🔊 #صوت_مهدوی 🎵 #داستان_صوتی_مهدوی 📝 مرد عطار صابونی 📻 مجموعه داستانهای صوتی مهدویِ لحظه ی دیدار؛ ویژه بزرگسالان؛ 🌐 @sahebzaman_dosetdaram

🔊 #صوت_مهدوی 🎵 #داستان_صوتی_مهدوی 📝 داستانِ ملاقات با آفتاب 📻 مجموعه داستانهای صوتی مهدویِ لحظه ی دیدار 📌داستانِ زیبای تشرّف محضر امام‌زمان، حتما بشنوید 🌐 @sahebzaman_dosetdaram

🔊 #صوت_مهدوی 🎵 #داستان_صوتی_مهدوی 📝 گمگشته در شب 📻 مجموعه داستان صوتی مهدویِ لحظه ی دیدار 🌐 @sahebzaman_dosetdaram

🔊 #صوت_مهدوی 🎵 #داستان_صوتی_مهدوی 📝 " سلطان آسمان ها " 💬 پیش از این هیچ واژه ای برای تعریف خدا نداشتم؛ وقتی بچه بودم به آسمون نگاه میکردم و با خودم میگفتم سلطان آسمان ها کجاست؟ سالها بعد یکی از دوستانم که مسیحی شده بود، از خدا و مسیح به من گفت و منو به مسیحیت علاقه مند کرد. ولی اون شب، اشتباه راننده تاکسی و بعد اون موسیقی دلنشین، همه چیز رو عوض کرد... 📻 مجموعه داستان صوتی مهدویِ لحظه ی دیدار 🌐 @sahebzaman_dosetdaram

🔊 #صوت_مهدوی 🎵 #داستان_صوتی_مهدوی 📝 ملاقات با امام زمان 💬 سالها پیش، اون زمان که جوون بودم، به بیماری سختی دچار شدم. سرفه های وحشتناکی میکردم و با هر سرفه، انگار جگرم پاره پاره میشد. خانواده ی فقیری هم داشتم. توی همین شرایط، یه دل نه، صد دل عاشق یه دختر پاک سرشت شده بودم. پدرش فقر و بیماریمو بهونه کرده بود و بهم جواب رد میداد. دنبال راه چاره بودم تا اینکه... 📻 مجموعه داستان صوتی مهدویِ لحظه ی دیدار 🌐 @sahebzaman_dosetdaram

🔊 #صوت_مهدوی 🎵 #داستان_صوتی_مهدوی 📝 به عهدی که بستی عمل کن 💬 راننده ی کامیون بودم و همیشه در سفر. زمستون چند سال پیش، باید باری رو از مشهد به تهران میبردم. از قضا برف و بوران شدیدی شروع شده بود. ولی مجبور بودم برم؛ اگه به موقع بار رو نمی رسوندم، جریمه میشدم. این شد که دلو زدم به دریا و راه افتادم... 📻 مجموعه داستان صوتی مهدویِ لحظه ی دیدار 🌐 @sahebzaman_dosetdaram

🔊 #صوت_مهدوی 🎵 #داستان_صوتی_مهدوی 📝 دیدار در عرفات 🎬 (قسمت اول) 💬 چند سالی بود زیارت خانه خدا، در ایام حج قسمتم میشد. سال ۵٣ به عنوان خدمه کاروان راهی حج شدم. شب هشتم به عرفات رفتم تا مقدمات حضور حاجی ها رو فراهم کنم. در حال کار بودم که مهمان ناخوانده ای به چادرم آمد... 📻 مجموعه داستان صوتی مهدویِ لحظه ی دیدار 🌐 @sahebzaman_dosetdaram

🔊 #صوت_مهدوی 🎵 #داستان_صوتی_مهدوی 📝 دیدار در عرفات 🎬 (قسمت دوم و پایانی) 💬 شب هشتم ذی الحجه در صحرای عرفات، در حال فراهم کردن مقدمات حضور حاجی ها بودم که مهمان ناخوانده ای به چادرم آمد... اون شب با هم نماز و دعا خوندیم، در مورد مسائل زیادی هم صحبت کردیم. خیلی عجیب بود؛ انگار اون مرد ذهن منو میخوند! از من خواست امسال به نیابت از پدرش حج بجا بیارم. اسمشو پرسیدم. اسمش سید مهدی بود؛ فرزند حسن... 📻 مجموعه داستان صوتی مهدویِ لحظه ی دیدار 🌐 @sahebzaman_dosetdaram

