🔖 #تشرف_یافتگان ۲۰
🔹آوردن وسایل گرم کننده توسّط امام زمان (علیه السلام) برای #آیت_الله_بافقی وهمراهان در شب سرد
🏷آقای سیّد مرتضی حسینی می گوید: «شبهای پنج شنبه در خدمت مرحوم آیت الله آقای حاج شیخ محمّد تقی بافقی به مسجد جمکران می رفتیم. در یکی از شبهای زمستان که برف سنگینی آمده بود.🌨
🔰من در منزل نشسته بودم، ناگهان بیادم آمد که شب پنج شنبه است وممکن است آیت الله بافقی به مسجد بروند. ولی از طرفی چون آن وقتها مسجد جمکران راه ماشین رو نداشت ومردم مجبور بودند که آن راه را پیاده بروند وبه قدری برف روی زمین نشسته بود که ممکن نبود کسی بتواند آن راه را راحت بپیماید، با خودم فکر می کردم که معظّم له به مسجد نمی روند.
به هر حال دلم طاقت نیاورد واز منزل بیرون آمدم. بیشتر می خواستم آیت الله بافقی را پیدا کنم ونگذارم به مسجد جمکران بروند.
🔺به منزلشان رفتم، در منزل نبودند. به هر طرف سراسیمه سراغ ایشان را گرفتم ولی فایده ای نداشت
🔸به هر حال چاره ای نداشتم به منزل برگشتم ولی فوق العاده پریشان ومضطرب بودم وخوابم نمی برد.
تا آنکه نزدیک صبح مرا مختصر خوابی ربود، در عالم رؤیا حضرت ولیّ عصر (علیه السلام) را دیدم که وارد منزل ما شدند وبه من فرمودند: «سیّد مرتضی! چرا ناراحتی؟»
♦️گفتم: «ای مولای من! ناراحتیم برای آقای حاج شیخ محمّد تقی بافقی است، زیرا او امشب به مسجد رفته ونمی دانم به سر او چه آمده است».
ایشان فرمود: «سیّد مرتضی! گمان می کنی ما از حاج شیخ دوریم؟ همین الآن به مسجد رفته بودم ووسائل استراحت او وهمراهانش را فراهم کردم».
🕯از خواب بیدار شدم وبه اهل منزل این بشارت را دادم وگفتم: «درخواب دیده ام که حضرت ولیّ عصر (علیه السلام) وسائل راحتی آقای حاج شیخ محمّد تقی بافقی را فراهم کرده اند».
اهل بیتم هم چون به همین خاطر مضطرب بود خوشحال شد ومن فردای آن شب که از منزل بیرون رفتم، به یکی از همراهان آیت الله بافقی برخوردم،
💎 گفتم: «دیشب بر شما چه گذشت؟»
گفت: «جایت خالی بود، دیشب اوّل شب آیت الله بافقی ما را بطرف مسجد جمکران برد، ما یا بخاطر شوقی که در دلمان بود ویا کرامتی شد مثل آنکه ابداً برفی نیامده وزمین خشک است، به طرف مسجد جمکران رفتیم وخیلی هم زود به مسجد رسیدیم ولی وقتی به آنجا رسیدیم ودر آنجا کسی را ندیدیم وسرما به ما فشار آورده بود، متحیّر بودیم که چه باید بکنیم.
🔆ناگهان دیدیم سیّدی وارد مسجد شد وبه حاج شیخ گفت: «می خواهید برای شما لحاف وکرسی وآتش بیاوریم؟»
آیت الله بافقی با کمال ادب گفتند: «اختیار با شما است».
⭕️آن سیّد از مسجد بیرون رفت وپس از چند دقیقه لحاف وکرسی ومنقل وآتش آورد وبا آنکه در آن نزدیکی ها کسی نبود وسائل راحتی ما را فراهم فرمود.
وقتی می خواست از ما جدا شود یکی از همراهان به او گفت: «ما باید صبح زود به قم برگردیم، این وسائل را به چه کسی بسپاریم؟»
🔆آن سیّد فرمود: «هر کس آورده خودش می برد». واو رفت
🔰بالأخره شب را با راحتی بسر بردیم وصبح هم که از آنجا بیرون آمدیم آن وسائل را همانجا گذاشتیم.
