eitaa logo
انتشارات صهبا - موسسه جهادی
1.9هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
269 ویدیو
41 فایل
📚 انتشارات صهبا - مؤسسۀ جهادی 🌍 www.jahadi.ir 🖼 www.instagram.com/sahba_nashr 📞 025-33551212 ✅ ارتباط با ما 🆔 @sahba_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ معرفی کتاب «میزبانی از بهشت»: محدودۀ خیابانِ ابوذر مشهد، در محلۀ احمدآباد، در شبِ جمعه ۱۳۷۶/۱/۷، میزبان مهمان عزیزی بود که بی‌سروصدا به خانۀ خانواده‌های شهدا سر می‌زدند. ایام دیدوبازدیدِ عید بود و آن شب، رهبر انقلاب به خانۀ پنج خانواده از حق‌داران انقلاب رفتند که فرزندانشان را بر سر این حمایت اهدا کرده‌ بودند. خانواده‌های شهيد حميدرضا سمرقندی، شهيدان مجتبی و محسن عاشوری، شهيدان مسعود و مهدی ميرزايی، شهيد غلام‌حيدر رستمی و شهيدان محمدمحسن و حميد سماعی يکتا. خانواده‌هايی ساده و صميمی که هنوز داغ شهيدشان را بر دوش دارند، اما هر روز محکم‌تر پای آرمان‌های شهدا ايستاده‌اند. هر ديداری به فراخور شرايط خانواده و شهدايشان، نمک خاص و نکته‌های زيبای خودش را داشت. 📔 و اين کتاب، روایت همان پنج دیدار است. پنج روايت که هرکدام از يک زاويۀ ديد و از جايی وارد داستان شهدای خانواده و ديدار حضرت آقا با آنها می‌شود. سعی شده در مورد ديدار، تمام آنچه در آن حدود پانزده دقيقه گذشته، کاملاً بازگو شود. اين شهدا آن قدر بزرگوار بوده‌اند که می‌شود کتاب‌های مستقلی در مورد زندگی و شهادت هرکدام از آنها نوشت. اما هدف اين نوشته، روايت ديدار حضرت آقاست با خانواده‌های آنها، و لذا فقط در حد لازم، از شهدا گفته شده است که به درک فضای خانواده و ديدار کمک کند. 💫 با مطالعۀ اين کتاب، تا حدی، دليل شدت توجه و تکريم و احترامِ حضرت آقا نسبت به خانواده‌های شهدا را متوجه می‌شويم. 🤲 اميدواريم اين راه نورانی و پربرکت، به هر طريقی ادامه يابد و اين ديدارهای معنوی به مردم مشتاق برسد. ✨ اگر به زندگی‌نامه شهدا علاقه‌مند هستید، یا مایلید از سیرۀ عملی حضرت آقا بیشتر بدانید، این کتاب می‌تواند کتاب جذابی برای شما باشد. 🖇 تصاویر این دیدارها در متن کتاب و در بین روایات آمده است. 💳 برای تهیه کتاب می‌توانید به کتاب‌فروشی‌ها و نشانیِ www.sahba.ir مراجعه فرمایید. 📆 به مناسبتِ سالروز شهادت شهید غلام‌حیدر رستمی @sahba_nashr
🔸 کل خانه سی متر‌مربع نیست. اتاقی که یک گوشه‌اش تخت فلزی است و کَفَش فرش‌های کهنه. با یک آشپزخانۀ بسیار کوچک و دستشویی و حمام. رنگ دیوارها کدر شده و وسایل همه قدیمی هستند. سه نفر می‌آیند داخل و شروع می‌کنند به صحبت با «ننه‌غلام» دربارۀ شهیدش. ننه‌غلام با چادر گلی سفید، آرام روی تخت نشسته و از پشت عینک ته‌استکانی‌اش آنها را نگاه می‌کند. به او می‌گویند: مادرجان! مهمان دارید ان‌شاء‌الله. گوش مادر سنگین است. مرد سرش را نزدیک‌تر می‌برد و بلندتر جمله‌اش را تکرار می‌کند. مادر جواب می‌دهد: مهمان؟! کی هست؟ ـ مادرجان! آقای خامنه‌ای دارند می‌آیند منزلتان. ـ کی؟! ـ رهبر انقلاب. آیت‌الله خامنه‌ای. ـ ها ها! می‌شناسمشان. من از بچگی می‌شناسمشان. کجا می‌خواهند بروند؟ ـ می‌خواهند بیايند اینجا. خانۀ شما. ننه‌غلام یک‌دفعه مثل برق‌زده‌ها بلند می‌شود. کسی که او را در این حال می‌بیند، باورش نمی‌شود كه تا چند ثانیه قبل، آرام روی تختش نشسته بود. از این‌طرفِ این اتاقِ بیست‌وچند متری به آن‌طرف می‌رود و با خودش حرف می‌زند که چه‌کار کند. هرچه هم به او می‌گویند که آرام باشد و لازم نیست کاری بکند، آقا فقط چند دقیقه می‌نشینند و زود می‌روند، اصلاً نمی‌شنود و ریزریز با خودش حرف می‌زند و با سختی و دست‌به‌کمر راه می‌رود.. 📖 ادامه داستان میزبانیِ ننه‌غلام و آشنایی او با رهبر انقلاب را می‌توانید در روایت چهارم کتاب «میزبانی از بهشت»، روایت خانۀ شهید غلام‌حیدر رستمی بخوانید. 📆 به مناسبتِ سالروز شهادت شهید «غلام رستمی» @sahba_nashr
انتشارات صهبا - موسسه جهادی
🔰 انتشارات موسسه ایمان جهادی که اغلب شما به نام صهـبا آن را می‌شناسید، سال‌ها پیش و در پیِ یک دغدغه
⏰ تا ساعت ۱۵:۰۰ امروز برای شرکت در قرعه‌کشی معرفی کتاب مورد نظرتان فرصت دارید. 🎁 ان‌شاءالله برگزیده‌ها تا پایان هفتۀ کتاب‌خوانی اعلام خواهند شد. @sahba_nashr
🔸 کل خانه سی متر‌مربع نیست. اتاقی که یک گوشه‌اش تخت فلزی است و کَفَش فرش‌های کهنه. با یک آشپزخانۀ بسیار کوچک و دستشویی و حمام. رنگ دیوارها کدر شده و وسایل همه قدیمی هستند. سه نفر می‌آیند داخل و شروع می‌کنند به صحبت با «ننه‌غلام» دربارۀ شهیدش. ننه‌غلام با چادر گلی سفید، آرام روی تخت نشسته و از پشت عینک ته‌استکانی‌اش آنها را نگاه می‌کند. به او می‌گویند: مادرجان! مهمان دارید ان‌شاء‌الله. گوش مادر سنگین است. مرد سرش را نزدیک‌تر می‌برد و بلندتر جمله‌اش را تکرار می‌کند. مادر جواب می‌دهد: مهمان؟! کی هست؟ ـ مادرجان! آقای خامنه‌ای دارند می‌آیند منزلتان. ـ کی؟! ـ رهبر انقلاب. آیت‌الله خامنه‌ای. ـ ها ها! می‌شناسمشان. من از بچگی می‌شناسمشان. کجا می‌خواهند بروند؟ ـ می‌خواهند بیايند اینجا. خانۀ شما. ننه‌غلام یک‌دفعه مثل برق‌زده‌ها بلند می‌شود. کسی که او را در این حال می‌بیند، باورش نمی‌شود كه تا چند ثانیه قبل، آرام روی تختش نشسته بود. از این‌طرفِ این اتاقِ بیست‌وچند متری به آن‌طرف می‌رود و با خودش حرف می‌زند که چه‌کار کند. هرچه هم به او می‌گویند که آرام باشد و لازم نیست کاری بکند، آقا فقط چند دقیقه می‌نشینند و زود می‌روند، اصلاً نمی‌شنود و ریزریز با خودش حرف می‌زند و با سختی و دست‌به‌کمر راه می‌رود.. 