❇ یوسف سنجرانی پدر شهید محمد رضا سنجرانی: من و رضا خیلی با هم شوخی میکردیم، همیشه از منطقه زنگ میزد و به شوخی میگفت: «چطوری حاجی سنجر؟» یک روز من هم به شوخی به رضا گفتم: «گیرم که شهید شدی، شهادتت چه گلی به سر من میزند؟» خندید و گفت: «بابا من اگر شهید شوم عظمت پدریات را بالا میبرم، مطمئن باش مایه عزتت خواهم شد.» و واقعا هم همین شد، همین دو سه روز پس از شهادتش به من اثبات شد. هنوز از خیلی اتفاقات و حرفهایش مات و مبهوت ماندهام، حالا در دلم با او حرف میزنم و میگویم: «رضا! بابا هنوز در این 40 سال نشناختمت، من این دو روز فهمیدم که تو چقدر آسمانی بودی.»
🍀 با ذکر صلوات صفحه قرآن امروز را به نیت شهید بزرگوار محمد رضا سنجرانی (کرار) قرائت خواهیم کرد.
🌹 #اللهم_صلی_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
📝 @sahel_aramesh
🌷 به نیت شهید بزرگوار محمد رضا سنجرانی(کرار) قرائت بفرمایید. 🌷
❤ #در_محضر_قرآن
📝 @sahel_aramesh
097.mp3
1.96M
🌿 قرائت صفحه قرآن با صدای استاد پرهیزگار است.
🌷 به نیت شهید بزرگوار محمد رضا سنجرانی قرائت بفرمایید. 🌷
❤ #در_محضر_قرآن
📝 @sahel_aramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 روحیه رو داشته باشید. وسط جنگ تو محاصره همچین روحیه ای داشتن خیلی سخته. کار هر کسی نیست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥بشارت بزرگ😍
🎦 #نشر_حداکثری
🔴 بیداری ملت
🌹 #اللهم_صلی_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
#بارالها
#گناهان گذشته، حال و آینده مان را ببخش و #روزی وسیع از روزی #حلال ت نصیب و قسمت ما بفرما.
#اللهم_صلی_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم🌹
❤ #مناجات
📝 @sahel_aramesh
👼 #شکرگزاری
🌿 قَالَ اَلْإِمَامِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: شُكْرُكَ لِنِعْمَةٍ سَالِفَةٍ يَقْتَضِي نِعْمَةً آنِفَةً.
🌿 امام حسين عليه السلام فرمود: شكرگزارىِ تو بر نعمت پيشين ، زمينه ساز نعمتِ آينده است .
📚 نزهة الناظر و تنبیه الخاطر , جلد 1 , صفحه 80
❤ #از_معصوم_بیاموزیم
📝 @sahel_aramesh
🌸 همسر شهید مرتضی عطایی می گوید: هر سه نفر بالای سر آقا مرتضی بودیم. شروع به حرف زدن کردم. گفتم سلام آقا مرتضی دل مان خیلی برایت تنگ شده؟ نفیسه هم گفت بابا جان می گویند شهدا زنده اند، اگر هستی به ما یک نشانه بده...حرف نفیسه که تمام شد دیدیم از گوشه چشم چپ آقا مرتضی یک قطره اشک سرازیر شد و بخشی از پارچه کفن خیس شد. به درد دل هایمان ادامه دادیم که دیدم از گوشه چشم دیگرش هم قطره اشک دیگری سرازیر شد.
🍀 با ذکر صلوات صفحه قرآن امروز را به نیت شهید بزرگوار مرتضی عطایی(ابوعلی) قرائت خواهیم کرد.
🌹 #اللهم_صلی_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
📝 @sahel_aramesh
🌷 به نیت شهید بزرگوار مرتضی عطایی(ابوعلی) قرائت بفرمایید. 🌷
❤ #در_محضر_قرآن
📝 @sahel_aramesh
098.mp3
1.95M
🌿 قرائت صفحه قرآن با صدای استاد پرهیزگار است.
🌷 به نیت شهید بزرگوار مرتضی عطایی قرائت بفرمایید. 🌷
❤ #در_محضر_قرآن
📝 @sahel_aramesh
💥 #بیکاری
✔ قَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : إِنْ يَكُنِ اَلشُّغُلُ مَجْهَدَةً فَاتِّصَالُ اَلْفَرَاغِ مَفْسَدَةٌ
✔ امام على عليه السلام فرمود:اگر كار كردن مايه زحمت است، پيوسته بي كار بودن نيز موجب فساد است
📚 ميزان الحكمه ج9 ص115؛بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام , جلد 74 , صفحه 419
❤ #از_معصوم_بیاموزیم
📝 @sahel_aramesh
🌷 محمد علی پسر کوچک سردار شهید حسین پور جعفری می گوید: پدرم بسیار محفوظ به حیا بود. زمانی که با خانم ها صحبت می کرد سرشان پایین بود و رنگشان سرخ می شد. به صله ارحام بسیار پایبند بود و حتی اگر میشد در حد ده دقیقه با اقوام دیدار می کرد و هر زمان که کرمان می رفت اولین جایی که می رفتند سر قبر پدر و مادرشان بود.
