صحبتهای دو نفره :
محمد! وقتی برای تجارت با اموالم به شام
میرفتی؛ من محو لکّه ابری شده بودم که
بالایِسرت باتو حرکتمیکرد. محمد! من
خواب دیدم که خورشید به خانه ام فرود
آمد و عمویم این طور تعبیر کرد که نور
رسالت تو، به این خانه فرود خواهد آمد.
خیلیها منتظر دیدار تو بوده اند و از نور
مقدّست برایم گفته اند ..
#عشقِمشترک
#عشق_اصیل