📖 ادامه داستان میزبانی ننه‌غلام و آشنایی او با رهبر انقلاب را می‌توانید در روایت چهارم کتاب «میزبانی از بهشت»، روایت خانۀ شهید غلام‌حیدر رستمی بخوانید. 📆 به مناسبتِ سالروز شهادت شهید «غلام رستمی» شهید غلام رستمی، بعد از یکی از عملیات‌های محدود ارتش در غرب کشور، در روز ۲۴ آبان ۶۴، با چند سرباز، در یک خودرو به سمت سردشت در حرکت بودند که ماشین روی مین می‌رود و منفجر می‌شود. @sahba_nashr
انتشارات صهبا - موسسه جهادی
🔰 انتشارات موسسه ایمان جهادی که اغلب شما به نام صهـبا آن را می‌شناسید، سال‌ها پیش و در پیِ یک دغدغه
📣 مژده به شما مخاطبان عزیز؛ با توجه به استقبال شما عزیزان و ادامه‌دارشدن پیام‌های ارسالی، زمان شرکت در مسابقه تا پایان هفتۀ کتابخوانی، تمدید شد. @sahba_nashr
🔸️ بچه‌های ما در سوسنگرد، راه رفت‌وآمد نداشتند، آذوقه هم به آنها نرسیده بود. یک روز تلفنی به ما خبر دادند که ما اینجا آذوقه هیچ‌چیز نداریم؛ اما سوپرمارکت‌های خود شهر که برای مردم است و مردم درِ آن را بسته‌اند و رفته‌اند، چیزهایی دارد. بعضی‌ها می‌گویند که از اینها استفاده کنیم، تا از گرسنگی نجات پیدا کنیم؛ لکن ما حاضر نیستیم، می‌گوییم که برای مردم است و راضی نیستند. من دیدم واقعاً اینها فرشته‌اند، اصلاً بشر نمی‌شود به اینها گفت. سوپرمارکتی که صاحبش گذاشته از شهر فرار کرده، الان هم اگر بفهمد که این مثلاً جناب سروانِ نیروی هوایی، که دارد دفاع می‌کند از شهر و خانه‌اش، می‌خواهد از آن استفاده کند، با کمال میل حاضر است برود خودش در سینی هم بگذارد، جلویشان بگذارد؛ و این جوان‌های به این خوبی و این جوان‌های پاک و فرشته‌صفت، واقعاً حاضر نبودند از این استفاده کنند؛ از ما اجازه خواستند. ۱۳۶۳/۶/۲۸ 📚 گفتار خاطرات جبهه (۱) 📆 به مناسبت سالروز آزادسازی سوسنگرد @sahba_nashr
✍ معرفی کتاب «مؤمن انقلابی»: فَروَست «مؤمن انقلابی»، عنوان سلسله‌کتاب‌هایی‌ست که به معرفی برخی از یاران و پیروان صدیق حضرت آقا می‌پردازد، چه مشهور باشند و چه گمنام. 📔 کتاب «مؤمن انقلابی، شیخ عباس پورمحمدی» اولین کتاب از این مجموعه است. این کتاب، به معرفی یکی از مؤمنان راستینِ عصر انقلاب اسلامی می‌پردازد، به معرفی مرحوم حاج شيخ عباس پورمحمدی، که عالِمی روحانی، مجاهد، مبارز، شجاع، بصير و مردم‌دار بودند و عمری در راه اسلام و انقلاب اسلامی خدمت کردند. کتاب «مؤمن انقلابی، شيخ عباس پورمحمدی» ضمن پرداختن به گوشه‌هايی از زندگی حاج شيخ عباس، نگاهی دارد به دوستی و ارتباط ايشان با رهبر انقلاب، که سابقه‌ای نزديک به پنجاه سال دارد. 🖇 ضمیمۀ اسناد و ضمیمۀ تصاویر کتاب هم، بخش‌هایی هستند بسیار تماشایی، که به‌صورت مصوّر، زندگی و سیرۀ مبارزاتی حاج شیخ عباس، و همچنین دوستی و رابطۀ ایشان با رهبر انقلاب را روایت می‌کنند. 🔍 فروست: فَروَست عبارت است از مجموعه‌ای از آثار و به ویژه کتاب‌های مستقل که از نظر موضوع یا سایر جهات باهم نوعی وابستگی دارند و به‌دنبال هم و به وسیلهٔ یک ناشر و به یک شکل انتشار می‌یابند. 🛒 برای تهیه کتاب می‌توانید به کتاب‌فروشی‌ها و نشانیِ www.sahba.ir مراجعه فرمایید. @sahba_nashr
