ـــــ درِگوشی
یه خوبی دوست خوب اینه که به دوستش پابند میشه؛ دلش بند میشه.
بچههایی که دوستیهاشون ماندگار و پایدار بود، میرفتن تا شهادت.
با این دوست میری تا خیمه #امام_زمان ..
اون موقع دوستیها خالهبازی نــبود!×
دوست خوب آدمو جاهای خوب میکشونهبگردید دوست دائمی پیدا کنید! زمان جنگ دوستیها صادقانه بود؛ باهم میریم تا زیارت یا شهادت. باهم قرار بذارید... در عین اینکه به همدیگه دل و قلوه میدید و دوستتو، دوست داری؛ باید این قلب و دل مال خدا باشه. دوستت رو دعوتش کن، اما در مسائل معنوی معطل همدیگه نشید! اگه دوستت گفت حال ندارم، تو بـــرو.. 🫂🌿 ــــ حاج #حسین_یکتا #اربعین ➥𝒔𝒂𝒉𝒆𝒍𝒆_𝒂𝒓𝒂𝒎𝒆𝒔𝒉࿐
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
هزینهی ِاستفاده ۱۴ صلوات برای
سلامتیوظهورِآقا #امام_زمان ♥️
➥𝒔𝒂𝒉𝒆𝒍𝒆_𝒂𝒓𝒂𝒎𝒆𝒔𝒉࿐
رفیق!
امروز که جنگِ فکرها و عقلهاست،
جنگِ دلهاست، نمیشه تو بدونِ معرفت و بصیرت،
بدونِ یه دل پاک، بدون وضو پشت دستگاه بشینی
و اثر وضعی داشته باشی؛ سرباز #امام_زمان باید بیشترین تاثیر رو بزاره
نمیشه که حواست پرت باشه و بخوای
حواس دیگران رو جمع کنی، خودت خیلیعقب
باشی و بقیه رو تشویق کنی، مگه میشه؟
بخدا نمیشه!
ــــ حاج #حسین_یکتا
میگن رفیق ِواقعی اونیه که پای گریههات بشینه و به درد و دلات گوشکنه ؛
ما پیش ِ شما خیلی گریهکردیم آقای #امام_حسین :)
هیچی هم نداشته باشیم،
کوله بارمون هم پر از معصیت باشه ،
عشق و گریه واسه شما بزرگترین سَرمایهای بود
که خدا توفیقشو بهما داد..❤️🩹
#ارسالی ِزائـــــرِ #کربلا ؛ #اربعین
. ➥𝒔𝒂𝒉𝒆𝒍𝒆_𝒂𝒓𝒂𝒎𝒆𝒔𝒉࿐
باطن تو دراین دنیا
مثل ظاهر تو در آن دنیاست . . !
_آیتالله #حسن_زاده_آملی
همه ترسم از مجروحیت تو بود اولین مجروحیت هایت که شروع شد ترسم از شهادتــت شد.🥀
ترسم از دوریات شد و از ندیدنت .
چطور میتوانستم در دنیایی باشم خالی از مصطفی؟
یک بار که مجروح شدهبودی گفتم:
ــــ دیگه نباید بری..
گفتی: +مثل زنان کوفی نبـــاش
گفتم : ـــ تو غمت نباشه من دوست دارم با زنان کوفی محشور بشم تو اصلا اذیت نـــشو و فقط نرو
گفتی: +باشه
گفتم: ــــ بعد ناهار گفتم منو میبری؟
+ کجا؟
_کهنز
+چهخبره؟
_هیئته
گفتی: +هیئت نباید بری
_چرا؟
+مگه نگفتی من سوریه نرم؟ نمیرم، اسم تو هم سمیه نیست× ، اسم جدیدت آزیتاست
اسم منم دیگه مصطفی نیست،کوروشـــه.
اسم فاطمه رو هم عوض میکنــیم
هیئت و مسجدم نــمیریم و فقط تو خونه نمــاز میخونیم توهم با زنان کوفی محشور میشی .
بعدازظهر نرفتم . شب که شد دیدم نمیشود هیئت نرفت .
گفتم: ـــ پاشو بریم هیئت .
+قرار نبود بریم هیئت آزیتا خانــم
_چرا اینجوری میکنی آقا مصـــطفی؟
+قبول میکنی من سوریه برم و تو اسمت سمیه بمونه و اسم من مصطفی و اسم دخترم فاطمه و اسم پسرم محمدعلی؟؟؟
در اون صورت هیئت و نماز و مسجد رو میری
_منرو با هیئت تهدید میکنی آقا مصطفی؟
+بله یا رومیِروم یا زنگیِزنگ.
کمی فکر کردم و گفتم: ــــ قبول، اسم تو مصطفاست.
با لذت خندیدی و گفتی: +بله اسم من مصطفاست !
مصطفی اسم من و پرچم منه : )♥️
ــــ📚 کتاب "اسم تو مصطفاست"
#شهدا اصحابـــِــ #امام_زمان
شادیروحشهید #مصطفی_صدرزاده صلوات🌱
➥𝒔𝒂𝒉𝒆𝒍𝒆_𝒂𝒓𝒂𝒎𝒆𝒔𝒉࿐