eitaa logo
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
1.7هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
5.7هزار ویدیو
172 فایل
🏵️ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺑﻪ ﭼﻴﺰی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻲ ﭼﻴﺰی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﻣﻰﺷﻮﺩ، ﭼﻴﺴت؟ النَّجْمُ الثَّاقِبُ🌠 ﻫﻤﺎﻥ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺩﺭﺧﺸﺎنیﻛﻪ ﭘﺮﺩﻩ ﻇﻠمت را می شکافد ناشناس: https://gkite.ir/es/nashenas1401 @Sarbaze_Fadaei_Seyed_Ali ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
السلام علیک یا اباعبدالله🌱 چهل روز تا ماه عاشقی و دلدادگی🖤 چهل روز تا ماه عزا ارباب 🖤 🖇قراره توی
السلام علیک یا اباعبدالله🌱 چهل روز تا ماه عاشقی و دلدادگی🖤 چهل روز تا ماه عزا ارباب 🖤 🖇قراره توی این چهل روز هر روز زیارت عاشورا بخوانیم به نیابت از یکی از شهدا بسم الله رفقا 😇 📅شروع چله: 1401/3/30 🌺روز اول: شهید حاج قاسم سلیمانی🌺 🌸روز دوم: شهید مصطفی صدرزاده🌸 🌹روز سوم: شهیدحامدجوانی🌹 🌷روز چهارم: شهیدبابک نوری 🌷 🌼روز پنجم :شهیدعباس بابایی🌼 🌻روز ششم: شهید مرتضی آوینی 🌻 🌺روز هفتم: شهید احمد کاظمی🌺 🌸روز هشتم: شهید مجید قربانخانی🌸 🌹روز نهم: شهید محسن حججی🌹 🌷روز دهم: شهید داریوش رضایی نژاد 🌷 🌼روز یازدهم: شهید جهاد مغنیه🌼 🌻روز دوازدهم: شهید احمد مشلب🌻 🌺روز سیزدهم: شهید مصطفی چمران 🌺 🌸روز چهاردهم: شهید محسن فخری نژاد🌸 🌹روز پانزدهم: شهید عباس دانشگر🌹
حکمت4️⃣1️⃣ 🌱روش برخورد با خویشاوندان🌱 🌸منْ ضَيَّعَهُ الْأَقْرَبُ، أُتِيحَ لَهُ الْأَبْعَدُ.🌸 ✨كسى را كه نزديكانش واگذارند، بيگانه او را پذيرا مى گردد.✨ ↓ 🌷🌹🌷🌹🌷 @saghebin 🌷🌹🌷🌹🌷
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
رازهای موفقیت از امیرالمومنین علیه السلام راز اول تنها راه رشد و موفقیت اینه که یک برنامه مجزا واسه ارتقا سطح دانشمون داشته باشیم… (تو این ماه مبارک قراره ۳۰ جلسه انگیزشی و توسعه فردی از کلام امام علی ع داشته باشیم ) 👇 @saghebin
لـدفـا توجه(: امڪان نداره یه‌مدت با درددل کنید، ولی بهش وابسته نشید. نگید این همکارمه، این دخترخالمه، این دامادمونه، این که فامیلمونه، این که مثل داداشمه و... پس باهاش درد و دل می کنم چیزی نمیشه اشکال نداره. چرا اتفاقا‼️ پــر‌ از‌ اشــکــالــه✋🏿. "همه اولش فکر می کنند یک درددل ساده است↬" اما مطمئن باشید از یک جایی به بعد رابطه از حالت درددل خارج میشه و دلبستگی ایجاد میشه/: حالا این فرآیند ممکنه برای یه‌نفر، سه ماه زمان ببره، ولی برای یک نفر دیگه دو سال! امـــا بی برو برگشت این اتفاق میفته✋🏿 • . . اگه‌توی‌چنین‌رابطه‌ای‌هستید، بدون تعلل تمومش کنید((: ↓ 🌷🌹🌷🌹🌷 @saghebin 🌷🌹🌷🌹🌷