🔸️ زندگیِ سراسر تلاش و خدمت همراه با اخلاص و سلامت نفس و بی‌اعتنایی به جلوه‌ها و زخارف مادی، خصوصیت برجستۀ این روحانی کم‌نظیر در همۀ دوران‌های حیات اوست. در دوران اختناق طاغوتی، با شجاعت و صراحت، پرچم نام و راه امام راحل را بر دوش داشت و در دوران نظام مقدس جمهوری اسلامی، پیشرو خدمات‌رسانی به محرومان و اقدام‌های فرهنگی و اجتماعی در گستره‌ای وسیع بود. در همۀ دوران‌‌ها هرگز از مردم و به‌خصوص طبقات محروم جدا نشد و هرگز جز راه خدا نپیمود. رحمت و غفران الهی شامل حال او باد. ۱۳۹۵/۸/۲۵ 📚کتاب مؤمن انقلابی/ شیخ عباس پورمحمدی 📆 به مناسبتِ پنجمین سالگرد درگذشت حاج شیخ‌عباس پورمحمدی @sahba_nashr
🌻 جمعه‌های انتظار چون کودکی که گم شده در ازدحام شهر دنبال رد پای تو هر جمعه می‌دوم.. 📲 ارسالی از مخاطبان عزیز صهـبا @sahba_nashr
🔸️ بین افرادی که برای مراسم درگذشت شیخ‌عباس آمدند، عاقله‌مردی‌ست پنجاه‌ساله که می‌گوید: حاج شیخ عباس مرد خدا بود. هم اهل قرآن و روضه و دعا و نافله و تضرع، هم اهل کمک‌کردن به مردم، و هم اهل مبارزه و سیاست. خاطره‌ای که خود من از حاج‌آقا دارم این است که پنجاه سال پیش، حاج‌آقا خرج تحصیل من و پنجاه دانش‌آموزِ مثل من را که مستضعف بودیم، تمام‌وکمال پرداخت می‌کرد، بی‌آنکه ما خودمان بفهمیم آن دفتر و کتاب و خودکار و لباس‌ها از کجا می‌آید. بعداً که بزرگ‌تر شدیم فهمیدیم حاج شیخ خرج تحصیل ما را می‌داده. 📚 کتاب مؤمن انقلابی/ شیخ عباس پورمحمدی @sahba_nashr
🔸 اینکه آقاسلمان چطور با آبجی مرضیه آشنا شد، برمی‌گردد به ماجرای حملۀ وحشیانۀ رژیم به حرم امام رضا. روز ۲۹ آبان، یعنی همین چهل روز پیش، مأموران شاه، وارد حرم امام رضا شدند و به بهانۀ به‌هم‌  زدن تظاهرات مردم، هم به‌طرف جمعیت شلیک کردند، هم به‌طرف گنبد و ضریح آقا امام رضا. آن روز، سلمان زخمی شد و یکی دو روزی در بیمارستان امام رضا بستری شد. من که برای ملاقات به دیدنش رفتم، سلمان اتفاقی متوجه شد مرضیه که پرستار همان بیمارستان است، خواهر من است! خلاصه به خواستگاری آمد و جواب «بله» را گرفت! عقدشان را هم آقای خامنه‌ای برایشان خواند. 📚 کتاب چُغُک 📆 سالروز هجوم وحشیانۀ نیروهای ساواک به حرم امام رضا علیه‌السلام در سال ۱۳۵۷ @sahba_nashr
📖 بازتاب جلسات مطالعه و حلقات کتاب‌خوانی مخاطبان 📚 کتاب‌ طرح کلی اندیشۀ اسلامی در قرآن 📸 استان مازندران، شهرستان آمل 👥 هیئت ولیعصر (عج) آمل @sahba_nashr
