#عاشقانه_شهدا🥀
کوله پشتے ش رو گرفتم توی دستم
تا بغض چشمام رو دید؛😥
گفت:
قول دادی بی تابی نکنے😞
من هم قول میدهم
زود برگردم🙄
همیشه قولش، #قول بود👌🏻
سه روز از رفتنش نگذشت
که برگشت؛
با پلاکے سوخته 😭💔
🕊 🕊
#همسر_شهیدمهدی_طهماسبی
#عاشقانههاےالهے
صآحِبالزمآݩدوستَٺدآرَم🌸👇🏻
| @sahebzaman_dosetdaram |
#عاشقانه_شهدا🙃🍃
تلوزیون میدیدم
مصاحبہ شهردار شهرمون رو نشون میداد
سرش رو انداختہ بود پایین و آروم آروم حرف میزد
با خودم گفتم:این دیگہ چہ جور شهرداریہ؟!😒
حرف زدن هم بلد نیست😕
پا شدم و تلوزیون رو خاموش ڪردم
چند وقت بعد همین آقاے شهردار شد شریڪ زندگیم😊💕
روزے ڪہ اومد خواستگارے
راستش...
نہ من درست و حسابے دیدمش!
نہ اون منو!🙃
بس ڪہ هر دومون سر بہ زیر نشستہ بودیم🙂
بعد اون روز
دیگہ دیدارے نبود،تا
روز عقدمون💍
روزهاے قبل از عقد
خواهرهاش با تعجب و اعتراض بهش میگفتن:آخہ داداش من،
شما ڪہ دخترہ رو نگاشم نڪردے چرا و چطور پسندیدیش آخہ؟
بابا نمیگے شاید كور باشہ...؟!
كچل باشہ؟!
تو جوابشون گفتہ بود:ازدواج من
محض رضاے خداست،معیارایے كہ مدّ نظرم بود ایشون داشت
مطمئنم همراہ و همسفر زندگیمہ
روز عقد
زن هاے فامیل
منتظر رؤيت روے ماہ آقا داماد بودن
وقتے اومد گفتم:بفرماييد،اینم شادوماد دارہ میاد...
ڪت و شلوار پوشیدہ و ڪراواتشم زدہ!
همہ با تعجب نگاہ میڪردن!😳
مرتب بود و تر و تمیز
با همون لباس سپاه
فقط پوتینایش یہ ذرہ خاڪے بود😍
#همسرشهیدمهدےباڪرے
🍃یازهرا سلام الله علیها 🍃یا شهیده 🥀
💎منتظران ویاران واقعی بقیة الله عج اینگونه اند ✔️
#سیره_شهدا🌱
#خاطرات_شهدا🌱
#شهید_مدافع_حرم_ابالفضل _راه_چمنی
#عاشقانه_شهدا❤️
به روایت همرزم شهید🌟
قبل از حرکت ابوالفضل از من پرسید: «از دنیا دل کندهای؟» کمی تأمل کردم. ابوالفضل به من گفت: «تو حق داری، شما دو فرزند داری، امّا من از دنیا دل کنده و غسل شهادت کردهام.» این آخرین جملات ابوالفضل بود. عملیات آغاز شد، به سمت محل مورد نظر حرکت کردیم.»
خرداد 1390 در محضرخانه ای در پاکدشت، من به عقد دائم آقا ابوالفضل راه چمنی درآمدم....
روسری با چادر سفید با گل های ریز و درشت رنگی سرم بود. ....
آقا ابوالفضل هم کت و شلوار مشکی با پیراهن یاسی بر تن داشت که زیبایی ظاهرش را چندین برابر کرده بود. روی زمین نبودم. ....
فقط می ترسیدم تمامی آن لحظات که برای همیشه ما به عقد هم درمی آمدیم، خواب باشم. حقیقتاً بهترین روز زندگی من آخرین روز خرداد رقم خورد که در اتاق عقد محضرخانه نشسته بودیم. آرام بود. ....
همیشه کنارش آرام بودم. اصلاً وقتی کنارش بودم، دوست نداشتم لحظاتم را با هیچ چیزی خراب کنم
روایتی از همسر شهید راه چمنی🌹
🌺یادشهدا به دلخواه صلوات 🌺
#شهید_اباالفضل_راه_چمنی🌷🕊
🌷#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّل فَرَجَهُم🕊
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🍃یاعلی علیه السلام🍃 یاشهید 🌷