به اصحابش در روز جمل فرمود:
چه کسی این قرآن را از من میگیرد،
و به آنان عرضه میکند
و آنها را به احکام خدا فرامیخواند؟
_ البته بدانید کسی که اینکار را بکند؛
کشته خواهد شد!
اما من برای او ضامن بهشتم.
جوانی کم سن و سال به نام "مسلم "
اعلام آمادگی کرد.
بعد از سه بار اعلام آمادگی
قرآن را را از دست حضرت گرفت،
و راهی میدان شد...
کارش را انجام داد و عایشه دستور داد؛
او را تیرباران کردند و شهید شد...
امیرمومنان فرمود:
خداوند دل این جوان را
از نور ایمان لبریز کرده بود!
از کشتن او نگران بودم،
و شکی نیست که این قوم
بعد از کشتن او، روی رستگاری را نمیبنند.
و همینطور پی در پی حجتها را
بر اهل جمل تمام میکرد.
#علیحقومعالحق
| ارشادالقلوب،ج۲،ص۳۴۱
قبل از جنگ جمل
زیدبنصوحان و عبداللهبنعباس را
فرستاد تا نزد عایشه بروند،
و پیام امیرالمومنین را به او برسانند.
که متن نامه این بود:
عایشه؛
چرا فریب خوردهای و دیگران را نیز
فریب دادی
و برای جنگ حرکت کردی؟!
از خدایی بترس
که در محضرش حاضر خواهی شد.
مبادا پیوند خویشاوندی تو با طلحه،
و علاقه ات به عبدالله بن زبیر!
موجب بروز اعمالی از تو شود؛
که درنهایت گرفتار آتش جهنم شوی!
عایشه در پاسخ آن دو نفر گفت:
من پاسخی برای شما ندارم
زیرا میدانم در برابر استدلال های
علیبنابیطالب نمیتوان سخنی گفت!
#علیحقومعالحق
| الفتوح،ج۱،ص۱۱۲