eitaa logo
🌺یا صاحب الزمان( عج)🌺
1.1هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
6.6هزار ویدیو
38 فایل
┅═✧❁﷽❁✧═┅ (حضرت مهدی عج)♥️ اِنّی اَمانُّ لِاَهلِ الارضِ کَما اَنَّ النُّجُومَ امانُ لِاَهلِ السََّماءِ. من مایه امان اهل زمینم،چنان که ستارگان مایه امان اهل آسمان اند. 📚(بحارالانوار،جلد ۷۸،ص۳۸۰) 🌷کپی آزاد🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 تشرف کارگر حمام در نجف، محضر حضرت ولی عصر ارواحنافداه، بخاطر احترام به پدر... ♥ •┈••✾•🌸•✾••┈• @deldadegi_313 •┈••✾•🌸•✾••┈•
ملاقات با عجل الله تعالی فرجه الشریف عظمت اشک بر سیدالشهدا علیه السلام 🌹سيد بحرالعلوم (ره ) به قصد به سامرا تنها براه افتاد. در بين راه راجع به اين مساله ، كه گريه بـر امـام حسين (علیه السلام ) گناهان را مي آمرزد، فكر مي كرد. همان وقت متوجه شد كه شخص عربي كه سـوار بـر اسـب اسـت بـه او رسـيد و سلام كرد. بعدپرسيد: جناب سيد درباره چه چيز به فكر فرو رفته اي ؟ و در چه انديشه اي ؟ اگر مساله علمي است بفرماييد شايد من هم اهل باشم ؟ سـيـد بـحرالعلوم فرمود: در اين باره فكر مي كنم كه چطور مي شود خداي تعالي اين همه ثواب به زائريـن و گريه كنندگان بر حضرت سيدالشهداء (علیه السلام) مي دهد، مثلا در هرقدمي كه در راه زيارت بـرمـي دارد، ثواب يك حج و يك عمره در نامه عملش نوشته مي شود و براي يك قطره اشك تمام گناهان صغيره و كبيره اش آمرزيده مي شود؟ آن سوار عرب فرمود: تعجب نكن ! من براي شما مثالي مي آورم تا مشكل حل شود. سـلـطـانـي بـه همراه درباريان خود به شكار مي رفت . در شكارگاه از همراهيانش دور افتاد و به سـخـتي فوق العاده اي افتاد و بسيار گرسنه شد. خيمه اي را ديد و وارد آن خيمه شد. در آن سياه چـادر، پيرزني را با پسرش ديد. آنان در گوشه خيمه عنيزه اي داشتند (بز شيرده ) و از راه مصرف شير اين بز، زندگي خود را مي گرداندند. وقـتي سلطان وارد شد، او را نشناختند، ولي به خاطر پذيرايي از مهمان ، آن بز را سربريده و كباب كردند، زيرا چيز ديگري براي پذيرايي نداشتند. سلطان شب را همان جا خوابيد و روز بعد، از ايشان جدا شد و به هر طوري كه بود خود را به درباريان رسانيد و جريان را براي اطرافيان نقل كرد. در نـهـايت از ايشان سؤال كرد: اگر بخواهم پاداش ميهمان نوازي پيرزن و فرزندش راداده باشم ، چه عملي بايد انجام بدهم ؟ يكي از حضار گفت : به او صد گوسفند بدهيد. ديگري كه از وزراء بود، گفت : صد گوسفند و صد اشرفي بدهيد. يكي ديگر گفت : فلان مزرعه را به ايشان بدهيد. سـلطان گفت : هر چه بدهم كم است ، زيرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم آن وقت مقابله به مثل كرده ام . چون آنها هر چه را كه داشتند به من دادند. من هم بايد هرچه را كه دارم به ايشان بدهم تا سر به سر شود. بعد سوار عرب به سيد فرمود: حالا جناب بحرالعلوم ، حضرت سيدالشهداء (علیه السلام ) هرچه از مال و منال و اهـل و عـيـال و پـسر و برادر و دختر و خواهر و سر و پيكر داشت همه را در راه خدا داد پس اگر خـداونـد بـه زائرين و گريه كنندگان آن همه اجر و ثواب بدهد، نبايد تعجب نمود، چون خدا كه خـدائيش را نمي تواند به سيدالشهداء (علیه السلام)بدهد، پس هر كاري كه مي تواند، انجام مي دهد، يعني با صـرف نظر از مقامات عالي خودش ، به زوار و گريه كنندگان آن حضرت ، درجاتي عنايت مي كند. در عين حال اينها را جزاي كامل براي فداكاري آن حضرت نمي داند. چون شخص عرب اين مطالب را فرمود، از نظر سيد بحرالعلوم غايب شد 📚منبع:كمال الدين ج ۱، ص ۱۱۹، س ۱۱ •┈••✾•🌸•✾••┈• @deldadegi_313 •┈••✾•🌸•✾••┈•
