برای امامت امت اسلامی اختیار کرد و هر کسی امامت تو را انکار کند، در حقیقت منکر نبوت من شده است.
📗بحار ج۹۶ ص۱۵۷و۳۵۸
عیون أخبارالرضا ج۱ص۲۹۵ وسایلالشیعه کتاب روزه/کیهان
@SAGHEBIN
هدایت شده از 🚩سربازانقلاب| سیدفخرالدین موسوی
⚠️اینها شفافیت نیست، کدر کردن فضاست!⚠️
#بسیار_مهم
«وقتی میشنوید که یکی را متهم میکنند، چرا به همدیگر حسن ظن ندارید؟ تکلیف دستگاه اجرایی و قضایی به جای خود محفوظ است. دستگاههای اجرایی باید مجرم را تعقیب کنند، دستگاه های قضایی باید مجرم را محکوم و مجازات کنند؛ با همان روشی که ثابت میشود و در قوانین اسلامی و قوانین عرفی ما هست و هیچ هم در این زمینه نباید کوتاه بیایند؛ اما مجازات مجرم که از طرق قانونی جرم او ثابت شده است غیر از این است که به گمان به خیال به تهمت یکی را متهم کنیم بدنام کنیم توی جامعه دهن به دهن بگردانیم، اینکه نمیشود. این فضا فضای درستی نیست یا دیگران خارجیها بیگانه ها - تلویزیون های مغرض - علیه کسی یا کسانی حرفی بزنند ادعا کنند که اینها فلان جا خیانت کردند، فلان جا خطا کردند؛ ما هم عین همان را پخش کنیم ،این ظلم است ،این مورد قبول نیست، رسانه های بیگانه کی دلشان برای ما سوخته است؟ کی خواسته اند حقائق در مورد ما روشن بشود که در این مورد بیایند حقیقت را گفته باشند؟ میگویند حرفهایی میزنند، ادعاهایی میکنند، نباید گفت اینها شفافیت است این شفافیت نیست ،این کدر کردن فضاست.
شفافیت معنایش این است که مسئول در جمهوری اسلامی عملکرد خودش را به طور واضح در اختیار مردم قرار بدهد؛ این معنای شفافیت است، باید هم بکنند؛ اما اینکه ما بیائیم این و آن را بدون اینکه اثبات شده باشد، بگیریم زیر بار فشار تهمت و چیزهایی را به آنها نسبت بدهیم که ممکن است در واقع راست باشد اما تا مادامی که ثابت نشده است، ما حق نداریم آن را بیان کنیم....
امام خامنه ای؛ ۸۸/۶/۲۹
پ.ن:
فکر نکنم دیگه نیاز به هیچ توضیحی باشه.
| يجاهدون في سبيل الله ولا يخافون لومة لائم |
سرباز انقلاب | سیدفخرالدین موسوی
🆔@nofoz_shenasi👈عضو شوید
https://eitaa.com/joinchat/1512374323C3a455ab6f6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙 توصیههایی درباره ماه مبارک رمضان
👤 استاد میرباقری
@SAGHEBIN
💫نماز بسیار با فضیلت شب دوازدهم ماه مبارک رمضان (امشب)
🌷امیرالمومنین امام علی علیه السلام:
هر كه در شب دوازدهم ماه رمضان، ۸ ركعت نماز (۴تا نماز ۲رکعتی) در هر ركعت بعد از حمد، ۳۰ مرتبه سوره إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ (آیات درون تصویر بالا) را بخواند، خداوند متعال پاداش شاكران را به او بخشد و روز قيامت از كاميابان باشد.
📗چهل حدیث شهید اول، حدیث چهلم
@SAGHEBIN
📸 تصویر هوایی از جمعیت چند میلیونی در حرم امام رضا(ع) در لحظه تحویل سال ۱۴۰۳
@SAGHEBIN
Ramezan-nowrouz- 1402.12.16.mp3
23.65M
🔉 توصیهها و دستورات ویژه ماه مبارک رمضان و تقارن آن با تعطیلات نوروزی
👤بیانات استاد فیاضبخش در آخرین جلسه شرح حدیث معراج (۱۶ اسفند ۱۴۰۲)
▫️این تقارن ماه مبارک رمضان با تعطیلات هم فرصت است هم خطر...