⁉️ اگر روزی دشمنی به کشوری حملهٔ نظامی کند، چه کسی در مقابلش می‌ایستد؟ کسی که از همه به سرزمین خود علاقه‌مندتر است، به ملت خود علاقه‌مندتر است، به زخارف دنیوی بی‌علاقه‌تر است، احساس مسئولیت بیشتری می‌کند و متعهدتر است. چنین کسی می‌رود دفاع می‌کند. 🔻 شما دیدید که در دوران جنگ، چه کسانی رفتند دفاع کردند. عمدهٔ میدان ما را بسیج پر کرد. بسیج یعنی همین؛ یعنی عنصر مؤمن انقلابیِ علاقه‌مند به سرنوشت میهن، علاقه‌مند به سرنوشت کشور و یک فرد فداکار. رفت وسط میدان و با فداکاری دشمن را به زانو درآورد. ۱۳۷۱/۵/۲۱ 📚 کتاب دغدغه‌های فرهنگی/فصل هفتم/تهدیدات و تهاجمات بیرونی 📆 به مناسبت هفتۀ بسیج 📸 سال ۱۳۶۷، سخنرانی در جمع بسیجیان
🎁 به لطف خدا، قرعه‌کشی مسابقۀ هفتۀ کتابخوانی انجام، و برگزیده‌ها مشخص شدند. 🍃🌺 ممنونیم از استقبال بی‌نظیرِ شما همراهان همیشگی صهبا 🌺🍃 ما در حال ارسالِ پیام اطلاع‌رسانی برای برگزیدگان هستیم. خواهشمندیم منتخبان عزیزی که پیام براشون ارسال می‌شود، تا پایان هفته، مشخصات خودشان را جهت دریافت هدایا برای ما ارسال کنند. @sahba_nashr
معرفی کتاب «کریمانه»: آیت‌الله خامنه‌ای از دوران جوانی، یعنی دوران مبارزه و پیش از انقلاب، هم‌نشین و هم‌نَفَس مردم بودند و با اقشار مختلف ارتباطی مستقیم و صمیمی داشتند. با رهبرشدن آیت‌الله خامنه‌ای، گمان عمومی به این ‌سمت رفت که سفر به استان‌ها قطع خواهد شد. و این تصور ایجاد شد که حالا، دیگر ارتباط مردم و ایشان، یک‌طرفه می‌شود و فقط مردم می‌توانند رهبرشان را ببینند و او به دیدنشان نخواهد آمد. اما این تصور چند ماهی بیشتر دوام نیاورد! سفرهایی مشابهِ سفرهای دورۀ ریاست‌جمهوری، اما به وسعت و گستردگی دیدارِ خیل امت با امام خود، و با رنگ و بوی تجدید بیعت با انقلاب و رهبر آن؛ ایلام، لرستان، بوشهر، قم و... 💢 جلوه‌ها و برکات سفرهای مقام معظم رهبری به استان‌ها و شهرستان‌های کشور، خلاصه‌شدنی در چند پارگراف و صفحه نیستند و هر سفری کتاب‌های مفصل و مجزا می‌طلبد. اما یکی از برنامه‌های ثابت رهبر انقلاب در این سفرها، حضور در خانۀ شهدا و دیدار صمیمانه با خانواده‌های معظم آنهاست، که موضوع اصلی سلسله‌کتاب‌های «خانۀ بهشتیان»ِ صهبا را به خود اختصاص داده است. 📔 کتاب «کریمانه» روایتی‌ست داستانی از دیدارهای مقام معظم رهبری با خانواده‌های شهدا که سال ۸۴ در جریان سفر ایشان به استان کرمان صورت گرفته است. «کریمانه» با به تصویرکشیدن متن و حاشیه‌های بسیار مهم و جذاب دیدارهای حضرت آقا با خانواده‌های شهدا در کرمان، جلوه‌ای دیگر از خورشید فروزان انقلاب اسلامی را نمایان می‌کند. علاوه‌براین، کتاب معرفی بسیار خوبی نیز از زندگی شهدایی که نامشان در کتاب آمده به دست می‌دهد. @sahba_nashr
