eitaa logo
🌹وصیت شهدا🌹
88 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1.7هزار ویدیو
4 فایل
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ ..هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده ‏اندمرده مپنداربلكه زنده ‏اند..🌹سوره مبارکه آل عمران آیه ۱۶۹💐 https://eitaa.com/sahdah کپی:حلال #وصیت_شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺 🍃🌺 💥 *سه دقیقه در قیامت💥* 🌺 🔹 و يکم 💠 قسمت قبل :.. خيرات و برکاتی که از سوی تو برای ما ارسال شده، بسيار مه و کارگشا بود.ما هميشه برايت دعا می کنيم تا خداوند بر توفيقات تو بيفزايد... 💫 در ميان بستگان ما خيلي از افراد در فاميل ازدواج مي كنند. من هم با دختر دايي خودم ازدواج كردم. از طرفي من در ميان فاميل معروف هستم كه خيلي اهل صله رحم هستم. زياد به فاميل سر مي زنم و تلاش مي كنم كه تا جايي كه امكان دارد مشكلات بستگان را برطرف نمايم. 🔰 عمه اي دارم كه مادر شهيد است. همان كه پسرش در اتاق عمل بالاي سرم بود. تمام فاميل به من مي گويند كه تو پسر اين عمه هستى. از بس كه به عمه سر مى زنم و تلاش در راه حل مشكلات ايشان دارم. ❇️ خاله ام نيز همسر شهيد است. فرزندش خيلى كم مى تواند به او سر بزند، لذا بيشتر مواقع به دنبال حل مشكلات ان ها هستم. ديگر بستگان نيز به همين صورت. 🌐 تا جايي كه در توانم هست براي حل مشكل فاميل اقدام مى كنم. بركت اين مطلب را هم در زندگي خودم ديده ام. دعاي خير اهل فاميل همواره مشكل گشاى گرفتاري هايم بوده. حتي به من نشان دادند كه در برخي موارد، حوادث سختى كه شايد منجر به مرگ مى شد، با دعاي فاميل و والدين من برطرف شد! ☸️ چرا كه امام صادق عليه السلام مى فرمايد: صله ارحام، اخلاق را نيكو، دست را با سخاوت، دل و جان را پاك و روزى را زياد مي كند و مرگ را به تاخير مى اندازد. 〽️ در جاي ديگرى پيامبر اكرم صلي الله و عليه و اله فرمودند: كسي كه با جان و مالش به دنبال صله رحم باشد، خداوند متعال اجر صد شهيد را به او عطا مى كند. .🌹با تشکر*🌹 🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
هدایت شده از مهدی یاوران
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺 🍃🌺 💥 *سه دقیقه در قیامت💥* 🌺 🔹 و دوم 💠 قسمت قبل :.. پيامبر اکرم صلی الله عليه و اله فرمودند: کسی که با جان و مالش به دنبال صله رحم باشد، خداوند متعال اجر صد شهيد را به او عطا می کند. ❇️ *یا زهرا* 🌀 خیلی سخت بود. حساب و کتاب خیلی دقیق ادامه داشت. ثانیه به ثانیه را حساب می کردند. زمان‌هایی که باید در محل کار حضور داشته باشم را خیلی بادقت بررسی می‌کردند که به بیت المال خسارت زده ام یا نه؟! خدا را شکر این مراحل به خوبی گذشت. 🔰 زمان هایی را که در مسجد و هیئت حضور داشتم محاسبه کردند و گفتند دو سال از عمرت را اینگونه گذراندی که جزو عمرت محاسبه نمی‌کنیم. یعنی بازخواستی ندارد و می‌توانی به راحتی از این دوسال بگذری. 💢 در آنجا برخی دوستان همکارم و حتی برخی آشنایان را می‌دیدم، بدن مثالی آن هایی را در آنجا می دیدم که هنوز در دنیا بودند! می‌توانستم مشکلات روحی و اخلاقی آنها را ببینم. عجیب بود که برخی از دوستان همکارم را دیدم که به عنوان شهید راهی برزخ می شدند و بدون حساب و بررسی اعمال به سوی بهشت برزخی می‌رفتند! 🔶 چهره خیلی از آنها را به خاطر سپردم. جوانی که پشت میز بود گفت: برای بسیاری از همکاران و دوستانت، شهادت را نوشته‌اند، به شرطی که خودشان با اعمال اشتباه، توفیق شهادت را از بین نبرند. به جوان پشت میزش اشاره کردم و گفتم: چکار می‌توانم بکنم که من هم توفیق شهادت داشته باشم.🌹با تشکر*🌹 🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