⊹‼️.. ڪم‌نبوده عـشـقـم،‌نـفـسـم‌ گفتنایی که به "امـکـان‌ارسال‌پیام‌وجود‌‌ندارد" ختم شده/: پ.ن: از ‌رابطه‌های‌بدون‌تعهد‌‌ انتظاری جز‌ این‌ نیست.. ✦✧✦✧✦✧ ↓ 🌷🌹🌷🌹🌷 @saghebin 🌷🌹🌷🌹🌷
برخی ‌پسران‌ حتی‌ نمی‌توانند‌ تصور کنند خواهرانشان با فرد نامحرمی در ارتباط باشد. اما خودشان...😑 جا دارد بگوییم: " این دختری که شما باهاش ارتباط گرفتی، ناموس یکی دیگه‌س، غیرتت فقط برا خواهر خودته یا چی؟!" ✦✧✦✧✦✧ 🔴 ✦✧ ↓ 🌷🌹🌷🌹🌷 @saghebin 🌷🌹🌷🌹🌷
"‼️.. مشکل ‌بعضیام از اونجایـی‌شروع شد، ڪه یادشون رفت تو pv نامحرم؛ گر‌ڪسی‌نیستـ‌خـُـدا‌هستـ‌هنوز..🍃 ✦✧✦✧✦✧ ↓ 🌷🌹🌷🌹🌷 @saghebin 🌷🌹🌷🌹🌷
👆بهنام محمدی شهید 13 ساله ای که بعد از 31 سال و نبش قبر پیکر مطهرش سالم بود ♻️بهنام محمدی نوجوان 13 ساله زبر و زرنگی بود که به او تعلیمات لازم را جهت کسب اطلاعات از دشمن داده بودم، و به‌عنوان اطلاعات‌چی در خدمتم بود. یک روز به بهنام گفتم «برو پیش عراقی‌ها و بگو صدام کِی به خرمشهر می‌آید؟ مادرم یک گوسفند نذر کرده که هر وقت صدام آمد زیر پایش قربانی کند؛ آنوقت آن‌ها دیگر با تو کاری نخواهند داشت. بعد به آنها بگو که تعداد زیادی تانک از فلان مسیر در حال حرکتند و دارند به سمت شما می‌آیند»؛ می‌خواستم با استفاده از این ترفند جلوی پیشروی دشمن گرفته شود، تا نیروی کمکی برسد؛ که البته جلوی پیشروی دشمن گرفته شد، اما نیروی کمکی هیچ وقت نرسید. همچنین در برخی اوقات که درگیر جنگ و دفاع بودیم، بهنام محمدی را می‌دیدم که دوان دوان جلو آمده و اطلاعاتی از آرایش نظامی دشمن به ما می‌داد، یا مثلا می‌گفت «تیمسار! به جان مادرم از فلان کوچه پنج تانک دارند به طرف ما می‌آیند»؛ که من فورا آرپی جی زن ها را به آن محور می‌فرستادم. خدا رحمتش کند. * شجاعت بهنام در تعویض پرچم‌ها یک روز بهنام وقتی که پرچم عراق را بالای یکی از ساختمان‌های بلند خرمشهر می‌بیند، به‌طور نامحسوسی خود را به ساختمان رسانده و به دور از چشم بعثی‌ها پرچم ایران را جایگزین پرچم عراق می‌کند؛ واقعا دیدن پرچم ایران بر فراز آن قسمت اشغال شده‌ خرمشهر روحیه مضاعفی را در بچه‌ها ایجاد کرده بود، و جالب‌تر اینکه عراقی‌ها تا 18 آبان متوجه این موضوع نشده بودند. بهنام بعد از تعویض پرچم نزد ما آمده بود؛ دست او هنگام تعویض پرچم به دلیل ضخامت طناب، و سرعتی که در پایین کشیدن پرچم عراق و بالا بردن پرچم کشورمان داشت، مجروح شده بود. به گروهبان مقدم گفتم باند بیاورد و دست بهنام را پانسمان کند، مقدم باند را از کوله‌اش بیرون آورد، اما بهنام اجازه پانسمان دستش را نمی‌داد و با دویدن به دور من، مقدم را به دنبال خود می‌کشاند؛ به بهنام گفتم «چرا نمی‌ایستی؟! می‌خواهد پانسمانت کند تا زخمت چرک نکند»؛ بهنام رو کرد به من و گفت «باند را بگذارید برای سربازانی که مادر ندارند و تیر می‌خورند.» هرچه