🍀 با ذکر صلوات صفحه قرآن امروز را به نیت شهید بزرگوار حسین پور جعفری قرائت خواهیم کرد.
🌹 #اللهم_صلی_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
📝 @sahel_aramesh
🌷 به نیت شهید بزرگوار سردار حسین پورجعفری قرائت بفرمایید. 🌷
❤ #در_محضر_قرآن
📝 @sahel_aramesh
099.mp3
1.66M
🌿 قرائت صفحه قرآن با صدای استاد پرهیزگار است.
🌷 به نیت شهید بزرگوار سردار حسین پورجعفری قرائت بفرمایید. 🌷
❤ #در_محضر_قرآن
📝 @sahel_aramesh
❤ #داستانک
😋 #خانوم_نهار_چی_داریم؟
🏠 امیر طبق عادت همیشگی اش سر ساعت پنج صبح بیدار شد. تا دم در رفت. منتظر مهناز بود که مثل همیشه برای بدرقه دنبالش برود؛ اما خبری نشد. دستگیره در را رو به پایین فشار داد. صدای مهناز بلند شد: امیر جان کجا؟
😅امیر مثل کسی که از خواب بپرد. دستش را کشید. خنده ای کرد و گفت:حواسم نبود. داشتم می رفتم شرکت.
🕌مهناز برای ادای نماز بلند شد. به طرف روشویی رفت تا وضو بگیرد. گفت:عزیزم نمازتو بخون برو بخواب.
😴امیر لباس های بیرونیش را کند. نماز خواند. اما به خواب در آن ساعت عادت نداشت. از این پهلو به آن پهلو چرخید؛ اما خوابش نبرد. به صورت آرام مهناز خیره شد. دوست نداشت بخوابد. می خواست کاری انجام دهد. بلند شد.
☕️کتری را روی اجاق گاز گذاشت.
🖥 تلویزیون را روشن کرد. شبکه ها را دنبال برنامه جالبی زیر و رو می کرد که صدای مهناز بلند شد:امیرم نمیذاری بخوابما.
😒امیر با بی تفاوتی گفت: چه کارت دارم؟
😤امیر، صدای عصبی مهناز را به زحمت شنید که گفت: کارم نداری که. صدا تلویزیون رو اعصابمه.
😔امیر با حالتی گرفته تلویزیون را خاموش کرد.
📔 از قفسه کتابها کتابی برداشت. مشغول مطالعه شد. آب جوش آمد. قوری چایی را گذاشت روی کتری تا دم بکشد. چایی آماده شد. سفره را انداخت.
🍳بساط صبحانه را چید. با صدای بلند گفت: خانومم نمیای با هم صبحونه بخوریم؟
😣مهناز با صدایی خواب آلود جواب داد: خوابو کوفتم کردی. میل ندارم.
😞امیر حرفی نزد. ابروهایش در هم رفت. ساکت و آرام صبحانه خورد. منتظر مهناز شد تا برای نهار درست کردن بلند شود.
🕛 ساعت دوازده، مهناز با چشم های پف آلود جلو امیر ایستاد. گوشی تلفن را برداشت. امیر پرسید: خانم جون نهار چی داریم؟
📞مهناز لبخندی زد و گفت: صبر کن الان سفارش میدم.
😲امیر دهانش باز ماند. گفت: می دونی من برا چی تو خونه ام؟
🤧مهناز شانه هایش را بالا انداخت و گفت: این چه سؤالیه؟ به خاطر کرونا دیگه.
❌امیر گوشی تلفن را از دست مهناز گرفت و گفت: انگار خبر نداری گفتن سعی کنین از بیرونم غذا نگیرین. بعدم میخوام دست پخت خانمم رو بخورم.
😐مهناز به مِن و مِن افتاد. نمی دانست با آن زمان کم، چه غذایی باید درست کند.
😉امیر لبخندی زد، گفت: خانوم کار نداره استانبولی درس کن. زودم آماده میشه. منم کمکت می کنم.
😈 #کرونا
📝 @sahel_aramesh
🌹 #اللهم_صلی_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
#بارالها
#حسن_ظن به آنچه از آن #شکایت داریم را به ما #عطا بفرما
#اللهم_صلی_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم 🌹
❤ #مناجات
📝 @sahel_aramesh