eitaa logo
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
1.7هزار دنبال‌کننده
9.2هزار عکس
5.6هزار ویدیو
166 فایل
🏵️ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺑﻪ ﭼﻴﺰی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻲ ﭼﻴﺰی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﻣﻰﺷﻮﺩ، ﭼﻴﺴت؟ النَّجْمُ الثَّاقِبُ🌠 ﻫﻤﺎﻥ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺩﺭﺧﺸﺎنیﻛﻪ ﭘﺮﺩﻩ ﻇﻠمت را می شکافد @Sarbaze_Fadaei_Seyed_Ali ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
💫نماز بسیار مهم شب سیزدهم ماه مبارک رمضان (امشب) 🌷امام علی علیه السلام: هر كه شب سيزدهم ماه رمضان ۴ ركعت نماز (۲تا نماز ۲رکعتی) در هر ركعت بعد از حمد، ۲۵ مرتبه‌ سوره قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ را بخواند، روز قيامت بر پل صراط مانند برق چشم‌ربا بگذرد. 📚منابع: مصباح الكفعمى ص۵۶۲ - بلد الامين ص۱۷۵ - چهل حدیث شهید اول حدیث چهلم @SAGHEBIN
‌ بسم الله الرحمن الرحیم 💥إنا ١💥 💥أنزلناه ٢💥 💥فی ٣💥 💥ليلة ٤💥 💥القدر ٥💥 💥وما ٦💥 💥أدراك ٧💥 💥ما ٨💥 💥ليلة ٩💥 💥القدر ١٠💥 💥ليلة ١١💥 💥القدر ١٢💥 💥خير ١٣💥 💥من ١۴💥 💥الف ١۵💥 💥شهر ١۶💥 💥تنزل ١٧💥 💥الملائكة ١٨💥 💥والروح ١٩💥 💥فيها ٢٠💥 💥بإذن ٢١💥 💥ربهم ٢٢💥 💥من ٢۳💥 💥كل ٢۴💥 💥أمر ٢۵💥 💥سلام ٢۶💥 💥هی ٢٧💥 💥حتى ٢٨💥 💥مطلع ٢٩💥 💥الفجر ٣٠💥 سوره «القدر» دارای ٣٠ كلمه است به تعداد جزءهای قرآن ! و تعداد حروف این سوره ١١٤ است به اندازه‌ ی تعداد سوره های قرآن كريم ! فقط خدا ارزش این سوره و این شب را می داند و بس ، قدر قدر قرآن را بدانیم فضیلت خواندن سوره قدر امام صادق علیه السلام : هر کس سوره قدر رادر یکی از نمازهای واجب قرائت کند منادی ندا میدهد : ای بنده خدا ؛ خداوند گناهان گذشته تو را آمرزید پس اعمالت را از سر گیر. امام رضا علیه السلام : هر مؤمنی که هنگام وضو گرفتن سوره قدر را بخواند از گناهانش خارج می شود مانند آن روزی که از مادر متولد شده است. امام صادق عليه السلام : هرکس سوره قدر را بر آبی بخواند واز آن بنوشد خداوند نوری در چشمان او قرار دهد. امام صادق عليه السلام : هرکس سوره قدر راهنگام خواب یازده مرتبه بخواند خداوند یازده فرشته را مآمور میکند تا او را از شر هر شیطانی حفظ نمایند. امام صادق علیه السلام : هرکس سوره قدر را شفیع قرار دهد و از درگاه خداوند در خواستی نماید خداوند شفاعتش را پذیرفته و درخواستش را اجابت می نماید. حداقل برای یک گروه ارسال کنید و ثوابش را هدیه کنید به روح همه شهدای اسلام و اموات خودتون و سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف ‎‌‌‌‎‌‌‌ @SAGHEBIN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 سطر سیزدهم 📖کتاب هدایت، پیامبر رحمت ﴿…كِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ إِلَيۡكَ لِتُخۡرِجَ ٱلنَّاسَ مِنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِ بِإِذۡنِ رَبِّهِمۡ إِلَىٰ صِرَٰطِ ٱلۡعَزِيزِ ٱلۡحَمِيدِ﴾ ١ ابراهیم ✍ [ای پیامبر! این قرآن] كتابى است كه به‌سوى تو فرستاده‌ايم تا زير نظر خدا، همه‌ی مردم را از تاريكى‌هاى اعتقادى و اخلاقى به‌طرف نور معرفت و پاكى بيرون بكشى؛ به راه خداى شكست‌ناپذيرِ ستودنى. @SAGHEBIN