🔊 #صوت_مهدوی 🎵 #داستان_صوتی_مهدوی 📝 اسماعیل بی نماز 💬 نیت کرده بودم محصول باغ رو که فروختم، با پولش یک ماهی برم مشهد زیارت. آخه شش هفت سالی میشد که نرفته بودم. همون روز اول متوجه شدم تمام پولم گم شده! نه جایی برای خوابیدن داشتم و نه غذایی برای خوردن. متوسل شدم به امام رضا. اما ایشون شخصی رو معرفی کردن که اصلا انتظارشو نداشتم... 📻 مجموعه داستان صوتی مهدویِ لحظه ی دیدار 🌐 @sahebzaman_dosetdaram

🔊 #صوت_مهدوی 🎵 #داستان_صوتی_مهدوی 📝 عطر حضور 💬 سالهاست پیش نماز مسجد روستا هستم. چند وقته همه بهم میگن حال و هوای نماز خوندنم تغییر کرده و علتش رو میپرسن. این حال معنوی از اون روز شروع شد؛ اون روزی که هیچ کس واسه نماز به مسجد نیومده بود. همه رفته بودن دیدن شاه! من بودم و مسجد. خیلی غصه خوردم. از خدا خواستم لااقل یه نفر بیاد که بتونیم نماز جماعت بخونیم. همون لحظه یه نفر وارد مسجد شد... 📻 مجموعه داستان صوتی مهدویِ لحظه ی دیدار 🌐 @sahebzaman_dosetdaram

🔊 #صوت_مهدوی 🎵 #داستان_صوتی_مهدوی 📝 در جستجوی کعبه دلها 🎬 (قسمت اول) 💬 ایام حج نزدیک بود و من به شوق دیدار آقا صاحب الزمان، راهی مکه شدم. روزها و شب ها می گذشت و من در شوق وصال حضرت می سوختم. حج اون سال تمام شد و این سعادت نصیبم نشد. اما مگه میشد بدون دیدار به شهر خودم برگردم؟! این شد که تصمیم گرفتم تا حج سال بعد در مکه بمونم؛ و این داستان تا هفت سال ادامه پیدا کرد! سال هفتم، با دلی شکسته به کوه های اطراف مکه رفتم تا با خودم خلوت کنم؛ اما اونجا صحنه ای دیدم که باورش واسم سخت بود.... 📻 مجموعه داستان صوتی مهدویِ لحظه ی دیدار 🌐 @sahebzaman_dosetdaram

🔊 #صوت_مهدوی 🎵 #داستان_صوتی_مهدوی 📝 در جستجوی کعبه دلها 🎬 (قسمت دوم و پایانی) 💬 هفتمین سال حضور من در مکه بود و هنوز موفق به دیدار حضرت نشده بودم. با دلی شکسته به کوه های اطراف مکه رفتم تا با خودم خلوت کنم؛ اما اونجا صحنه ای دیدم که باورش واسم سخت بود؛ چشم هام دشتی سرسبز میدید که تا اون زمان در اون حوالی ندیده بودم و بعد از اون هم هیچ وقت اون دشت رو ندیدم. خیمه ای بزرگ وسط دشت بود. داخل خیمه شدم؛ جوانی خوش سیما بالای مجلس نشسته و برای جمعی صحبت میکرد... 📻 مجموعه داستان صوتی مهدویِ لحظه ی دیدار 🌐 @sahebzaman_dosetdaram

🔊 #صوت_مهدوی 🎵 #داستان_صوتی_مهدوی 📝 پیغام یار 💬 سالها بود که در آرزوی ملاقات آقا صاحب الزمان بودم. به توصیه یکی از دوستان به دیدن جناب محمد بن عثمان رفتم و از ایشون کمک خواستم. وقتی درخواستم رو مطرح کردم قبول نکردن ولی با اصرار من بالاخره موفق به دیدار شدم. در اون دیدار، حضرت جمله ای گفتن که باعث شد بیشتر از قبل مراقب نمازم باشم... 📻 مجموعه داستان صوتی مهدویِ لحظه ی دیدار 🌐 @sahebzaman_dosetdaram

🔊 #صوت_مهدوی 🎵 #داستان_صوتی_مهدوی 📝 سرباز 💬 همیشه فکر میکردم توی این زمونه که همه دنبال خوشی های دنیان، من خیلی آدم خوبی هستم و حتما یکی از سربازهای امام زمان خواهم بود. یه روز با سعید قرار گذاشته بودیم با بچه ها بریم پایین شهر و به نیابت از امام زمان به مردم کمک کنیم. قرار بود منم بعد از کلاس خودمو بهشون برسونم. همه چیز داشت خوب پیش میرفت تا اینکه بعد از کلاس حسام صدام زد... 📻 مجموعه داستان صوتی مهدویِ لحظه ی دیدار 🌐 @sahebzaman_dosetdaram