▫️توصیههای عبادی ماه رمضان
▫️دستورات عملی برای نفی خواطر
▫️مراقبات ویژه این ماه
@SAGHEBIN
🌷 امام على عليه السلام :
در ماه رمضان، بسيار استغفار و دعا كنيد؛ زيرا با دعا از شما دفعِ بلا مى شود و با استغفار، گناهانتان پاك مى گردد.
📗کافی ج۴ ص۸۸
@SAGHEBIN
💐 پاداش بخشش مهریه
🌹پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله:
هر زني كه قبل از زناشويي، مهر خويش را به همسرش ببخشد، خداوند در مقابل هر ديناري كه مي بخشد، پاداش آزاد كردن يك برده را در نامه اعمال او ثبت مي كند. سؤال شد: بخشش مهر پس از زناشويي چگونه است؟ حضرت فرمود: اين امر، نشانه دوستي و علاقه مندي ايشان به يكديگر است.
🌷امام صادق عليه السلام:
عذاب قبر از سه طايفه از زنان برداشته خواهد شد و با فاطمه عليهاالسلام دختر پيامبر محشور مي شوند. آن سه طايفه عبارتند از:
زني كه بر غيرت شوهرش شكيبا باشد؛
زني كه در برابر بداخلاقي همسرش صبور باشد؛
زني كه مهر خود را به همسرش ببخشد.
خداوند به هر يك از آنها ثواب هزار شهيد را مي بخشد و براي هر يك، ثواب يك سال عبادت منظور مي كند.
📚وسائل الشيعه، ج۱۵ ابواب المهور، باب۲۶ ح۱و۳
@SAGHEBIN
🔸وظیفه مسافر مردّد در اقامت ده روز
❓مسافری که در جایی اقامت کرده و نمیداند ده روز میماند یا خیر، وظیفهاش نسبت به نماز و روزه چیست؟
✅ نماز او شکسته است و روزهاش صحیح نیست، مگر اینکه سی روز به حالت تردید در یک جا اقامت نماید که در این صورت از روز سی و یکم ـ تا زمانی که در آنجا حضور دارد ـ نمازش تمام و روزهاش صحیح است هر چند قصد اقامت ده روز نداشته باشد.
@SAGHEBIN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❓ چگونه از ماه رمضان بیشتر بهره ببریم؟
👤استاد پناهیان
@SAGHEBIN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨دیشب در مسکو روسیه یک حادثهی تروریستی رخ داد و دهها نفر به خاک و خون کشیده شدند...
🔹ظاهرا داعش مسئولیت این حملهی تروریستی را بر عهده گرفته است...
☑️به جاست این اعترافات صریح ترامپ را در مورد چگونگی تاسیس داعش بازخوانی کنیم؛ او به روشنی اشاره میکند و بارها تکرار کرده که موسس داعش اوباما بوده و در این راه هیلاری کلینتون او را کمک کرده است.
#جنایات_آمریکا
#شیطان_بزرگ
@SAGHEBIN
❗️هر بار تحت عناوین مختلف، ارسال پیامکهای کلاهبرداری آغاز میشه!
❗️مراقب باشید و وارد لینک های مشکوک از شماره های ناشناس نشید!
@SAGHEBIN
.
💎﷽💎
#اعمال_ايام_البيض_ونماز_شب_سیزدهم_چهاردهم_پانزدهم
💎شبهای۱۳، ۱۴ و ۱۵ ماه رمضان را لیالی بیض یا شبهای روشن نامند
💎 نماز سفارش شده در ایام البیض
.
💎 در شب اول شب سیزدهم {امشب}دورکعت در هر رکعت بعد از حمد سوره یس یکمرتبه و سوره ملک {تبارک الذی } و سوره توحید یک مرتبه
.
