‹آقـٰازادھ؎مقـٰاومت❁'›🌼
_
نازم به دهانم که به شادی و به غصه
یك عمر علی گفت و مرا مست نگه داشت ؛
.
پدر شهید:
مهدی شوخطبع بود، مخصوصاً با رفـقـاش
به قـدری به کارش علاقه داشـت که بیشتر
وقتش را در لشـکر سپــری مـیکـرد و کـمتر
تو خونه دیده مـیشد. نهجالبلاغه رو خیلی
مطالعه میکرد.📚
پســرم مهدی نــمیگذاشت کــسی متــوجــه
کارهاش بشه. سعی مـیکرد خیـلی پنهانی
کارهاش رو انـجام بده مـثلاً در رو میبست
و نمازش را در خلوت خودش میخواند🤲
یا در خلوتش مشغول خواندن کتاب مداحی
اهـلبیت (علیه السلام) میشـد، مــخـالــف شــدید ریا
بــود و دوســت داشـــت کـار هــای عبــادی و
دینی اش رو خیلی عمیق در خفا انجام بده!
حــتی به هیــئــت هــای مــحل زندگیمون
نمیرفت😳
🦋#شهید_ذاکر_حسینی
┄┅┅┅┅❁♥️❁┅┅┅┅┄
‹آقـٰازادھ؎مقـٰاومت❁'›🌼
ما صاحب داریم🥺🌿🤍
در حیرتم که عشق ، از آثار ِدیدن است ؛
ما کورها ندیده چطور عاشقت شدیم . . ؟(:
| #بابا_مهدی