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
🍃❤️🍃❤️ ❤️🍃❤️ 🍃❤️ ❤️ #داستان_شهدا #خداحافظ_سالار قسمت چهل و سوم حسین ماهی یکبار مادرم را برای شیم
🍃❤️🍃❤️ ❤️🍃❤️ 🍃❤️ ❤️ قسمت چهل و چهارم خودمانی شد و گفت بیخودی نیست که دایی بهت میگه سالار تصمیمم جدّی بود در سیمای نجیب و نورانی ،حسین آینده ای بود که سعادت و خوشبختی من در آن موج میزد ذره ای تردید نداشتم و مدت زیادی بود که منتظراین اتفاق بودم چقدر دوست داشتم آن لحظه تمام نشود. ، چند ماه بعد عمه و حسین اسباب کشی کردند و به همدان آمدند همه فکر میکردند که اوبرای سروسامان دادن زندگی من به همدان آمده است. مامان به آقام اصرار میکرد که تا من زندهم، پروانه رو بفرست سرخونه و زندگیش، حسین هم از این در به دری نجات پیدا کنه بالاخره آقام قبول کرد و به عمه پیغام داد :که گوهرجان بیا دست عروست رو بگیر و ببر اما خیلی خودت و حسین را به زحمت ننداز قضیه برعکس شده بود حسین سنگ تمام گذاشت. یک سرویس طلای عالی خرید لباس عروسی را که همه کرایه میکردند خرید خانه مشت قنبر را هم توی کوچه خودمان در چاله قام ،دین اجاره کرد و من در هجده سالگی به خانه بخت رفتم. خانه مشت قنبر ساده و یک طبقه بود دو تا اتاق برای خانواده مشت قنبر بود و دو تا اتاق هم برای ما از این دو تا یکی را عمه مینشست و دیگری را حسین و من یک آشپزخانه کوچک مشترک هم برای همه بود خانه نه آب داشت و نه حمام سر حوض با آب سرد لباسها و ظرفها را میشستیم. سخت اما شیرین بود. برای اولین وعده برنج با مرغ درست کردم یک گاز کوچک داشتیم که با کپسول کار میکرد خانه مامانم آشپزی نکرده بودم و ناز پرورده بودم حسین که آمد آن قدر شاد و سرحال شدم که یادم رفت مرغ روی گاز دارد می‌سوزد. بوی مرغ سوخته خانه را برداشت. سفره را انداختم اما مرغ به حدی سوخته بود که از قابلمه جدا نمی‌شد. برنج هم شفته و خمیر شده بود. خجالت کشیدم حسین گفت: به به چه غذایی! و چنان اشتهایی برای خوردن نشان داد که من هم دستم به قاشق رفت، دیدم اصلاً خوردنی نیست. گفتم خجالت میکشم که اولین دست پختم سوخت و خراب شد. خندید و در حالی که مرغ های سوخته را به دندان می‌کشید گفت باور کن، تا به حال غذا به این خوشمزگی نخوردم. غذا را با میل تمام خورد و گفت، پروانه من اینجا رو اجاره کردم. چون نزدیک خونه مامان توئه. باید بری بهش سر بزنی، بمونی، کمکش کنی. اصلا به فکر من نباش ناراحت نمیشم. اگه بیام و ببینم، صبح تا شب پیش مادرت بودی و غذا درست نکردی، ناراحت نمیشم. فقط فکر مادرت باش. حرف های حسین پر از انرژی بود. سرحال می‌شدم و فکر می‌کردم خوشبخت ترین عروس عالمم. عمه هم که می‌دید زندگی ساده و بدون امکانات ما این قدر گرم و صمیمی است، خوشحال بود. دوران دوری تمام شده بود. ما در یک زندگی گرم و پر محبت، کنار هم بودیم. حسین سرکار می‌رفت. اگر یک روز می‌ماند آن را نصف میکرد. نصفش را برای صله رحم به مادرم و خواهرانش میگذاشت و نصف دیگر را به