👈درشب دوم شب چهاردهم {فرداشب}چهار رکعت دوتا دو رکعتی به دوسلام و به همان کیفیت 👈در هر رکعت بعد از حمد سوره یس یکمرتبه و سوره ملک {تبارک الذی } و سوره توحید یک مرتبه
.
👈و در شب سوم شب پانزدهم {پسفردا}شش رکعت سه تا دو رکعتی به سه سلام و همان کیفیت👈در هر رکعت بعد از حمد سوره یس یکمرتبه و سوره ملک {تبارک الذی } و سوره توحید یک مرتبه
.
💎 از حضرت صادق علیه السلام روایت است كه هر كس این اعمال را انجام دهد همه فضایل این سه ماه را دریابد و همه گناهانش غیر از شرك آمرزیده شود.
. .
💎 نماز، واقعيتي است که خداوند مهربان از باب عشق و محبت از انسان خواسته است،
نماز نوراني ترين حکم در شبستان حيات بندگان شايسته الهي است. .. .
💎نماز شب سیزدهم:
چهار رکعت، در هر رکعت بعد از حمد بیست و پنج مرتبه سوره توحيد
.
🌻ثواب :
حضرت علی(ع) : عبور کند بر صراط مثل برق جهنده
.
💎نماز شب چهاردهم :
شش رکعت ، در هر رکعت بعد از حمد سی مرتبه سوره زلزلت
.
🍃ثواب :
.
حضرت علی(ع) : خدای تعالی آسان گرداند برای اون جان کندن را و از سوال منکر و نکیر را .
.
📝مفاتیحالجنان
.
.
💎دستور غسل برای شب سیزدهم ماه مبارک رمضان
💎 بنا بر روایات و فرموده مرحوم سید بن طاووس
📚در کتاب «اقبال الاعمال»، غسل در شب های فرد ماه رمضان،
یعنی شب های اول، سوم، پنجم و ...؛
و در تمام شب های دهه آخر ماه استحباب دارد.
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#ایامالبیض
#احکام
@SAGHEBIN
✅ برای شکوفایی اقتصاد کشور همه باید تلاش کنند
🔸رهبر معظم انقلاب: برای اینکه اقتصاد کشور شکوفا بشود، همهی چرخدندههای بزرگ و کوچک کشور باید به کار بیفتد؛ همه باید تلاش کنند؛ هم از زیرساختهای کشور استفاده بشود، هم از ابتکارات مردمی استفاده بشود، هم از قدرت مدیریّت فعّالان اقتصادی و فعّالان مدیریّتی استفاده بشود؛ از نیروهای جوان تحصیلکرده به معنای واقعی کلمه بایستی استفاده بشود؛ از شرکتهای دانشبنیان بایستی حمایت بشود؛ اینها همه ابزارهایی هستند، وسایلی هستند که اگر به طور مجموع مورد توجّه قرار بگیرند، بدون شک، اقتصاد کشور را به شکوفایی خواهند رساند. البتّه با تلاش بیوقفهی مسئولین. ۱۴۰۳/۱/۱
@SAGHEBIN
🌸 نسیم معنوی رمضان، از انسان «عبد صالح» میسازد
🔸رهبر معظم انقلاب: اُنس با خدا در ماه رمضان نصیب بندهای میشود که دچار غفلت نباشد. نسیم معنوی رمضان چیست؟ «روزه» است. روزه یکی از نسیمهای رمضان است؛ لیلةالقدر است، مناجاتهای شب و سحر و روز ماه رمضان است، دعای ابوحمزه است؛ اینها همه نسیمهای معنوی است که بر جان انسانِ باعزمواراده میوَزد، به او رشد میدهد، به او طراوت میدهد، او را شکوفا میکند؛ شوق معرفت و شوق عمل را در انسان افزایش میدهد؛ انسان را از حالت کسالت معنوی، بیتفاوتی معنوی خارج میکند؛ از انسان، عبد صالح میسازد. ۱۴۰۳/۱/۱
@SAGHEBIN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️ اگر یه کودک کنارت باشه گناه میکنی
@SAGHEBIN