مرحوم مطهری رضواناللهعلیه یک انسانی بود که علیرغم ظاهری که به او این رقتها و لطافتها خیلی در آن حالت استدلال و مثلاً منطقی برخورد کردنِ با مسائل نمیآمد و تصور نمیشد، باطن بسیار رقیق و لطیفی داشت. یکوقتی ایشان در حدود سالهای شاید پنجاهودو و پنجاهوسه به یک مناسبتی میگفتند که من مایل هستم یک فرصتی پیدا کنم و کارهای دانشگاهی و درسی و اینها را بگذارم کنار و بروم قم و آنجا حالا تعبیری که ایشان میکردند شاید مثلاً این بود که مثلاً خدا را ببینم یا مثلاً به لقای حق برسم، یکچنین تعبیری داشت. که مقصود ایشان این بود که بروند آنجا و کار فرهنگی و فکری، توأم با خلوت مناسبِ با عبادت و ریاضت و توجه داشته باشند؛ یکچنین روحی ایشان داشت. مرد بسیار رقیق و ظریفی بود. بهشدت تحت تأثیر هیجانات عرفانی و معنوی قرار داشت. با دیوان حافظ و اشعار عرفانی مأنوس بود. با قرآن ایشان زیاد مأنوس بود. تصور میکنم اینجور بود که هر شب ایشان تا یک مقداری قرآن نمیخواندند، نمیخوابیدند.
📚گفتار شهید مطهری، احیاگر تفکر اسلام
📖صفحۀ ۳۷
#گفتار_شهید_مطهری_احیاگر_تفکر_اسلام