تفریح می‌رفتیم. گاهی از کنار باغ فخرآباد، رد می‌شدیم و خاطرات کودکی را مرور می‌کردیم. حسین میگفت: اینجا بود که شاخ غول بیابونی رو شکستم. یک روز با موتور آمد و گفت «دو» ساعت وقت دارم، بریم سینما. سوار موتور شدم و به سینمای دور میدان مرکز شهر (سینما تاج) رفتیم. فیلم مربوط به محرومیت‌های جهان سوم بود که در شکل یک داستان روایت شده بود. وقتی از سینما بیرون آمدیم حسین مثل یک کارشناس، بادقت مسائل فیلم را برایم تجزیه و تحلیل کرد. متوجه شدم که من فقط صورت فیلم را میدیدم و حسین لایه های عمیق سیاسی و اجتماعی آن را. روز دیگر توی یک کیف چند کتاب آورد و گفت این‌ها را بخوان. کتاب‌های حج و فاطمه فاطمه دکتر علی شریعتی بود. خواندم. وقتی دید اشتهای زیادی برای خواندن کتاب نشان می‌دهم تأکید کرد که باید مطالعه کنی و درست را هم بخوانی. کار جدید حسین در همدان در شرکت شن و ماسه بود. مثل تهران سه شیفت کار نمی‌کرد. اما مشغله دیگری داشت. شبها، اعلامیه های امام را از رابطین قم و تهران می‌گرفت و قبل از نماز صبح برای توزیع از خانه بیرون می‌رفت. یک بار دو تا ضبط صوت آورد و یک پتو روی سرش کشید. پرسیدم این زیر چه خبره؟! گفت: باید تا صبح نوارهای پیام امام رو پیاده و تکثیر کنم. مبادا صدا بره بیرون و صاحب خونه بشنوه. تا صبح چند نوار تکثیر کرد و طبق معمول قبل از اذان صبح بیرون زد. خواهر بزرگم ایران در تهران زندگی می‌کرد، علی و رضا، کوچک بودند و با اجازه ای که حسین داد، هر روز برای پختن غذا و خرید و آماده کردن بچه ها برای مدرسه، صبح تا غروب پیش مادرِ خانه نشینم بودم. آقام بیست روز یک بار می آمد و دو، سه روز می‌ماند و می‌رفت. حسین برای تشویق بیشتر من برای کمک به مادرم یکراست به خانه مادرم می‌آمد و اگر ظرف نشسته مانده بود، از چاه آب می‌کشید و سر حوض می‌نشست و ظرف‌ها را می‌شست. لباس‌ها را روی طناب پهن می‌کرد. سینی بزرگ را می‌آورد و مثل کدبانوها، برای قورمه سبزی، سبزی خُرد می‌کرد. ❤️ 🍃❤️ ❤️🍃❤️ 🍃❤️🍃❤️
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
🍃❤️🍃❤️ ❤️🍃❤️ 🍃❤️ ❤️ #داستان_شهدا #خداحافظ_سالار قسمت چهل و چهارم خودمانی شد و گفت بیخودی نیست که
🍃❤️🍃❤️ ❤️🍃❤️ 🍃❤️ ❤️ قسمت چهل و پنجم مامان که این صحنه ها را می،دید کشان کشان تا لب مهتابی می‌آمد و از همان بالا، با صدایی که لرزش خفیفی، داشت میگفت: حسین جان الهی قربونت برم، عزیزم تو چرا داری کار میکنی؟ پروانه نذار بچه ام این قدر ما رو شرمنده کنه. حسین می‌خندید و با ساتور روی سبزی‌ها می‌زد. هرچه زمان می‌گذشت، حسین در چشم و دلم بزرگ و بزرگتر می‌شد. برای دیدنش لحظه شماری می‌کردم. وقتی می‌آمد، خانه پر از نشاط می‌شد حتی مامان ، دردش را فراموش می‌کرد. برای علی و رضای کوچولو هم جای خالی پدر را پر کرده بود. دولا می‌شد و به علی و رضا می‌گفت سوار شید. و طول اتاق را چار دست و پا می رفت و می آمد. وقتی از خانه می رفت شادی هم می‌رفت. دلتنگش می‌شدم اما چون می‌دانستم دنبال فعالیت پنهان سیاسی است، حرفی نمی‌زدم. او از همه طیف دوست و رفیق داشت که بیشترشان مؤمن و انقلابی بودند. با چند