🌻 جمعه‌های انتظار اوّل ضمیر غائب مفرد کجائی؟ ای پاسخ آدینه‌های پر معمّا من گریه می‌ریزم به پای جاده‌ات، تا آئینه کاری کرده باشم مقدمت را.. 📲 ارسالی از مخاطبان عزیز صهـبا @sahba_nashr
🔸️ «جلیله ‌سادات قوامی»، معروف به ام‌البنین کرمان، مادرِ شهیدان محمدحسن، محمدحسین، محمدعباس سیف‌الدینی، و مادربزرگ شهید محسن برهانی‌ست. اولین خانواده‌ای که میزبان حضرت آقا هستند. احسان، برادرِ شهید برهانی، به همراه همسر و فرزند خردسالش وارد می‌شوند و به رهبر انقلاب سلام می‌‌‌کنند. خانم سیف‌الدینی می‌گوید: آقا، عروس ما هستند، خانمِ احسان. ـ ایشان هم پسرتان هستند، زنده باشید؛ ماشاءالله... ماشاءالله... بعد اشاره به دخترِ خردسالِ احسان می‌کنند و می‌گویند: بچه را بیاورید. آقا بچه را در بغل خود می‌نشانند. یکی از همراهان، بشقابی مقابل آقا می‌گذارد که داخل آن پرتقال و موزی پوست‌گرفته و خُرد شده ‌است. حضرت‌آقا شروع می‌کنند با دست خودشان، میوه‌ها را یکی‌یکی به اهل خانه می‌دهند. اول دو مادر شهید حاضر در خانه، بعد پدر شهید برهانی، و بعد باقی نفرات. آقا با اشاره به دختر خردسال، می‌پرسند: می‌تواند بخورد؟ خانم سیف‌الدینی که مادربزرگ دختر می‌شود، می‌گوید: بله! سارا بگیر از دست آقا. سارا که در بهت فرورفته، از دست آقا نمی‌گیرد. حضرت آقا خودشان موز را مقابل دهان دختربچه می‌گیرند و او هم شروع می‌کند به خوردن.. 📚کتاب کریمانه/ منزل مادر شهیدان سیف‌الدینی/ ۱۳۸۴/۲/۱۵ @sahba_nashr
🔖 از جملۀ کارها، تحلیل‌ها و استنتاج‌های جامعه‌شناختی و روان‌شناختی روی این خاطره‌نویسی‌ها بر اساس حضور عنصر پُرقدرت دین است؛ این خیلی چیز مهمّی است. چرا این را بعضی‌ها می‌خواهند ندیده بگیرند؟ ..خود این جوان که این جور حرکت می‌کند و می‌رود درمقابل این خطرات بزرگ جان خودش را و سینۀ خودش را سپر می‌کند، انگیزۀ دینی دارد. ..یا برخی از چیزهایی که در حاشیۀ این جان‌فدایی‌ها و فداکاری‌ها وجود داشته: مثلاً شرح‌حال پدرها و مادرها؛ این خیلی چیز مهمّی است؛ این پدرها، احساساتشان، انگیزه‌هایشان چگونه بوده است؟ یا همسرها؛ یعنی همسری که در کنار این جوان محبوب خودش دارد زندگی راحت می‌کند، چطور چشم می‌پوشد از او و موافقت می‌کند با رفتن او و صبر می‌کند بر نبودن او و بعد بر شهادت او؟ اینها، این احساسات آنها، حالات آنها، همۀ اینها در خور تحلیل است. ۱۴۰۰/۷/۲۴ @sahba_nashr
📖 بازتاب جلسات مطالعه و حلقات کتاب‌خوانی مخاطبان 📚 کتاب‌ حلقۀ دوم انسان ۲۵۰ساله 📸 استان مرکزی، شهرستان اراک 👥 کانون فرهنگی نجوای حیات @sahba_nashr
انتشارات صهبا - موسسه جهادی