من به او جریان خوابم را گفتم ومعلوم شد که حضرت بقیّةالله (ع) هیچ گاه دوستانش را وا نمی گذارد وبه آنها کمک می کند
📚ملاقات علمای بزرگ اسلام با امام زمان علیه السلام،سید محمد طباطبایی
🌐 @Sahebzaman_dosetdaram
هدایت شده از 🍀بدریون🍀
#عاشقانه_مهدوي
به چه کار آیدت آن دل،
که به جانان نَسِپاری؟
اللهم عجل لوليك الفرج
🌐 @badrion 🌐
هدایت شده از 🍀بدریون🍀
#فراز
#زيارت_جامعه_كبيره
#پروفايل
❤️قَلْبِی لَکُمْ مُسَلِّمٌ وَ رَأْیِی لَکُمْ تَبَع
❤️دلم تسلیم شماست، رأیم تابع شماست
🌐 @badrion 🌐
هدایت شده از ❤صاحبالزماندوستتدارم❤
4_6007919610785956223_1396-12-26-23-27.mp3
1.41M
☀️فضیلت دعای عهد☀️
این دعا به قدری فضیلت دارد که در هر کلمه دعای عهد به انسان هزار حسنه 🎊داده می شود و به هر کلمه ای
هزار سیئه💥 از انسان بخشیده می شود.
🌐 @Sahebzaman_dosetdaram
6.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تقدیم ب مادران که خستگی ناپذیر هستن❤️🌹
🌐 @Sahebzaman_dosetdaram
✾✾════════════════✾✾
#تلنگر
#نماز
🏃 جوانی به خواستگاری دختری🙍 رفت،
پدر دخترگفت فقط به یک پرسش من پاسخ بده، دخترم مال تو..!😳
اما سوال👇
❓ساعت چند برای نمازصبح اذان گفته میشه؟
جوان جوابی نداد!
سپس پدر دخترگفت:
کالای من گرانقیمت هست، ومهریه اش پیش شمانیست!..
👌وقتی ارزش حرف خدا را ندانی ارزش دختر من را چقدر خواهی دانست
✾✾════════════════✾✾
@Sahebzaman_dosetdaram
هدایت شده از 🍀بدریون🍀
🔖 #تشرف_یافتگان ۲۱
🔹سه بار ملاقات با امام زمان (علیه السلام) در یک سفر
🏷از مرحوم آیت الله #محمدتقی_بافقی نقل شده است: «قصد داشتم از نجف اشرف پیاده، به مشهد مقدّس برای زیارت حضرت علیّ بن موسی الرّضا (ع) بروم.
فصل زمستانی بود که حرکت کردم ووارد ایران شدم.
یک روز نزدیک غروب آفتاب که هوا هم سرد بود وسراسر دشت را برف پوشانده بود، به قهوه خانه ای رسیدم. که نزدیک گردنه ای بود، با خودم گفتم: «امشب در میان این قهوه خانه می مانم، صبح به راه ادامه می دهم».
🔰دیدم جمعی از کردهای یزیدی در میان قهوه خانه نشسته ومشغول لهو ولعب وقمار هستند، با خودم گفتم: «خدایا چه بکنم؟! اینها را که نمی شود نهی از منکر کرد، من هم که نمی توانم با آنها مجالست نمایم، هوای بیرون هم که فوق العاده سرد است».
همینطور که بیرون قهوه خانه ایستاده بودم وفکر می کردم وکم کم هوا تاریک می شد، صدائی شنیدم که می گفت: «محمّد تقی! بیا اینجا».
بطرف آن صدا رفتم، دیدم شخصی باعظمت زیر درخت سبز وخرّمی نشسته ومرا بطرف خود می طلبد.
🔆نزدیک او رفتم واو سلام کرد وفرمود: «محمّد تقی آنجا جای تو نیست».