نفرشان از جمله با دکتر باب الحوائجی رفت وآمد خانوادگی داشتیم. خدا به دکتر یک نوزاد داد و قرار شد ما برای یک میهمانی به باغی در دره مرادبیک برویم. این میهمانی، نشست سیاسی بود که اگر لو می‌رفت گروه متلاشی می‌شد. در مسیر باغ، مأموران حکومتی، جلوی ما سبز شدند و همه را دستگیر کردند و بازجویی شروع شد. اول تمام لباسهایمان را گشتند. اعلامیه های ضد شاه، داخل قنداق بچه پیچیده شده بود. خانم دکتر می‌لرزید و نگران بچه‌اش بود. اگر دست مأموران به اعلامیه ها می‌رسید، زندانی شدن همه ما حتمی بود. تنها جایی که مأموران نگشتند، همان قنداق بچه بود. وقتی برگشتیم حال مامان هم برگشت. فشارش افتاد. دکتر باب الحوائجی بالای سرش آمد به حسین گفت: «داره میره.» حسین به عمه اشاره کرد که بچه ها رو ببرید خونه منصور خانم. نمی‌خواست رضا، علی و افسانه، جان دادن مادرشان را ببینند گریه امانم را بریده بود. مامان پیش چشمم پرکشید و رفت. حال من مثل حال مادرم در زمان شنیدن خبر فوت دایی بود. گفتم بعد از مامان نمی‌خوام زنده بمونم. حسین با اینکه زندایی و مادرزنش را از دست داده بود، ولی کمتر از من نمی سوخت. فقط گریه نمی‌کرد توی این دو ماه زندگی، به صورتش که نگاه می کردم از درونش خبردار می‌شدم. داشت مثل شمع، ذره ذره آب می شد، ولی به من روحیه می‌داد می‌گفت: آجی خیلی زجر می‌کشید، خودش از خدا خواست که بره. ما هم باید تسلیم به حکم حق باشیم. کلمه، کلمه حسین مثل آب روی شعله های آتش دلم بود و آرامم می‌کرد. دو روز بعد وقت تدفین، آقام از سرویس آمد وقتی همه جا را سیاه پوش دید، فروریخت و شوکه شد. آدم سنگین و باوقاری بود و خیلی دوست نداشت احساسات درونش را نشان بدهد. اما اینجا مثل یک بچه یتیم روی سرش میزد تا مدتی بعد از مرگ مادرم، آقام به بیابان نرفت؛ می‌گفت: حسین مظلومه نمی‌خوام از اخلاقش سوء استفاده کنم. حسین قسمش داد که به زندگی برگردد و کار کند و خاطرش را جمع کرد که نمی‌گذارد آب توی دل یتیم‌های پدرم، تکان بخورد. مدتی بعد، ایران، از تهران به همدان آمد. هر دو مستأجر بودیم. اما نوبت بندی میکردیم که هیچ وقت بچه ها تنها نمانند. عمه هم باغ ارث پدریشان را ۳۰ هزار تومان فروخت، چون حسین دیگر فرصت نمی‌کرد برای آبیاری برود به باغ. حسین با پول باغ نزدیک خانه پدرم در چاله قام دین یک زمین خرید. مقداری هم قرض کرد کار در شرکت شن و ماسه را هم رها کرد. گفت: شرکت مالِ یه سرمایه داره، نمی خوام ادامه بدم. میرم سر یه کار حلال تر. و شروع کرد به ساختن خانه، تا رسید به زیر سقف، پولش تمام شد. رفت وام گرفت و بالاخره خانه را تا سفت کاری رساند. پول قرضی هم تمام شد و برای کارهای داخلی مثل لوله کشی و برق کشی ماند. گفت «پروانه» حتی یه ریال هم پول ندارم. نمی‌دونم چکار کنم. یادم آمد که داخل سماوری که جهیزیه ام بوده مثل قلک، پول می ریختم، حساب و کتاب آن را نداشتم. سماور را آوردم و پیش حسین برگرداندم و بدون اینکه بشمارم و بدانم چقدر پس انداز کرده ام، اسکناس‌های پاره پوره یا تا خورده را لابه لای اسکناس‌های صاف گذاشتم و گفتم این هم پول. برق شادی توی چشم حسین افتاد، پرسید اینا رو از کجا آوردی؟ گفتم بهم پول که می‌دادی، جمعشون کردم شده این. پول ها را شمرد، خیلی نبود. اما از ابتکارم خوشش آمد. گفت خیلی به موقع بود سالار. این دومین بار بود که با اسم سالار صدایم کرد، خوشم می‌آمد. بیشتر از آن زمانی که آقام، با این اسم صدایم کرد. بعد از یکسال از خانه مستجری مشت قنبر، اسباب کشی کردیم و به خانه نوساز خودمان رفتیم، گچ ها، هنوز خیس بودند و همه جا بوی نم میداد. تا این خانه، خانه شود خیلی راه بود. به معمار مؤمن و خداشناسی به اسم حاج مهدی بدهکار بودیم. حسین از بدهکار بودن بیزار بود. تنها راهی که به فکرم رسید فروش جهیزیه‌ام بود. ❤️ 🍃❤️ ❤️🍃❤️ 🍃❤️🍃❤️
🌹امام حسن علیه اسلام: 💢 هلاکت و نابودی مردم در سه چیز است: کبر ، حرص ، حسد 🔴 تكبّر كه به سبب آن دین از بین مى رود و به واسطه آن، ابلیس، مورد لعنت قرار گرفت. 🔴 حرص كه دشمن جان آدمى است و به واسطه آن آدم از بهشت خارج شد. 🔴 حسد كه سررشته بدى است و به واسطه آن قابیل، هابیل را كشت. 📙بحار الانوار(ط-بیروت) ج۷۵ ص۱۱۱ @SAGHEBIN
🌸 هر که دعا مجیر را در ایام البیض (روزهای ۱۳،۱۴،۱۵) ماه رمضان بخواند گناهانش آمرزیده می شود، هرچند به عدد دانه های باران و برگ‌های درختان و ریگ‌های بیابان باشد و خواندن آن برای شفای بیمار و ادای دین و بی نیازی و توانگری و رفع و اندوه سودمند است. ‌ 👈 این دعا در مفاتیح‌الجنان موجود است ✅ امروز روز سیزدهم ماه مبارک رمضان است. @SAGHEBIN
4_5776194511575189971.pdf
2.64M
◽️متن Pdf دعای مجیر @SAGHEBIN
✅ سال جدید با یک تصمیم جدید 🌷شاید امام زمان منتظر فرزند تو باشد... @SAGHEBIN
✅ برخی فواید روزه ۱. استقامت بدن ۲.اعتدال مزاج ۳. نزدیکی به خداوند عزوجل ۴.بی نیاز شدن از طب ۵.حکمت آمیز شدن بیان ۶.تقویت و سلامت قلب ۷.درمان قساوت قلب ۸.کاهش شهوت ۹.غذای روح ۱۰.پیشگیری از تمام بیماری ها ۱۱.افزایش عزت نفس ۱۲.استمراء غذا (جذب مواد غذایی در بدن) ۱۳.تقویت معده ۱۴.تیزهوشی و تقویت عقل ۱۵.تقویت حافظه ۱۶.سبکی و راحتی بدن ۱۷.ضعیف شدن شیطان ۱۸.افزایش رزق ۱۹.آسانی روز قیامت ۲۰.درمان وسواس ۲۱.نورانی شدن قلب ۲۲.صاف شدن طبع ۲۳.پاک شدن روح ۲۴.تقویت ذهن ۲۵.سلامت دین و ایمان ۲۶.دوری از گناه ۲۷.پیشگیری از لک و پیس ۲۸.پیشگیری از تمام بیماری های پوستی ۲۹.حضور قلب بیشتر در نماز ۳۰.تازگی و شاداب شدن رخسار ۳۱.پاک شدن قلب( از بیماری های روحی مثل حسادت، تکبر، عجب، نفاق و...) ۳۲.نشاط در عبادت ۳۳.پاک شدن نفس ۳۴.خوش بو شدن بدن ۳۵.لذت از خوردن غذا ۳۶.سپر بلاهای دنیَوی و اُخرَوی ۳۷.ایمنی از وحشت قیامت ۳۸.تقویت اراده ۳۹.بهترین روش پاکسازی بدن از اخلاط زائد ۴۰.پاک شدن گناهان ۴۱.خواب روزه دار عبادت ۴۲.نفس کشیدنش تسبیح ۴۳.زکات بدن ۴۴.درمان افسردگی ۴۵.شادی آور ۴۶.شفای حدیث نفس(حرف زدن با خود) ۴۷.آسان شدن سکرات مرگ ۴۸.امان از آتش جهنم ۴۹.جذب نیروی ملائکه ۵۰.استجابت دعا @SAGHEBIN
1.26M