🔸️ وقتی نوبت به خانوادۀ شهید طیّاری می‌رسد، همسر و تنها فرزند شهید طیّاری جلو می‌آیند و ایستاده به حضرت آقا عرض ارادت می‌کنند. - بفرمایید بنشینید. معرفی کنید آقای سلیمانی. همسر و دختر شهید طیّاری، باوجودِِ تعارف حضرت آقا به نشستن، همچنان ایستاده‌اند. حضرت آقا بار دیگر تعارفشان می‌کنند به نشستن: - خانم‌ها بفرمایید بنشینید. بفرمایید. همسر و دختر شهید می‌نشینند. رهبر انقلاب از همسر شهید طیّاری سؤال می‌کنند: ـ وقتی‌که شهید طیّاری شهید شدند، این دخترخانم چند وقتشان بود؟ ـ دو سال ‌و چهار ‌ماه. ـ ان‌شاءالله خداوند درجات ایشان را عالی کند و اجر شما را، همان‌طورکه شایستۀ شماست، بهترینِ اجرها قرار بدهد. حضرت آقا با اشاره به همسر شهید مغفوری و همسر شهید تهامی، به همسر شهید طیّاری می‌گویند: ـ نام نیک شهدا را، شما همسران شهدا حفظ کردید. حقّ شهید را ادا کردید، فرزندان شهدا را بزرگ کردید. ..بچه‌های شهدا را بزرگ کردید در آغوش خودتان، و سختی‌ها را تحمل کردید. حتماً مشکلات فراوانی هم در راهتان بوده؛ اما این بچه‌ها را خوب پرورش دادید. من می‌بینم الحمدلله بچه‌های شهدا، پرورش یافته‌اند و خوب تربیت شده‌اند، با روح‌های سالمِ بدون عُقده. این بدون تلاشِ مجاهدت‌آمیز شما مادرها، امکان پیدا نمی‌کرد. این کار شماها، فداکاری شماست؛ خدا ان‌شاءالله به شما اجر بدهد و به کارتان ان‌شاءالله برکت بدهد. همسر شهید طیّاری می‌گوید: دعا کنید که عاقبت‌به‌خیر از دنیا برویم. ـ خدا ان‌شاءالله، هم شما، و هم این دخترخانم را عاقبت‌به‌خیر کند. حضرت آقا قرآن طلب می‌کنند و برای خانوادۀ شهید طیّاری قرآنی امضا می‌کنند. بعد قرآن را همراه با هدیه‌ای به همسر شهید تقدیم می‌کنند. 📚 کتاب کریمانه/ منزل شهید تهامی/ ۱۳۸۴/۲/۱۵ @sahba_nashr
🔸 سخن ما آن است که فلسطین متعلق به فلسطینى‌هاست و ادامۀ اشغال آن، ظلمى بزرگ، تحمل‌ناپذیر و خطرى عمده، براى صلح و امنیت جهانى است. ❌ همۀ راه‌هایى که غربی‌ها و وابستگان آنها براى «حل مسئلۀ فلسطین» پیشنهاد کرده و پیموده‌اند، غلط و ناموفق بوده است و در آینده نیز چنین خواهد بود. ✔ ما راه‌حلى عادلانه و کاملاً دموکراتیک را پیشنهاد کرده‌ایم: همۀ فلسطینى‌ها، چه ساکنان کنونى آن، و چه کسانى که به کشورهاى دیگر رانده شده و هویت فلسطینى خود را حفظ کرده‌اند، اعم از مسلمان و مسیحى و یهودى، در یک همه‌پرسىِ عمومى، با نظارتى دقیق و اطمینان‌بخش شرکت کنند و ساختار نظام سیاسى این کشور را انتخاب نمایند و همۀ فلسطینیانى که سال‌ها رنج آوارگى را تحمل کرده‌اند، به کشور خود باز گردند و در این همه‌پرسى و سپس تدوین قانون اساسى و انتخابات، شرکت نمایند. آن‌گاه صلح برقرار خواهد شد. ۱۳۹۱/۶/۹ 📚 کتاب از هراره تا تهران/ بخش سوم: تهران 📆 به مناسبت روز همبستگی با مردم فلسطین @sahba_nashr
⁉️ سلام ببخشید می‌خواستم بپرسم هدیه‌هامون کی میرسه؟ - در حال تکمیل اطلاعات و آماده‌سازی بودیم. ان‌شاءالله به‌زودی کتاب‌هاتون میرن برای بسته‌بندی و ارسال.🌷🍃 @sahba_nashr