سعی کردیم این نوجوان 13 ساله اجازه نداد دستش را ببندیم؛ او یک مشت خاک روی دستش ریخت و رفت. * چگونگی شهادت نوجوان دلاور حدود ساعت 9 صبح روز 24 مهر، بهنام در «بازار نقدی» مورد اصابت ترکش «خمسه خمسه» قرار گرفت، و در پیاده‌رو به زمین افتاد؛ سپس تانک از روی زانوانش عبور کرد، که در اثر آن پایش از زانو به پایین قطع شد، و ایشان به این ترتیب به شهادت رسید. ** ماجرای نبش قبر شهید بهنام محمدی/ جسدی که بعد از 31 سال سالم بود مادر شهید محمدی می‌گفت که بهنام هر شب به خوابش می‌آید و می‌گوید «من از دوستانم جا ماندم، مرا به مسجد سلیمان ببرید»؛ به اصرار مادر شهید، ایشان را سال 90 نبش قبر کردند. با اجازه علما قرار بر این شد که پیکر ایشان از محل دفن به مسجد سلیمان انتقال پیدا کند. آیت‌الله جمی امام جمعه و جناب سروان دهقان با من تماس گرفتند و گفتند شما هم برای مراسم بیایید. بلیط هواپیما گرفتم و برای نبش قبرش رفتیم، من و حاج آقا کعبی جلو رفتیم مادرش سمت راست من و پدرش روبروی من قرار داشتند خاک را برداشتند و رسیدند به نزدیکی سنگی که روی جنازه ایشان بود؛ من رفتم جلو و گفتم «بیل را کنار بگذارید، چون استخوان‌های این بچه قطعا در این مدت پوسیده، و اگر تکه‌ای از این سنگ روی آن‌ها بیافتد استخوان‌ها از بین می‌رود. بگذارید من با دست خاک را کنار بزنم و استخوان‌هایش را سالم برداریم». آرام آرام با دستانمان خاک را کنار زدیم و به سنگ رسیدیم، وقتی که سنگ اول را برداشتیم، با پیکر سالم شهید مواجه شدیم، من که در همان لحظه از حال رفتم، مادرش هم غش کرد؛ باور کردنی نبود، انگار که این بچه یک دقیقه پیش خوابیده است؛ بعد از 31 سال هنوز زانویش خون می‌چکید. مادر شهید محمدی، پیکر نوجوان شهیدش را ساعات زیادی در آغوش خود گرفته بود، و حاضر نبود او را از خود جدا کند؛ او می‌گفت «مردم! این بچه بوی گلاب می‌دهد؛ چرا می‌خواهید از من جدایش کنید؟ مگر نمی‌بینید که تمامی اعضایش سالم است؟ پس چرا می‌خواهید او را دفن کنید؟ مگر شما از دست بچه من سیر شده‌اید»؛ واقعا صحنه‌ی عجیبی بود. من سال گذشته مادر بهنام را دیدم؛ به من گفت «جناب سرهنگ! عجب اشتباهی کردم؛ این بچه قبل از اینکه جایش را عوض کنیم هرشب به خوابم می‌آمد و با من حرف می‌زد، و می‌گفت "جایم را عوض کنید، من از دوستانم دور افتادم"، اما از وقتی که جایش را تغییر دادیم، دیگر مثل قبل به خوابم نمی‌آید»؛ من به ایشان گفتم «آیا شما ناراحتی که او خوشحال است»؛ گفت «خوشحالم از اینکه که او خوشحال است، اما ناراحتم که چرا هر شب نمی‌بینمش». 🌷 *اَللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی‌مُحمّدٍوَآلِ‌مُحمّدوَعَجِل‌فَرَجهُم*🌷
به قول رفیقم:) خیلی سخته... هی دست و پا بزنی که شهید بشی؛ اما گناهات نزارن...💔 ↓ 🌷🌹🌷🌹🌷 @saghebin 🌷🌹🌷🌹🌷