شهید سلیمانی: امروز جمهوری اسلامی حرم است. در این حرم که با خون هزاران شهید رنگین شده است، اگر با در این دست بدهید, بی آبرو خواهید شد. 👈قم را اگر فتح کنند کار ایران را یکسره شده بدانید. | يجاهدون في سبيل الله ولا يخافون لومة لائم | سرباز انقلاب | سیدفخرالدین موسوی 🆔@nofoz_shenasi👈عضو شوید https://eitaa.com/joinchat/1512374323C3a455ab6f6
✅ اعمال نیک در ماه رمضان یک میلیون برابر حساب می‌شود 🌸رسول خدا صلی الله علیه و آله: هر کس در ماه رمضان هم وزن ذره ای و بالاتر از آن صدقه بدهد، در نزد خداوند سنگین تر از کوه‌های زمین به وزن طلا است و کسی که در ماه رمضان آیه ای را قرائت کند یا تسبیح گوید، فضیلت او بر دیگران مانند فضیلت من بر امتم می‌باشد، پس طوبی از آنِ کسی خواهد شد که ماه رمضان را دریابد و خوشا به حال او. کسی که در ماه رمضان دو رکعت نماز بخواند، برای او به اندازه هفتصد هزار رکعت در غیر ماه رمضان به حساب می‌آید، چراکه اعمال در ماه رمضان چندین برابر می‌شود. عرض شد: ای رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله، اعمال چند برابر می‌شود؟ حضرت فرمودند: جبرئیل علیه السلام به من خبر داد و گفت: نیکی‌ها هزار هزار برابر(یک میلیون برابر) می‌شود و هر نیکی از اعمال نیک از کوه احد برتر است و این سخن خداوند است که می‌فرماید: «وَاللّهُ یُضَاعِفُ لِمَن یَشَاء»، -. بقره / ۲۶۱ - {و خداوند برای هر کس که بخواهد، [آن را] چند برابر می‌کند. } 📗بحارالانوار ج۹۳ ص۳۴۶ @SAGHEBIN
💫نماز بسیار مهم شب چهاردهم ماه مبارک رمضان (امشب) 🌷امیرالمومنین علیه السلام: هر كه در ماه رمضان ۶ ركعت نماز (۳تا نماز ۲رکعتی) در هر ركعت بعد از حمد، ۳۰ مرتبه‌ سوره زلزله (آیات درون تصویر بالا) را بخواند، خداوند، سختى مردن و [برخورد] نكير و منكر را بر او آسان گرداند. 📚منابع: مصباح الكفعمى ص۵۶۲ - بلد الامين ص۱۷۵ - چهل حدیث شهید اول حدیث چهلم @SAGHEBIN
یورونیوز: سازمان ملل می‌گوید ادعاهای "معتبری" درباره تجاوز سربازان اسرائیل به زنان فلسطینی دریافت کرده است @SAGHEBIN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❓چرا صهیونیست ها بچه ها رو راحت میکشن و به زنان تجاوز میکنن؟ 👤 استاد شجاعی @SAGHEBIN
تو کریمی و منم جیره خور احسانت جان و جانان جهان، جان جهان قربانت🌺 سفره دار حرم رحمت و مهری آقا اهلِ عرشند به والله بلاگردانت🌺 کرمت سفره خالیِّ مرا پر کرده جان گرفتم به خداییِّ خدا با نانت🌺 کریم_بن_الکریم💚 🌙 🌼اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج🌸🌺🌿 @SAGHEBIN
💔🇵🇸🖤 ای کاش بود و می‌گفت: کمتر تا سه‌ماه به پایان اسرائیل مانده است... @SAGHEBIN
🌷امام علی علیه السلام: پيش از آن‌ كه بدن‌ هایتان از دنيا بروند، دل‌ هایتان را از آن بيرون ببريد؛ زيرا دنيا محل امتحان شماست و براى غير آن، آفريده شده‌ ايد. 📗نهج البلاغة: الخطبة ۲۰۳
🌼توصیه‌های آیت‌الله کشمیری برای ماه مبارک رمضان: کمیت‌گرا نباشید؛ کیفیت‌جو باشید! دنبال ختم آیات و ادعیه نباشید؛ بلكه در پی هضم آنها باشید! غذای اندک را خوب بجوید تا جزء جانتان شود. بزرگترین مشکل ما قشری‌نگری به دین و شریعت است. ‏با خود فکر کنید آنقدر در سال‌های قبل با ولعِ زیادخوانی اعمال انجام دادید، به کجا رسیدید؟! آغاز ماه رمضان حتماً نیت کنید فقط براى الله روزه بگیرید؛ فقط الله! آداب روزه‌داری را تا آنجا که نشاط دارید، انجام دهید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ شیطنت های با تدبیر ابلیس‼️ 💠 سلسه کلیپ‌های تفسیر موضوعیِ ۱ 🔸ببینید، عمل کنید و انتشار دهید. 👌کیفیت اصلی (کلیک کنید) @SAGHEBIN