7.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تشرف طلبه‌ی جوان خدمت عجل الله تعالی فرجه الشریف آیت الله ناصری (ره) ╔══❖•°🌺 °•❖══╗ ❣@sahebazaman_12 ╚══❖•°🌺 °•❖══╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ماجرای آیت الله سلطانی طباطبایی و ملاقات به واسطه ی جوان قصاب 🔸️در بیان مرحوم استاد فاطمی نیا (ره) ╔══❖•°🌺 °•❖══╗ ❣@sahebazaman_12 ╚══❖•°🌺 °•❖══╝
5.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥در تشرف خدمت (عج) ، آقا ثابت كردند كه ما شیعیان آماده نیستیم. استاد عالی ╔══❖•°🌺 °•❖══╗ ❣@sahebazaman_12 ╚══❖•°🌺 °•❖══╝
21.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بازنشر 🎥داستان تشرف حاج علی بغدادی به خدمت (عجل الله) استاد عالی أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج ╔══❖•°🌺 °•❖══╗ ❣@sahebazaman_12 ╚══❖•°🌺 °•❖══╝
9.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماجرای ملاقات احمد بن اسحاق قمی با امام زمان عجل الله... ╔══❖•°🌺 °•❖══╗ ❣@sahebazaman_12 ╚══❖•°🌺 °•❖══╝
♨️توجه خاص آقا (علیه السلام)به مادرشان نرجس خاتون(علیها سلام) 🔹حضرت بقیه الله روحی له الفداء عنایتی خاص به مادرشان دارند. مثلاً یک ختم قرآن برای حضرت نرجس خاتون بخوان. به مسجد وارد می شوی، دو رکعت نماز مستحبی بخوان و ثوابش را هدیه کن برای نرجس خاتون.. 🔹حاج محمد که از صلحا بود می گفت: مکه رفتم و اعمال حج که تمام شد، یک روز گفتم یک عمره مفرده برای مادر امام زمان انجام بدهم و از بی بی درخواست کنم که از فرزندشان بخواهد که من، چهره ایشان را زیارت کنم. طواف و نماز و سَعی بین صفا و مروه را انجام دادم. سَعی بین صفا و مروه که تمام شد، طواف نساء و نمازش را خواندم و دیگر بی حال شدم. 🔹حدود یک ساعت و نیم به اذان صبح بود. دیدم پنج شش نفر پشت مقام ابراهیم نشسته و یک ظرف خرما جلویشان گذاشته اند و آقایی هم آن بالا نشسته است که نمی شود چشم از او برداشت. خیلی فوق العاده است و برای بقیه صحبت می کند. وقتی این آقا را دیدم، زانوهایم شروع کرد به لرزیدن. خرماها بیشتر جلب توجه کرد؛ چون خیلی بی حال و خسته شده بودم. نشستم و تکیه دادم.. آقا فرمود: «این حاج محمد برای مادر من یک عمره انجام داده است و خسته شده است. چند تا از این خرماها را به او بدهید» یک نفر فوراً بلند شد و بـشقاب خرما را مقابل من آورد. من هم پنج شش تا برداشتم؛شروع کردم خوردن. دیدم دارند نگاه می کنند و تبسم می کنند. 🔹بعد دو مرتبـه فرمود: «بـله؛ ایشان برای مادر من یک عمره ای انجام داد و به زحمت هم افتاد. خـدا قبـول می کند؛ ان شـاء الله». یک دفعه نگاه کردم، دیدم هیچ کس نیست. فوراً به خود آمدم. گفتم: «اصلاً آرزویم همین بود که حضرت را ببینم و چقدر زود مستجاب شد...» ✍آیت الله ناصری دولت آبادی 📚 کمال الدین، ج 2، ص 670 بحارالأنوار، ج 68، ص 96 ╔══❖•°🌺 °•❖══╗ ❣@sahebazaman_12 ╚══❖•°🌺 °•❖══╝