eitaa logo
❤صاحب‌الزمان‌دوستت‌دارم❤
3هزار دنبال‌کننده
31.4هزار عکس
31.6هزار ویدیو
300 فایل
بسم‌رب‌المہدے‌عج♥️🍃 کپے‌حلال📿🌱 ڪانال‌طراحے‌مون:‌ @badrion تبادل و تبلیغات @majnon_rahbarr
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 | 🔆ولادت : ۲۱شهریور۱۳۲۶(استان تهران، شهر ری) ▪️ دانش آموخته کارشناسی ارشد معماری از دانشگاه تهران، دانشکده هنرهای زیبا ▪️ شاعر، نقاش، داستان نویس و مقاله نویس ▪️عضو فعال جهاد سازندگی و فعالیت در روستاها در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی ▪️کارگردان و فیلم ساز انقلاب اسلامی ▪️رزمنده دفاع مقدس ▪️از اعضای موسس و سردبیر اول هیئت تحریریه ماهنامه سوره از سال ۱۳۶۸ تا شهادت ▪️مسئول گروه جهاد در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ▪️مسئول مؤسسه فرهنگی روایت فتح 🕊شهادت: ۲۰فروردین۱۳۷۲ بر اثر انفجار مین 📌منطقه: شمال غربی استان خوزستان، فکه 📍مزار: تهران، گلزار شهدای بهشت زهرا(سلام الله علیها) 🔻۲۰فروردین ماه، سالروز شهادت سید شهیدان اهل قلم، سید مرتضی آوینی و روز هنر انقلاب اسلامی گرامی باد.
شهیدی که جانش را پای معرفتش گذاشت 🔹هوا گرگ‌ومیش و اول تاریکی است که سر‌وکله قاچاقچیان، لابه‌لای نیزار‌ها پیدا می‌شود. صدای ممتد تیراندازی به گوش می‌رسد. " سعید رحمانی " برای کمک به هم رزمش از محل خدمت پایین می آید. هرقدر نیرو و توان دارد، در دستانش جمع می‌کند تا هرکه را می‌بیند، از پای دربیاورد، اما همه‌چیز خوب پیش نمی‌رود. گلوله در خشاب اسلحه گیر می‌کند و تا خم می‌شود که دوباره سلاحش را برای تیراندازی آماده کند، یک تیر به گردنش اصابت می‌کند و او را از پای درمی‌آورد. 🔹خانواده دیدار بعدی را گذاشتند برای روز تولدش. قرار بود ۱۳ شهریور بیاید. اگرچه محرم بود و قرار جشنی نبود، مادر برایش از شلیل‌های باغ کنار گذاشته بود. سعید به خانه برگشت، اما با تابوت. تازه بیست‌ساله می‌شد. مادر هنوز هم آرام است و مادر شهید بودن، سزاوار اوست. شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
این خالکوبی یا فردا پاک می‌شود یا خاک می‌شود🚫 🔹شهید مجید قربانخانی به خاطر خالکوبی‌هایش طوری در سوریه وضو می‌گرفته که معلوم نباشد. اما شب آخر بی خیال می‌شود و راحت می‌گیرد. یکی از بچه‌ها که تازه مجید را در شناخته بود به او می‌گوید: مجید جان تو این همه خوبی حیف نیست خالکوبی داری؟ مجید هم در جوابش می‌گوید: این خالکوبی یا فردا پاک می‌شود، یا خاک می‌شود. 🔹 می‌گوید: «مجید بچه زبر و زرنگی بود و درآمد خوبی داشت. اما عجیب دست و دلباز بود و اگر مستمندی را می‌دید، هرچه داشت به او می‌بخشید. فکر هم نمی‌کند که شاید یک ساعت بعد خودش به آن پول نیاز پیدا کند. گاهی در یک روز کلی با کار می‌کرد، اما روز بعد پول بنزینش را از من می‌گرفت! ته توی کارش را که در می‌آوردی میفهمیدی کل روزش را بخشیده است. واقعاً دل بزرگی داشت و همیشه تکه کلامش این بود که «خدای بزرگ می‌رساند» . ••[📜🦋]••   ~~|🕌🌱|~~ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