🌹امیرالمؤمنین علی (سلام الله علیه)🌹
#حرص، نشانه فقر و #نیاز است
"و حریص هر چه هم ثروت داشته باشد،
باز هم فقیر است"
#پی_نوشت
✍بی نیازی در قناعت"قانع بودن" است.
انسان قانع، به تکه نانی سیر است
و
انسان حریص به جهانی، گرسنه است.
⚠️بعضی از موارد پرهیز از حرص👇
1⃣جهت دهی به حرص
✍حرص در مسائل ارزشی همچون حرص در علم و عمل صالح و... که این نوع حرص، از روحیه حرص در مسائل مادی می کاهد
2⃣همنشینی با فقرا
✍رفت و آمد با فقرا، دوری از مجالست با اغنیا و مرفهین، انسان را به روحیه قناعت و پرهیز از حرص وا می دارد، اگر انسان دائماً با ثروتمندان نشست و برخاست داشته باشد و به زندگی افراد فقیر توجه نداشته باشد، همواره در یک مسابقه بی پایان و بی نتیجه می افتد و سعی می کند در این وادی عقب نماند.
3⃣توجه به زندگی زیردستان
ابوذر"علیه السلام) می گوید: رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) به من سفارش کرد که در امر دنیا، همیشه به زیردستان بنگرم نه به بالادستان
حضرت آیت الله بهجت ره: [منظور ازعبارت] عِنْدَ قَبْرِ الْحُسَین علیهالسلام، [در روایات] معلوم است. این زمین به این وسیعی کجایش عند قبر الحسین است؟ همینکه شخص شروع کرد به قُرب(نزدیک) قبر حسین علیهالسلام، عند قبر حسین، صادق[و صحیح] است.
یادم میآید در اربعین، کربلا بهاندازهای شلوغ میشد و بهاندازهای اجتماع میشد که از همان جایی که آدم از اتومبیل پیاده میشد، مثلاًهمان گاراژی که مطابق[و روبهرو] با در قبلۀ صحن حضرت سیدالشهدا(ع) است، از آنجا ابداً دیگر کسی نمیتوانست حرکت بکند و بیاید، مگر در غایت صبر وطمأنینه که آیا بگذارند یک قدم جلوبرود یانه؟!
مثل همان که میگویند اگر سوزن بیندازید به زمین نمیرسد. از آنجا تا به صحن چقدر مسافت است؟ از صحن تا خود حرم چقدر مسافت است؟ حالا اگر یک وقتی چنین شد و انسان قادر نبود راه برود ـهمین الآن هم اگر راه را باز بگذارند[١]، شاید جمعیت برسد به اینجا که خدا میداند از چند فرسخی اینطور ازدحامی میشود که آدم نمیتواند قدم از قدم برداردـ بر همۀ اینها عند قبرالحسین(ع) صادق است!
خصوصاً در مواقع ضرورت که آدم میفهمد عند قبرالحسین(ع) است. آن جای به آن دوری عند قبر الحسین علیهالسلام است نسبتبه دهفرسخی و بیستفرسخیای که مثلاً خارج از چهار فرسخ است [که در روایت آمده است].
#پی_نوشت:
١. آیتالله بهجت این بیانات را در اسفند ماه سال ١٣٧٧ بیان فرمودهاند که در آنزمان حزب بعث، راهپیمایی اربعین را ممنوع کرده بود.
#داستانک 📚
میگویند شخصی سر کلاس ریاضی خوابش برد. وقتی که زنگ را زدند بیدار شد، با عجله دو مسأله را که روی تخته سیاه نوشته بود یادداشت کرد و به خیال اینکه استاد آنها را به عنوان تکلیف منزل داده است به منزل برد و تمام آن روز و آن شب برای حل آنها فکر کرد. هیچ یک را نتوانست حل کند، اما تمام آن هفته دست از کوشش بر نداشت. سرانجام یکی را حل کرد و به کلاس آورد. استاد به کلی مبهوت شد زیرا آنها را به عنوان دو نمونه از مسائل غیرقابل حل ریاضی داده بود.
اگر این دانشجو این موضوع را میدانست احتمالاً آنرا حل نمیکرد ولی چون به خود تلقین نکرده بود که مسأله غیرقابل حل است، فکر میکرد باید حتماً آن مسأله را حل کند و سرانجام راهی برای حل مسأله یافت.
#پی_نوشت :حل نشدن بیشتر مشکلات زندگی ما به افکار خودمان بر میگردد.
صاحب الزمان دوستت دارم
@Sahebzaman_dosetdaram