هدایت شده از مهدی یاوران
. ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺 🍃🌺 💥 *سه دقیقه در قیامت💥* 🌺 🔹 و پنجم 💠 قسمت قبل :.. از اينکه برخی اعمال من، معصومين را ناراحت ميکرد ميخواستم از خجالت آب شوم... 💫 بازگشت ❇️ کمتر از لحظه ای دیدم روی تخت بیمارستان خوابیده ام و تیم پزشکی مشغول زدن شوک برقی به من هستند. دستگاه شوک را چند بار به بدن من وصل کردند و به قول خودشان؛ بیمار احیا شد. روح به جسم برگشته بود، حالت خاصی داشتم. 🔆 هم خوشحال بودم که دوباره مهلت یافته‌ام و هم ناراحت بودم که از آن وادی نور، دوباره به این دنیای فانی برگشته ام. پزشکان بعد از مدتی کار خودشان را تمام کردند. در واقع غده خارج شده بود و در مراحل پایانی عمل بود که من سه دقيقه دچار ایست قلبی شدم. بعد هم با ایجاد شوک، مرا احیا کردند. ✴️ من در تمام آن لحظات، شاهد کارهایشان بودم. پس از اتمام کار، مرا به اتاق مجاور جهت ریکاوری انتقال داده و پس از ساعتی، کم کم اثر بی هوشی رفت و درد و رنج ها دوباره به بدنم برگشت. حالم بهتر شد و توانستم چشم راستم را باز كنم، اما نمي خواستم حتي براى لحظه اى از ان لحظات زيبا دور شوم. 💢 من در اين ساعات، تمام خاطراتى كه از ان سفر معنوى داشتم را با خودم مرور مى كردم. چقدر سخت بود. چه شرايط سختى را طى كردم. من بهشت برزخى را با تمام نعمت هايش ديدم. من افراد گرفتار را ديدم. من تا چند قدمى بهشت رفتم. 🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
هدایت شده از مهدی یاوران
. ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺 🍃🌺 💥 *سه دقیقه در قیامت💥* 🌺 🔹 و ششم 💠 قسمت قبل :.. من افراد گرفتار را ديدم. من تا چند قدمی بهشت رفتم... 💢 من مادرم حضرت زهرا علیهاالسلام را با کمی فاصله مشاهده کردم. من یقین کردم که در آن سوی هستی، مادر ما چه مقامی دارد. برایم تحمل دنیا واقعا سخت بود. دقایقی بعد، دو خانم پرستار وارد سالن شدند تا مرا به بخش منتقل کنند. آن‌ها می‌خواستند تخت چرخدار مرا با آسانسور منتقل کنند. همین که از دور امدند، از مشاهده چهره یکی از آنان واقعاً وحشت کردم. 🌐 من او را مانند یک گرگ می دیدم که به من نزدیک می شد! مرا به بخش منتقل کردند. برادر و برخی از دوستانم بالای سرم بودند. یکی دو نفر از بستگان ما می‌خواستند به دیدنم بیایند. آنها از منزل خارج شده و به سمت بیمارستان در راه بودند. من این را به خوبی متوجه شدم! یکباره از دیدن چهره باطنی آنها وحشت کردم. بدنم لرزید. 🔆 به یکی از همراهانم گفتم: تماس بگیر و بگو فلانی برگرده. تحمل هیچکس را ندارم. احساس می کردم که باطن بیشتر افراد برایم نمایان است. باطن اعمال و رفتار و... به غذایی که برایم می آوردند نگاه نمی‌کردم. می‌ترسیدم باطن غذا را ببینم. اما از زور گرسنگی مجبور بودم بخورم. دوست نداشتم هیچکس را نگاه کنم. برخی از دوستان آمده بودند تا من تنها نباشم، اما نمی دانستند که وجود آنها مرا بیشتر تنها می کرد! ✴️ بعدازظهر تلاش كردم تا روي خودم را به سمت ديوار برگردانم. مى خواستم هيچ كس را نبينم. اما يكباره با چيزى مواجه شدم كه رنگ از چهره ام پريد. من صداى تسبيح خدا را از در و ديوار مى شنيدم. دو سه نفرى كه همراه من بودند، به توصيه پزشك اصرار مى كردند كه من چشمانم را باز كنم. اما نمي دانستند كه من از ديدن چهره اطرافيانم ترس دارم و براي همين چشمانم را باز نمى كنم. ❇️ ان روز در بيمارستان، با دعا و التماس از خدا خواستم كه اين حالت برداشته شود. من نمي توانستم اينگونه ادامه دهم. با اين وضعيت، حتي با برخى از نزديكان خودم نمى توانستم صحبت كرده و ارتباط بگيرم! .🌹با تشکر*🌹 🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