🌸میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام مبارک باد 🌷امام حسن مجتبی عليه السلام: تنها چيزى كه در اين دنياى فانى، باقى مى ماند قرآن است، پس قرآن را پيشوا و امام خود قرار دهيد، تا به راه راست و مستقيم هدايت شويد. همانا نزديك ترين مردم به قرآن كسانى هستند كه بدان عمل كند، گرچه به ظاهر (آيات) آن را حفظ نكرده باشند و دورترين افراد از قرآن كسانى هستند كه به دستورات آن عمل نكنند گرچه قارى و خواننده آن باشند. (ارشاد القلوب ص۱۰۲) 💐برای خشنودی حضرت و ان شاء الله بهره مندی از شفاعت ایشان ، ۷ صلوات بفرستیم و ثوابش را به ایشان هدیه کنیم. @SAGHEBIN
💫نماز بسیار مهم شب پانزدهم ماه مبارک رمضان (امشب) 🌷امام علی علیه السلام: هر كه شب نيمه ماه رمضان چهار ركعت نماز (۲تا نماز ۲رکعتی) در دو ركعت اوّل ۱۰۰ بار سوره قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ و در دو ركعت دوم ۵۰ بار سوره قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ را بخواند، خداوند تعالى گناهانش را مى‌آمرزد هر چند به اندازه كف دريا و شن متراكم صحرا و ستاره‌هاى آسمان و برگهاى درختان باشد در زمانى زودتر از چشم به هم زدنى و اين ثوابها بعلاوه زيادتى‌اى است كه براى او در نزد خداوند محفوظ است. 📚منابع: مصباح الكفعمى ص۵۶۲ - بلد الامين ص۱۷۵ - چهل حدیث شهید اول حدیث چهلم @SAGHEBIN
✨ دعای افتتاح 🔸در میان دعاهای مختلف در ماه مبارک رمضان به بعضی دعاها بر می‌خوریم که مربوط به حضرت حجت است و تقاضای فرج حضرت در آن‌ها مطرح شده است. از آن‌جا که خواستهٔ امام زمان از ما، دعای بسیار برای فرج است و ماه رمضان نیز ماه استجابت دعاست، خواندن دعای افتتاح در هرشب از این ماه عزیز، سفارش می‌شود. 🔸امام زمان خطاب به شیعیان نوشتند: «این دعا را در تمام شب‌های بخوانید زیرا فرشتگان به آن گوش می‌دهند و برای خوانندهٔ آن طلب آمرزش می‌کنند» (صحیفه مهدیه بخش پنجم) 🔸این دعا دارای مضامین و معانی زیباییست و مخصوصا اطلاعات ارزشمندی در ارتباط با در اختیار ما می‌گذارد و تصاویر زیبایی از عالَم پس از ظهور ارائه می‌کند. چه نیکوست همراه با خواندن این دعا، به ترجمهٔ آن هم دقت کنیم. این دعا در کتاب «مفاتیح الجنان» در بخش اعمال شب های ماه رمضان موجود است. @SAGHEBIN
متن دعای افتتاح.pdf
3.81M
📄 متن دعای افتتاح همراه با ترجمه فارسی
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
🍃❤️🍃❤️ ❤️🍃❤️ 🍃❤️ ❤️ #داستان_شهدا #خداحافظ_سالار قسمت چهل و چهارم خودمانی شد و گفت بیخودی نیست که
ضمن عذرخواهی از علاقمندان و همراهان کانال متاسفانه کتاب رو در شهرستان جا گذاشتم و چند روز وقفه در ادامه داستان ایجاد میشه تا نوشتن ادامه داستان، رمان ستاره ها چیدنی نیستند رو ارسال میکنم .😇