من زیر آن درخت رفتم، دیدم، در حریم این درخت، هوا ملایم است وکاملاً می توان با استراحت در آنجا ماند وحتّی زمین زیر درخت، خشک وبدون رطوبت است ولی بقیّه صحرا پُر از برف است وسرمای کُشنده ای دارد.
به هر حال شب را خدمت حضرت ولیّ عصر (علیه السلام) که با قرائنی متوجّه شدم او حضرت بقیّة الله (ع) است بیتوته کردم وآنچه لیاقت داشتم استفاده کنم از آن وجود مقدّس استفاده کردم.
صبح که طالع شد ونماز صبح را با آن حضرت خواندم، آقا فرمودند: «هوا روشن شد، برویم».
♦️من گفتم: «اجازه بفرمائید من در خدمتتان همیشه باشم وبا شما بیایم».
حضرت فرمود: «تو نمی توانی با من بیائی».
گفتم: «پس بعد از این کجا خدمتتان برسم؟»
حضرت فرمود: «در این سفر دوبار تو را خواهم دید ومن نزد تو می آیم. بار اوّل قم خواهد بود ومرتبه دوّم نزدیک سبزوار تو را ملاقات می کنم». ناگهان آن حضرت از نظرم غائب شد.
من به شوق دیدار آن حضرت، تا قم سر از پا نشناختم وبه راه ادامه دادم، تا آنکه پس از چند روز وارد قم شدم وسه روز برای زیارت حضرت معصومه (س) ووعده تشرّف به محضر آن حضرت در قم ماندم ولی خدمت آن حضرت نرسیدم.
از قم حرکت کردم وفوق العاده از این بی توفیقی وکم سعادتی متأثّر بودم، تا آنکه پس از یک ماه به نزدیک شهر سبزوار رسیدم.
همین که شهر سبزوار از دور معلوم شد با خودم گفتم: «چرا خُلف وعده شد؟! من که در قم آن حضرت را ندیدم، این هم شهر سبزوار باز هم خدمتش نرسیدم».
🔆در همین فکرها بودم، که صدای پای اسبی شنیدم، برگشتم دیدم حضرت ولیّ عصر (ارواحنا فداه) سوار بر اسبی هستند وبطرف من تشریف می آورند وبه مجرّد آنکه به ایشان چشمم افتاد ایستادند وبه من سلام کردند ومن به ایشان عرض ارادت وادب نمودم.
گفتم: «آقا جان! وعده فرموده بودید که در قم هم خدمتتان برسم ولی موفّق نشدم؟!»
حضرت فرمود: «محمّد تقی! ما در فلان
ساعت وفلان شب نزد تو آمدیم، تو از حرم عمّه ام حضرت معصومه (س) بیرون آمده بودی، زنی از اهل تهران از تو مسأله ای می پرسید، تو سرت را پائین انداخته بودی وجواب او را می دادی، من در کنارت ایستاده بودم وتو به من توجّه نکردی، من رفتم»
📚ملاقات علمای بزرگ اسلام با امام زمان علیه السلام،سید محمد طباطبایی
🌐 @Sahebzaman_dosetdaram
8_اشاره_کردید_امام_زمان_عج_با_شادی_1396-12-2-20-11.mp3
781.8K
#صوت_مهدوی
اشاره کردید امام زمان (عج) با شادی ما شاد میشوند و با غم ما غمگین میشوند، پس همزمان که چندین نفر شاد و غمناک و بیمار هستند، چطور میشود ؟
🌐 @Sahebzaman_dosetdaram
هدایت شده از 🍀بدریون🍀
هدایت شده از 🍀بدریون🍀
#عاشقانه_مهدوي
بُگْشای در!
که حوصلهی انتظار نیست ...
🔆اللهم عجل لوليك الفرج🔆
🌐 @badrion 🌐
هدایت شده از ❤صاحبالزماندوستتدارم❤
4_6007919610785956223_1396-12-26-23-27.mp3
1.41M
☀️فضیلت دعای عهد☀️
این دعا به قدری فضیلت دارد که در هر کلمه دعای عهد به انسان هزار حسنه 🎊داده می شود و به هر کلمه ای
هزار سیئه💥 از انسان بخشیده می شود.
🌐 @Sahebzaman_dosetdaram